|
روزنامه شرق: هرساله با نزدیکشدن به آغاز سال تحصیلی، مسئله کودکان خارجی بازمانده از تحصیل که در ایران زندگی میکنند، یکی از مسائل و دغدغههای مردم و فعالان مدنی است.
کودکان و محصلانی که یا در ایران به دنیا آمدند یا از سنین کودکی در کشور ما بودند، اما به دلیل نداشتن اوراق هویتی و ورود غیرقانونی به کشور، عموما تحصیلشان با چالشهای جدی مواجه میشود.
حالا حدود سه سال میشود که با دستور رهبری مبنی بر لزوم تحصیل تمام کودکان خارجی در کشور، مسئله تحصیل کودکان اتباع در ایران تقریبا حل شده. اما مسائلی مانند تبعیض نژادی، پول در برابر تحصیل و تفاوتهای فرهنگی باعث میشود که هنوز مسئله تحصیل این کودکان حلنشده به نظر برسد.
دکتر غلامرضا کریمی قائممقام وزیر آموزش و پرورش در امور بینالملل و رئیس مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور وزارت آموزش و پرورش به مناسبت بازگشایی سال تحصیلی جدید درخصوص وضعیت آموزش پناهندگان و مهاجران در ایران و جهان در گفتوگو با «شرق» توضیحاتی ارائه میدهد. توضیحاتی درباره وضعیت مهاجران در ایران، وضعیت تحصیلی آنها و تمام چالشهای همهساله تحصیل برای بچههای غیرایرانی.
در چند دهه گذشته با توجه به درگیربودن کشورهای همسایه با جنگ، ایران هم پذیرای مهاجران و آوارگان از جنگ است. به صورت کلی تحلیل شما از وضعیت آوارگان و پناهندگان چیست؟
ایران در چهار دهه گذشته میزبان بزرگترین جمعیت پناهنده و آواره در یک بازه زمانی طولانی بوده است. خیلی از جمعیت پناهندگان و آوارگان در مدت محدودی (حداکثر پنجساله و 10ساله) به وضعیت طبیعی برمیگردند، اما وضعیت حضور پناهندگان و آوارگان در ایران یک سابقه 30 تا 40ساله پیدا کرده و به همین دلیل ایران را دچار چالش جدی کرده است.
به طور کلی، جمعیت تحت حمایت کمیساریای عالی پناهندگان در ایران ۹۷۹هزارو ۴۱۰ نفر است که از این تعداد ۹۵۱هزارو ۱۴۲ نفر افغانستانی هستند که دارای کارت آمایش معتبر هستند و 28هزارو 268 نفر عراقی هستند که اینها به عنوان پناهنده مورد تأیید کمیساریای عالی پناهندگان هستند، ولی جمعیت زیاد دیگری از پناهندگان و آوارگان در ایران هستند که نتوانستند شرایط و ضوابط مورد تأیید کمیساریای عالی پناهندگان را کسب کنند.
به عنوان مثال ۴۵۰ هزار نفر افغانستانی دارای گذرنامه با روادید ایران هستند که یا روادید دانشجویی دارند یا تاریخ گذرنامه آنها گذشته است ولی به هر حال همچنان در ایران هستند. علاوه بر این طبق سرشماریای که در سال ۲۰۱۷ صورت گرفته ۸۵۰ هزار نفر فاقد مدرک یعنی فاقد کارت آمایش معتبر یا پاسپورت افغانستانی یا روادید ایرانی بودند.
اینها مورد سرشماری قرار گرفتند که البته مدرکشان هنوز مورد تأیید نیست و باز هم تعداد زیادی از اتباع افغانستان هستند که در این سه قالب هم نیستند و شاید عددی حدود سهونیم تا چهار میلیون نفر از اتباع افغانستان در قالبهای مختلف به صورت پناهنده یا آواره در ایران حضور دارند.
سیاست جمهوری اسلامی ایران سیاست فرایند بازگشت داوطلبانه تدریجی از طریق دادن کمکهای نقدی بینالمللی به پناهندگان برای بازگشت به کشور خودشان و انتقال آنها به مرز است اما با توجه به بیثباتیها و افزایش درگیریهایی که درون افغانستان وجود دارد، طبیعی است که انگیزه لازم برای پناهندگان و آوارگان و اتباع غیرمجاز جهت بازگشت به کشور خودشان وجود ندارد و ایران با یکی از بزرگترین چالشها در زمینه آوارگی و پناهندگی اتباع افغانستان مواجه است.
یکی از مهمترین موضوعات مربوط به پناهندگان و آوارگان بحث آموزش آنهاست. اینکه چطور فرزندان و کودکان آنها در جامعه میزبان تحصیل میکنند؟ وضعیت پناهندگان و آوارگان موجود در ایران به لحاظ آموزشی چگونه است؟
به لحاظ عدد و رقم، ما یک روند افزایشی را در طول یک دهه گذشته در تعداد دانشآموزان پناهنده به صورت کل و دانشآموزان افغانستانی به صورت خاص داشتیم و چیزی در حدود ۹۴ تا ۹۵ درصد تعداد دانشآموزان و پناهنده و آواره ما عمدتا از افغانستان و بقیه از عراق، پاکستان، یمن و سوریه و سایر کشورهای دیگر هستند.
به لحاظ عدد و رقم ما در سال ۱۳۹۲ حدود 394هزارو 446 دانشآموز پناهنده در مدارسمان داشتیم که ۳۲۹ هزار نفر آنها از اتباع افغانستان بودند.
در سال ۱۳۹۴ تعداد ۳۸۶ هزار دانشآموز پناهنده داشتیم که ۳۶۰ هزار نفر از آنها اتباع افغانستان بود. ملاحظه میکنید که به دلیل اینکه تعداد زیادی از اتباع عراقی از کشور خارج شدند تطبیق آمار ۹۲ با ۹۴ نشان میدهد که اتباع افغانستانی در حال افزایش هستند. در سال ۹۵ تعداد ۴۰۵ هزار دانشآموز پناهنده و... داشتیم که ۳۶۹ هزار نفر از آنها از اتباع افغانستانی بودند.
در سال ۹۶ تعداد ۴۵۳ هزار دانشآموز پناهنده داشتیم که ۴۱۹ هزار نفر از آنها از اتباع افغانستان بودند. در سال ۹۷ تعداد ۴۷۴ هزار به صورت کلی دانشآموز پناهنده داشتیم که ۴۴۳ هزار نفر از آنها از اتباع افغانستان بودند و در سال ۱۳۹۸ ما ۵۱۱ هزار دانشآموز پناهنده و آواره داشتیم که ۴۸۰هزارو ۷۳۷ نفر از اتباع افغانستان و هشتهزارو 585 نفر اتباع عراقی و سههزارو 181 نفر اتباع پاکستان و از سایر ملل 18هزارو 565 نفر بودند. ما در واقع تنوع تعداد دانشآموزان را در استانهای مختلف داریم؛
به عنوان مثال در شهرستانهای استان تهران بیشترین تعداد دانشآموز پناهنده و آواره را داریم که حدودا به ۱۲۰ هزار نفر میرسد و خراسان رضوی ۵۹ هزار و استان اصفهان ۵۷ هزار، شهر تهران ۴۷ هزار، قم ۳۳ هزار، کرمان ۳۰ هزار، البرز ۳۰ هزار و همینطور در استانهای مختلف ما دارای دانشآموز پناهنده و مهاجر هستیم.
براساس تعداد کلی آماری که اشاره کردید وضعیت توزیع دانشآموزان در مقاطع مختلف تحصیلی چگونه است؟
تقریبا همان روند آماری که از وضعیت دانشآموزان ایرانی در مدارس داریم، درباره دانشآموزان اتباع خارجی هم صدق میکند؛ برای مثال در سال ۱۳۹۸ از ۴۸۰۷۳۷ دانشآموز افغانستانی که ما در ایران داشتیم، حدود ۲۹۸۵ نفر در پیشدبستان داشتیم که ۱۴۸۶ نفر دختر و ۱۵۱۷ نفر پسر بودند.
در دوره ابتدایی کلا ۳۳۶۰۹۸ نفر دانشآموز داشتیم که ۱۵۶۸۲۴ دختر و ۱۷۹۲۶۴ نفر پسر بودند. در متوسطه اول تعداد کل دانشآموزان ۹۵۳۴۹ نفر بود که ۴۵۳۱۲ نفر دختر و ۵۰۱۳۷ نفر پسر بودند. در متوسطه دوم ۴۳۷۸۴ نفر کل دانشآموزان افغانستانی بود که ۲۴۲۲۵ نفر دختر و ۱۹۵۵۹ نفر پسر بودند و همینطور دانشآموزان استثنائی کلا ۲۵۲۱ نفر افغانستانی بودند که هزار نفر از آنها دختر و ۱۵۲۱ نفر پسر بوده است.
این وضعیت آماری و توزیع دانشآموزان افغانستانی را در مقاطع مختلف نشان میدهد که البته طبیعی است که در متوسطه دوم که همانطور که آمار نشان میدهد تعداد دختران نسبت به پسران بهشدت افزایش پیدا میکند که بخش عمده آن مربوط به این است که فرزندان پسر به کار و اشتغال میپردازند و فرصت تحصیل رسمی را ندارند؛ بنابراین تعداد دختران افزایش پیدا کرده است ولی بههرحال هرچه از دوره ابتدایی فاصله میگیرند، میران ترک تحصیل هم در آنها افزایش پیدا میکند.
آیا تمام تلاش وزارت آموزش و پرورش بر این است که کودکان لازمالتعلیم اتباع خارجی در مدارس ثبتنام شوند یا با توجه به چالشها، مسائل و مشکلاتی که خود وزارت آموزش و پرورش برای دانشآموزان ایرانی دارد، اولویتش را بر توجه به دانشآموزان ایرانی اختصاص داده است؟
به دلیل نیات و اهداف بشردوستانه، مقامات جمهوری اسلامی ایران تأکیدشان بر آموزش تمامی کودکان بوده ولی با تأکیدی که سال ۹۴ مقام معظم رهبری داشتند و فرمانی که دادند تقریبا سیاست رسمی وزارت آموزش و پرورش و دولت جمهوری اسلامی ایران بهحداقلرساندن کودکان لازمالتعلیم به دور از آموزش در کشور است.
هم کنوانسیون حقوق کودک که ایران نیز یکی از اعضای آن است آموزش را حق همه کودکان میداند و هم آموزههای دین مبین اسلام بر این تأکید دارد که همه کودکان از حق آموزش برخوردار شوند.
البته چالشهایی وجود دارد و برخی از والدین این کودکان مسئولیتپذیری لازم را نسبت به ثبتنام خود و خانوادهشان در سرشماریهای رسمی ندارند و در این زمینه سهلانگاری میکنند یا اینکه به دلایل پنهانکاری این کار را انجام نمیدهند و طبیعی است که چالشهایی به لحاظ بوروکراسی اداری برای آنها پیش میآید، ولی سیاست جمهوری اسلامی ایران بهویژه از سال ۹۵ به بعد که هیئت محترم وزیران مصوب کرد هیچ شهریهای هم از دانشآموزان افغانستانی دریافت نشود،
عملا نهتنها وضعیت دانشآموزان خارجی مشابه دانشآموزان مدارس دولتی ایرانی شد، بلکه شاید برخی از کمکهای داوطلبانه را اولیای ایرانی به مدارس انجام میدهند ولی برخی از اتباع افغانستانی حتی همین کمکهایی را که هر دانشآموزی برای مدرسه خودش انجام میدهد، انجام نمیدهند و ما در وزارت آموزش و پرورش به ضرس قاطع میتوانم بگویم که هیچ دانشآموزی از مدرسه اخراج یا عدم ثبتنام نمیشود،
به دلیل اینکه باید پولی پرداخت کند یا مثلا مشارکتی در امور مدرسه داشته باشد و درِ مدارس ایرانی به روی تمامی کودکان لازمالتعلیم اعم از ایرانی و غیر ایرانی که در ایران مقیم هستند و وضعیت سکونتی آنها از اعتبار و ثبات لازم برخوردار هست، باز بوده و هیچگونه محدودیتی وجود ندارد.
گفته میشود در برخی از مدارس از دانشآموزان افغانستانی شهریه دریافت میشود، واقعا وضعیت چگونه است؟
شهریه مختص دانشآموزان پناهنده تا قبل از سال ۹۵ در حد ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان بود که با مصوبه هیئت دولت از سال ۱۳۹۵ به این طرف هیچ مدرسه دولتی هیچگونه شهریه و مبلغ اجباری از دانشآموزان پناهنده دریافت نکرده و شرایط کاملا مشابه دانشآموزان ایرانی است. البته به دلیل شرایط خاصی که اولیای دانشآموزان افغانستانی دارند، میزان مشارکت آنها در امور مدرسه و نیز کمکهای داوطلبانه آنها به مدرسه بسیار پایینتر از دانشآموزان ایرانی است و در خیلی از مدارس هم هیچ مبلغی از آنها دریافت نمیشود.
بههرحال کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و خیلی از سازمانهای بینالمللی غیردولتی در زمینه پناهندگان به کشورها کمک میکنند، وضعیت کمکهای بینالمللی در زمینه آموزش پناهندگان به چه صورت است؟
با توجه به اینکه افزون بر 500 هزار دانشآموز پناهنده و آواره در کشورمان داریم، اگر با قیمت هزینه تمامشده ابتدای سال ۹۸ محاسبه کنیم، برای هر دانشآموز بر مبنای آن عدد ابتدای سال ۹۸ که سه میلیون تومان هزینه میشد، به طور متوسط هزارو 500 میلیارد تومان وزارت آموزش و پرورش برای دانشآموزان پناهنده و آواره هزینه میکند که البته با افزایش قیمتی که در سالهای ۹۸ و ۹۹ صورت گرفته،
الان هزینه تمامشده هر دانشآموز بالغ بر چهار میلیون تومان است که با توجه به سرانهای که برای 500 هزار نفر در نظر گرفته میشود، تقریبا بیش از دو هزار میلیارد تومان به صورت مستقیم و نقدی وزارت آموزش و پرورش برای دانشآموزان پناهنده و آواره هزینه میکند که میزان کمکهای بینالمللی کمتر از یک درصد این مبلغ است.
اگرچه کمیساریای عالی پناهندگان هر سال در ساخت حدود هفت تا هشت مدرسه در استانهایی که جمعیت پناهندگان بیشتر است به وزارت آموزش و پرورش کمک میکند و برخی از «انجیاُ»های بینالمللی هم در حد ساخت یک مدرسه یا یکسری فعالیتهای آموزشی و حمایتی با وزارت آموزش و پرورش همکاری دارند، ولی میزان کمکهای بینالمللی بسیار بسیار پایین است و اساسا قابل ذکر نیست، ولی بههرحال جمهوری اسلامی ایران همواره از کمکهای بینالمللی تقدیر کرده و از کمیساری عالی پناهندگان و «انجیاُ»های بینالمللی که در ایران فعال بودهاند تقدیر و تشکر کرده و میکند و ما نیز همواره گفتهایم که آماده همکاری و مشارکت فعال آنها در این عرصه هستیم.
نکته دیگر این است که چون بههرحال وزارت آموزشوپرورش درواقع معلم و فضای آموزشی را به صورت رایگان تهیه میکند، ولی خیلی از این دانشآموزان و اولیای پناهنده حتی برای تأمین نیازها و مایحتاج اولیه خودشان نظیر تأمین کتب درسی، تأمین لباس و پوشاک و کیف و لوازمالتحریر برای دانشآموز دچار مشکل هستند، ما استقبال میکنیم که مجامع بینالمللی به صورت خاص و مدرسه به مدرسه حضور داشته باشند و کمک کنند به دانشآموزان پناهنده و آواره که مقدمات اولیه آنها برای تحصیل باکیفیت در مدارس فراهم شود.
با توجه به اینکه جمعیت زیادی از دانشآموزان پناهنده و آواره، بهویژه از افغانستان در مدارس ایران حضور دارند، وضعیت روابط بین دانشآموزان و معلمان با این دانشآموزان و همچنین تبعیضهای احتمالی در نظام آموزشی نسبت به این دانشآموزان چگونه است؟
به هر حال دانشآموزان پناهنده از یک کشور دیگر هستند و طبیعتا هویت متفاوتی دارند و طبیعی است که اختلاف دیدگاه و نظر هم در بین دانشآموزان پناهنده و دانشآموزان ایرانی وجود داشته باشد و هم معلمان رویکرد متفاوتی داشته باشند. ولی اگر روند کلی را بررسی کنیم اگرچه شاید در دهههای گذشته تبعیضهایی وجود داشته، ولی روند تبعیضها رو به کاهش گذاشته است؛
بهطوریکه مثلا موارد محدودی خشونتهای کلامی و دعوا و کتککاری بین دانشآموزان پناهنده و ایرانی وجود داشته ولی به مرور این خشونتهای کلامی بهشدت کاهش پیدا کرده و در دوره ابتدایی به صورت مشخص مشکلات مربوط به تبعیض بین دانشآموزان وجود ندارد یا بسیار کمرنگ است، ولی در مقطع متوسطه مقداری موارد اختلافی بین دانشآموزان پررنگتر است، ولی معلمان نسبت به فعالیتهای بینفرهنگی و آموزش بینفرهنگی اشراف و آگاهی دارند و از بلوغ و آگاهی لازم برخوردارند و خودشان را به عنوان مربی و مادر دانشآموزان در نظر میگیرند و سعی میکنند تبعیضی بین دانشآموزان ایرانی و افغانستانی قائل نشوند.
این وضعیت در میان اولیا هنوز جای کار دارد؛ برخی از اولیای ایرانی نگاهی تبعیضآمیز به اولیای افغانستانی دارند و در برخی از مدارس شاید اولیای افغانستانی علاقهای به عضویت در انجمن اولیا و مربیان نداشته باشند، اگرچه قانون محدودیتی قائل نشده و هر کسی که در مدرسه دانشآموز داشته باشد، میتواند به عنوان کاندیدای انجمن اولیا و مربیان مدرسه انتخاب شود، ولی به دلیل نوع نگاهها و تفاوتهای بینفرهنگی میزان استقبال از طرف اولیای افغانستانی کمتر است.
بااینحال به مرور در برخی از شهرهای بزرگ ما شاهد این هستیم که این محدودیتها برطرف شده، اما همچنان ما نیازمند آموزش و گفتوگو در زمینه یادگیری بینفرهنگی در سطوح معلمان و دانشآموزان و اولیا هستیم و فکر میکنیم که باید صدای دیگری به خوبی در مدرسه شنیده بشود.
همچنین حتما نیاز به ایجاد کارگاههای آموزشی، نیاز به آموزش و فرهنگسازی در این زمینه هست که وزارت آموزشوپرورش برنامههایی را در سالهای گذشته اجرا کرده و امسال هم بهویژه در مدارسی که تعداد دانشآموزان افغانستانی بیش از ۵۰ درصد هستند، با اولویت رویکردهای آموزش بینفرهنگی دارد آموزش داده میشود که روندهای تبعیضآمیز احتمالی موجود بتواند برطرف شود.
موضع دولت ایران در قبال ادغام این دانشآموزان در جامعه میزبان چگونه است؟
اگرچه بررسیهایی که در سطح سازمانهای بینالمللی صورت گرفته است، نشان میدهد که بهترین مدل آموزش پناهندگان ادغام دانشآموزان در نظام آموزشی کشور میزبان است؛ چون بالاخره یک آموزش باکیفیت دریافت میکنند ولی جمهوریاسلامی ایران از ابتدا هم به دنبال این نبوده که ادغام کامل یا امتزاج کودکان و نوجوانان افغانستانی در جامعه میزبان صورت بگیرد چون همواره سیاست دولت این بوده که بهزودی وضعیت در درون افغانستان به ثبات و آرامش میرسد و زمینه برای بازگشت اتباع افغانستانی به کشور خودشان فراهم میشود؛
بنابراین سیاست رسمی ایران ادغام کامل دانشآموزان افغانستانی در جامعه میزبانشان، یعنی ایران نیست و به دنبال این است که ضمن حفظ هویت افغانستانی خودشان شرایط و زمینهای فراهم شود که آنها به کشور خودشان برگردند.