|
روزنامه همدلی در سرمقاله خود نوشت: حریف عرصه بازی را تنگتر کرده است. این امر فقط در محاصره اقتصادی اتفاق نیفتاده و حیاط خلوتهای چندین ساله ایران را نیز متاثر ساخته است.
سیاستمداران آمریکایی به پیروی از شعار ورزش محبوبشان، فشار در زمین حریف را در دستور کار خود قرار داده و در پی آن هستند تا با تجمع زیر سبد، امکان بازیسازی را از او سلب کنند. ترامپ به شدت به دنبال آن است تا ثابت کند با قطع منابع مالی ایران، حضور این کشور را در سوریه، لبنان، عراق و یمن کمرنگ کرده و جبهههای بالفعل چانهزنی ایران را یکی پس از دیگری فتح کرده است.
تغییر قدرت در عراق، عادیسازی روابط اسرائیل با امارات و دیگر کشورهای عربی، شروع تغییرات سیاسی در لبنان با بهرهگیری از فرانسه و پرداخت هزینههای نزدیکی سوریه به رقیبی مانند روسیه به جای ایران، از نمونههایی است که آمریکا با توسل به آنها سعی دارد تا ضمن تعریف سیاستهای جدید خود در خاورمیانه، از نفوذ و قدرت بازیگری ایران به عنوان یک قدرت مهم منطقهای بکاهد.
اگر چه تا پیش از این تغییر در معادلات و پوستاندازیهای سیاسی، خود را در پوششی از بهار عربی، انقلابهای رنگی و حتی ظهور عواملی نظامی چون داعش و القاعده، نشان میداد، اما به نظر میرسد قدرتهای فرامنطقهای، در حال حاضر پنهان شدن در پشت این نقابها را اتلاف وقت و از دست دادن زمان تلقی کرده و با حضوری علنی در میدان، چشم در چشم حریفان، مبارز میطلبند.
این در حالی است که هم اکنون داعیه ایجاد این تغییرات در منطقه با شتاب بیشتری در حال انجام بوده و نمادهای آن به وضوح قابل رصد است، به گونهای که فارغ از هر گونه جهتگیری سیاسی باید اذعان کرد که دستیابی به اهداف برنامههای از پیش تعیین شده آمریکا و اسرائیل به نمایشی برای قدرتنمایی آنان در منطقه تبدیل شده و حتی سیاستهای قدرتهایی چون روسیه، چین و هند را نیز متاثر ساخته است.
در این بین دسترسی اسرائیل به توافق با امارات و گشوده شدن آسمانهای عربی به روی پروازهای صهیونیستی آنچنان سریع رقم خورد که عملا زمینه لازم و زمانی کافی برای تاثیر مخالفتها در خصوص آن را از بین برد. آمادگی بحرین برای پیوستن به این توافق و نشان دادن چراغ سبز برخی کشورها مانند عربستان و سودان با مطرح کردن پیششرطهایی ظاهری برای قرار گرفتن در این مسیر نیز از نقشه راهی حکایت دارد که دستیابی به اهداف اولیه آن، بیش از پیش ابداعکنندگان آن را به پایانی خوش و نزدیک امیدوار کرده است.
بیتردید آمریکا در حال رو کردن برگهای بازی متنوع خود روی میز جدید خاورمیانه است. آنچه مسلم است اینکه آمریکای ترامپ در حال حاضر بازی را در دست گرفته و در پی آن است تا با تعیین حکم از سوی خود، نوع و روش بازی رقبای خود را تعیین کند. به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل، انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس، اعلام طرح معامله قرن و ایجاد بسترهای لازم برای عادیسازی کشورهای عربی و منطقه با اسرائیل از نمونههای این برگهای بازی بوده است که با پیوند خوردن با معادلات جدید سیاسی در عراق و لبنان، در پی آن است تا چالشهای جدیدی برای یکی از نقاط هدف خود یعنی ایران ایجاد کند.
دور از ذهن نخواهد بود که تا چندی دیگر آنچنان نمکگیری قراردادهای تجاری و سیاسی با اسرائیل، مردمان جوامع عربی را تحت تاثیر قرار دهد که تنها با دیدن زیتون اسرائیلی روی میز صبحانه خود نامی از فلسطین آورده و از مردمان غزه به مانند آوارههایی یاد کنند که عدم سازش خود خواستهشان برای زندگی آرام در صلح، این سرنوشت را برایشان رقم زده است.
صلح این واژه دو پهلو با آن تصویر زیبا از شاخه زیتون بر دهان کبوتر سپید، آنچنان میتواند به آسانی خود را وارونه جلوه دهد که تصویر پوتینهای اسرائیلی بر گونههای کودکان فلسطینی را در تاریکخانههای ذهن مردمان به فراموشی اجباری سپارد و عافیتطلبی و لذت بردن از نسیم لذتبخش سواحل خلیج فارس را جایگزین آن کند، آنچنان که ساخت خانههای جدید اسرائیلی در زمینهایی که پر تراکمترین جمعیت جهان را در خود جای داده و به زندانهایی طبیعی تبدیل شدهاند، به خبری تکراری و پیش پا افتاده تبدیل شود.
بازی در آن سوی زمین ماست. در آن سوی آبهای خلیج فارس. زیر دوربینهای اسرائیلی که از سواحل دوبی، ابوظبی، عمان و منامه، خاک ابوموسی و تنبهای ایرانی را رصد میکنند. معادلات منطقهای این روزها، نه روزانه که هر دقیقه در حال تغییرند و در این میان قدرت و هوش سیاسی است که حرف اول را میزند. از این منظر شاید به نظر برسد که در حال حاضر تلطیف روابط با کشورهای همسایه بیشتر از هزینه برای حضور در آن سوی آبهای دریای کارائیب جهت فشردن دست مادورو اهمیت داشته باشد، چرا که حفظ حیات مقدم بر حضور در حیاط خلوت دیگری است.