|
خبرآنلاین: احمد بهرامی کارگردان فیلم «دشت خاموش» که در بخش افقهای جشنواره فیلم ونیز جایزه بهترین فیلم را از آن خود کرد از جهان سیاه و سفید فیلمش میگوید.
جشنواره فیلم ونیز شب گذشته در حالی به پایان رسید که سهم ایران از آن جایزه بهترین بازیگر جوان بخش رقابتی این جشنواره برای بازیگر فیلم «خورشید» و جایزه بهترین فیلم بخش افقها برای «دشت خاموش» ساخته احمد بهرامی بود. فیلمی که داستان آن در چند دهه پیش میگذرد و قصه آن در یک بافت کارگری روایت میشود و به شیوه سیاه و سفید ساخته شده است. بهرامی اما در اختتامیه ونیز حضور نداشت و زودتر جشنواره را ترک کرده بود و تنها با یک پیام ویدئویی که برای مسوولان برگزاری فرستاده بود از دریافت این جایزه تشکر کرده بود.
علاوه بر این جایزه احمد بهرامی با فیلم «دشت خاموش» جایزه فیپرشی (جایزه انجمن جهانی منتقدان) را هم دریافت کرد. این فیلم علاوه بر جایزه فیپرشی، موفق به دریافت جایزه بنیاد فای (اعتماد ملی ایتالیا) هم شد که هر ساله به بهترین فیلم با موضوع کار و مسائل مربوط به محیط زیست اعطا میشود.
جایزه «دشت خاموش» اما شاید مهمترین جایزه ونیز برای سینمای ایران در سالهای اخیر باشد. به همین بهانه با احمد بهرامی کارگردان این فیلم گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
چرا ونیز نیستید؟
به خاطر مشکلاتی که کرونا به وجود آورد مسوولان برگزاری مهمانهای ونیز را دو بخش کردند. چون فیلم ما یکی از اولین نمایشهای جشنواره بود و مراسم فتوکال و فرش قرمز ما خیلی زود برگزار شد، خیلی زود به ونیز رفتیم. از سوی دیگر هم پروازها خیلی محدود است. ما یکی دو روز قبل از شروع جشنواره به ونیز رفتیم، به همه گفته بودند پنج، شش روز بیشتر ونیز نمانید، وزارت بهداشت ایتالیا اعلام کرده بود که مهمانها محدودیتی برای ماندنشان در خاک ایتالیا وجود داشته باشد و برای همین هم مجبور شدیم زودتر جشنواره را ترک کنیم و به ایران بیاییم. گروههای دیگر که از ایران آمده بودند، تیم فیلم آقای مجیدی و آقای مکری، نمایش فیلمشان نیمه دوم بود و توانستند بیشتر بمانند. شب آخر البته به ما زنگ زدند و گفتند اگر دوست دارید یک نفر برگردد برای اینکه دو، سه کاندید دارید ولی ما به خاطر شرایط نرفتیم. به نظرم همین که آقای آلبرتو باربارا رئیس جشنواره و همه دستاندرکارانشان و مردم آنجا با شجاعت این جشنواره را برگزار کردند، به فضای هنری و سینمایی کل دنیا امید دادند که در این شرایط سخت کرونا میشود کارهایی کرد.
قصه «دشت خاموش» در یک محیط کارگری میگذرد. این فیلم چه ویژگیای داشت که مهمترین جایزه بخش افقهای ونیز را برد؟
این فیلم درباره مسائل بین یک تعداد کارگر، با خودشان و کارفرمایشان است. اما ویژگی اصلیای که منتقدان هم خیلی روی آن مانور دادند و اکثرا خوشبختانه به ما چهارستاره دادند، این بود که ما به عنوان فیلمساز طرف هیچ کس را نگرفتیم و یک فیلم عادلانه ساخته شد. در فیلم ما نه کارگرها محق هستند، نه کارفرما؛ نه کارگرها سفید مطلق یا سیاه مطلق هستند و نه کارفرماها. همه آدمها در یک طیف سیاه و سفید هستند و ما خیلی سعی کردیم بیطرف مسائل دو طرف کارگری و کارفرمایی را به تصویر بکشیم. ضمن اینکه مساله فقط کارگری و کارفرمایی نیستند. مساله بزرگتر و جهانشمولتر است و دغدغه بشر از کار و زندگی و همه این مسائل در فیلم وجود دارد.
یعنی طرف هیچ ایدئولوژیای، چه سرمایهداری و چه کارگری قرار نگرفتید؟
چرا. به هر جهت هر کسی فیلم را ببیند با توجه به نقطه نظرش نسبت به دنیا و اهداف و ایدئولوژیاش ممکن است برداشت خودش را داشته باشد. در هر صورت وقتی یک فیلم درباره فضای کارگری ساخته میشود، ناخودآگاه صحبت از مسائل سرمایهداری و امپریالیسم به میان میآید. وقتی شما یک کارگر و یک کارفرما را میبینید ناخودآگاه حق را به آن کارگر میدهید و شاید تا حدودی اجحافی که در حق او میشود. از این منظر نشانههایی در فیلم هست اما نشانههای زیباشناسانه که بیشتر به جنبههای فیگورهای انسانی در محیط کار میپردازد. اینها در مرتبه رو و آن چیزی است که در ظاهر میبینیم اما در باطن شاید یک بحث اساسیتر و بزرگتر در رابطه با خود کار باشد.
من نوعی که به این ایدئولوژیها اشراف و علاقهای ندارم با دیدن «دشت خاموش» این حرفها برایم بولد میشود یا تحت تاثیر درام قرار میگیرم؟
قطعا تحت تاثیر درام قرار خواهید گرفت. چون یک فیلم کاملا داستانی است و تا حدودی یک مثلت عشقی در کار وجود دارد. مساله ایدئولوژی هم برای کسانی که شاید بخواهند بیشتر فکر کنند و لایههای درونی فیلم را ببینند در فیلم هست ولی چیزی که در ابتدا به چشم میخورد، یک سری روابط پیچیده بین آدمها در محیط کار است و در کنار آن یک مثلث عشقی.
تجربه نشان داده وقتی که در یک فیلم از ایدئولوژی حرف زده میشود باید خودش را برای ممیزی هم آماده کند. مشکل ممیزی داشتید؟
چیز خاصی نبود، یکی دو تا کلمه بود که خواستند جابجا شود و ما این کار را کردیم و واقعا ممیزی به آن معنای کلی به ما نخورد که بخواهیم بگوییم خیلی فیلم ما را دچار مشکل کند.
اینکه فیلم را سیاه و سفید ساختید احتمالا ریسک بزرگی بوده. مخاطبی که عادت کرده روی پرده سینما رنگ ببیند با فیلم شما ارتباط برقرار میکند؟
سیاه و سفید دیدن دنیا یک موهبتی است که با اختراع فیلم و سینما و نگاتیو به ما عرضه شده. به طور کلی چشم انسان دنیا را رنگی میبیند اما با اختراع نگاتیو و عکس ما این امکان را پیدا کردیم اطرافمان را سیاه و سفید ببینیم. این خیلی چشمنواز و ویژگی مهمی است که همه رنگها را در دو یا سه رنگ خلاصه کنیم. این کار را سخت میکرد اما از یک جهتی هم این ترس وجود داشت که شاید بیننده پس بزند. اما از طرف دیگر نسبت به محتوای فیلم و دههای که داستان در آن میگذرد، خیلی تطابق داشت با محتوای ما. من این ریسک را برای زیباییشناسی کار پذیرفتم که حتی ممکن است مخاطب کار را پس بزند ولی خوشبختانه در نمایشهای فیلم دیدیم که اینطور نیست و بلافاصله آدمها یادشان میرود که دارند یک فیلم سیاه و سفید میبینند و درگیر قصه میشوند. و آنقدر این سیاه و سفید بودن در خدمت محتوا است که مخاطب فراموش میکند که فیلم رنگی هم میتوانست باشد.
عوامل، گروه و فیلمبرداری و بازیگرها مشکلی با سیاه و سفید کار کردن نداشتند؟
از روز اولی که من فیلمنامه را شروع به نوشتن کردم، تماما به فضای دو رنگ قالب یعنی سیاه و سفید فکر میکردم، قسمتهای تیره قاب و قسمتهای روشن قاب و بین این دو. حتی در شخصیتپردازی هم من اینها را رعایت میکردم و تک تک آدمهایی که به فیلم اضافه شدند هم با این موضوع کنار آمدند. به خصوص تهیهکننده که انگشتشمار هستند تهیهکنندههایی که بخواهند یک فیلمنامه را بخوانند و کارگردان بگوید میخواهم این فیلم را سیاه و سفید کار کنم و این ریسک را بپذیرند. خوشبختانه ایشان به خاطر سابقه خوبی که در برنامهسازی تلویزیون دارند و برنامه «دو قدم مانده به صبح» برای شبکه چهار یکی از کارهایشان است که بهترین برنامه تلویزیونی این سالها در هنر بود، از این موضوع استقبال کردند. بعد مدیر فیلمبرداری آقای مسعود امینی تیرانی که خوشبختانه سیاه و سفید کار کردن با سلیقه هنریشان میخواند و دوست داشتند که این کار را انجام دهند. بعد هم از طراح صحنه و لباس تا بقیه عوامل همه میدانستند که این یک کار سیاه و سفید است و هیچکس نپرسید چرا.
پروانه ساخت شما ویدئویی است و برای همین هم در جشنواره فجر نتوانستید شرکت کنید. برای پروانه فیلم برای نمایش آن در آینده چه فکری کردید؟
هر کشوری برای خودش قوانینی دارد. من و آقای بشیری میخواستیم خیلی سریع فیلم را شروع کنیم و ترجیحمان این بود که منتظر پروانه ساخت سینمایی نمانیم. چون میدانستیم مخاطبمان مخاطب جدیتر سینما است و مخاطب عام نیست، واقعا نمیخواستیم دوستانمان را در شورای پروانه ساخت سینما به این دردسر بیندازیم و بگوییم ما حتما میخواهیم فیلم سیوپنج میلیمتری بسازیم، برای همین یک پروانه ساخت ویدئویی هم برای ما کفایت میکرد. همانطور که فیلم «پناه» را هم که در کویر ساختم، با پروانه ویدئویی کار کردم و در هنروتجربه نمایش دادم بازخورد خوبی هم گرفتم.
این را هم به این نیت ساختیم که با توجه به محتوا و سیاه و سفید بودنش، همین کار را انجام بدهیم. اما بعدا که ساخته شد، به ارشاد درخواست دادیم که پروانه ما را تغییر بدهد ما بتوانیم در فجر باشیم. اما متاسفانه در آن زمان شورای تطبیق که پروانه را تغییر میدهد تشکیل نشد و ما نتوانستیم در فجر باشیم. با توجه به شرایطی که به وجود آمده خود ارشاد و فارابی به ما پیشنهاد دادند که پروانه ساخت را تغییر بدهیم و ما درخواست دادیم. در پایان واقعا از تک تک دوستانی که در فیلم من بودند از فردی که به عنوان تدارکات سر صحنه میآید تا تهیهکننده تشکر میکنم و دلم میخواهد بگویم که جایشان در ونیز خالی بود و دوست دارم از صمیم قلب بگویم که اگر اینها نبودند واقعا فیلم به ونیز نمیرسید و به این موفقیت دست پیدا نمیکرد.