|
روزنامه شرق: دکتر غلامعباس توسلی استاد بزرگ جامعهشناسی ایران درگذشت؛ اما با وجود اهتمام و تلاش او و همکارانش، مسئله اصلی ایران همچنان یک مسئله و مشکل جامعهشناختی است.
فقر نظری و عدم رعایت تمایز بین دو مفهوم اساسی «اجتماع» (community) و «جامعه» (society) در تحلیل ابعاد نظام اجتماعی و مشکلات مردم وجود دارد و تأثیر این موضوع بر سیاستها، راهبردها و برنامهریزیهای کشور بعد از انقلاب اسلامی همچنان عمق و گسترش یافته است.
وجوه کاریزماتیک و هیجانی انقلاب آنچنان بر نظام اجتماعی در ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مستولی شد که مدیران، صاحبنظران و پژوهشگران کمتر به تمایزپذیری سازمانی و «تقسیم کار اجتماعی» به معنای دورکیمی آن توجه کردند و «تفکیک نقشها» و ضرورت عقلانیت حسابگر برای زندگی در جامعه پیچیده و متحول در بسیاری از امور لحاظ نشد و مشکلات اجتماعی و اقتصادی به صورتهای درهمتنیدهای سر برآورده و نمایان شدهاند.
جامعه ایران هنوز از فقدان تحلیلهای عمیق جامعهشناختی در موضوعات مختلف تهی و در رنج است و بازار کلیگوییهای بدون ضابطه و کممایه به جای بررسیهای علمی، جدی و مشکلگشا به منظور کسب مراتب تحصیلی و منزلتهای سیاسی و علمی - اداری رونق یافته است.دکتر توسلی دوران تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه سوربن فرانسه به انجام رسانده است و با اندیشههای بزرگانی مانند فرانتس فانون، ژان پل سارتر، ریمون آرون، لویی ماسینیون، لانگه، برگ و کارل ریموند پوپر از نزدیک آشنا بود.
او توانست رویکرد دانشگاهی و آکادمیک خود را نسبت به تحولات فکری دو دهه اخر قرن بیستم نگه دارد و مقام دانشجویی و معلمی و روحیه انتقادی خود را به گرایش «ایسمهای مختلف» و رایج آن روزگار بهویژه تفکرات مارکسیستی حفظ کند. برخلاف عمده جامعهشناسان ایرانی که گرایشهای سوسیالیستی داشتند، هماندیشی با نهضت آزادی ایران و همراهی با مرحوم مهندس مهدی بازرگان در بعد از انقلاب اسلامی موجب شد تا دکتر توسلی بیشتر با گرایشهای آزادیخواهی و لیبرالیستهای مسلمان شناخته شود.
توسلی ابتدای انقلاب رئیس دانشگاه اصفهان و عضو ستاد انقلاب فرهنگی شد و هنگامی که استاد و رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و رئیس انجمن جامعهشناسی ایران بود، هرگز مواضع و گرایش سیاسی خود را در محیط دانشگاهی و کار، کلاس درس یا همایشهای علمی بروز نداد.
دکتر توسلی از یک سو مانند ریمون آرون حوزههای مختلف جامعهشناسی را اعم از نظریههای جامعهشناسی، جامعهشناسی آموزشوپرورش، جامعهشناسی دین، جامعهشناسی کار و شغل و دیگر موضوعات مورد توجه قرار داد و با ارائه و تحلیل و نقد آنها در طول عمر دانشگاهی خود به تربیت هزاران دانشجو در مقاطع تحصیلی کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری در دانشگاه تهران، دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه آزاد اسلامی پرداخت و با انتشار دهها کتاب، مجله، مقالات علمی و شرکت در همایشهای تخصصی در نهادینهکردن علوم اجتماعی و توسعه جامعهشناسی به مردم ایران خدمت کرد.
از سوی دیگر او که مسئله اصلی ایران را فقدان بینش جامعهشناختی در تحلیل مشکلات کشور میدانست، با وجود همه امکاناتی که برای مهاجرت به خارج داشت، با پایمردی در ایران ماند و تلاش کرد تا با استقرار دورههای کارشناسی ارشد و دکترا در دانشگاهای مهم کشور کمبود مدرسان این رشته را برطرف کند و با تأسیس «انجمن جامعهشناسی ایران» به تشکیل «اجتماع علمی» و نهادینهکردن رویکرد جامعهشناسی در تحلیل مسائل کشور کمک کند.
راه دشوار معلمی و آزادیخواهی برای او کمهزینه نبود و در مسیر اعتلای علوم انسانی و تربیت نسل جوان و کنشگری سیاسی مشقات و نامهربانیهای بسیاری را تحمل کرد و در سالهای اخیر نیز با همان تن رنجور به محض دعوت در هر همایش و مراسمی که برای توسعه علم و پیشرفت ایران بود، شرکت میکرد.
غلامحیدر ابراهیم بایسلامی- عضو هیئت علمی دانشگاه تهران