|
همشهری: عاملان درگیری مرگبار در شب چهارشنبهسوری پارسال از ترس دستگیری و مجازات، قاچاقی به ترکیه گریختند اما زندگی مخفیانه آنها به سختی میگذشت و عذاب وجدان لحظهای رهایشان نمیکرد، همین باعث شد تا برای پایان یافتن کابوسهایشان خودشان را تسلیم پلیس ترکیه کنند و به ایران برگردند.
بامداد 27اسفند پارسال بود که گزارش قتل پسری 18ساله به قاضی ساسان غلامی بازپرس ویژه قتل اعلام شد که با دستور وی، گروهی از کارآگاهان جنایی تحقیقات خود را درخصوص این جنایت آغاز کردند. بررسیها حکایت از این داشت که مقتول 26اسفندماه یعنی در آخرین چهارشنبه سال در خیابانی حوالی جنوب تهران با چند نفر درگیر شده و با ضربات چاقو و قمه از سوی آنها زخمی شده بود. پس از آن اورژانس پسر مجروح را به بیمارستان انتقال داده و تحت درمان قرار گرفت اما شدت جراحات به حدی بود که با وجود تلاش تیم پزشکی، وی به کام مرگ رفت.
فرار پس از درگیری مرگبار
با دستور بازپرس جنایی، جسد مقتول به پزشکی قانونی انتقال یافت و تیم جنایی برای بهدستآوردن اطلاعات بیشتری از این حادثه مرگبار و شناسایی عاملان جنایت راهی محل درگیری شدند. با تحقیق از شاهدان مشخص شد که 2برادر به نام آرین و آرمان هممحلیهای مقتول و عاملان این جنایت بودند.
با این سرنخ بهدست آمده، مأموران راهی محل سکونت ایندو برادر شدند اما آنها پس از درگیری مرگبار فراری شده بودند و خانوادههایشان اطلاعی از مخفیگاه آنها نداشتند. در ادامه تحقیقات مشخص شد که مقتول با 2برادر بر سر مسئله پیشپا افتاده درگیر شده است. آنطورکه مشخص شد مقتول بهدلیل اینکه برادران همیشه به رفتارهای او تذکر میدادند از آنها کینه به دل گرفته بود. بر سر این موضوع شب چهارشنبهسوری درگیر شده و دعوای آنها با قتل پایان یافته بود.
تحت تعقیب اینترپل
اگرچه متهمان فرار کرده و سعی داشتند ردی از خودشان به جا نگذارند اما با وجود این اقدامات اطلاعاتی از سوی کارآگاهان جنایی آغاز شد تا اینکه مشخص شد 2برادر به همراه یکی از دوستانشان که وی هم در درگیری مرگبار حضور داشته مخفیانه از کشور خارج شده و با پرداخت پول به قاچاقچیان انسان به کشور ترکیه گریختهاند.
با افشای این حقیقت، نام متهمان در لیست افراد تحت تعقیب پلیس بینالملل قرار گرفت. همچنان که جستوجو برای یافتن مخفیگاه متهمان از طریق اینترپل ادامه داشت مشخص شد که عاملان این درگیری مرگبار 10روز پس از فرار بهخاطر عذاب وجدان خود را به پلیس ترکیه معرفی کردهاند. پلیس ترکیه وقتی متوجه شد که آنها در ایران دست به جنایت زدهاند، متهمان را دستگیر و تحویل کنسولگری ایران در ترکیه داد. به این ترتیب متهمان به ایران انتقال یافتند و بعد تحویل پلیس آگاهی تهران شدند.
آنها وقتی پیش روی قاضی ساسان غلامی، بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران قرار گرفتند به درگیری مرگبار اعتراف کردند و پس از بازداشت برای انجام تحقیقات بیشتر به اداره دهم پلیس آگاهی تهران انتقال یافتند.
زندگی بدون دلهره
یکی از 2برادر، متهم این درگیری مرگبار است. او اگرچه پس از قتل با سختی فراوان خودش را به خاک ترکیه رساند تا از دستگیری و مجازات فرار کند اما میگوید درست از همان روز اول عذاب وجدان و کابوسهای وحشتناک به سراغش آمده و لحظهای رهایش نمیکرده است. به همین دلیل تصمیم گرفته هر طور شده به ایران برگردد تا عذاب وجدانش کمتر شود.
علت اختلافتان با مقتول چه بود؟
اختلاف چندانی نداشتیم. من و برادرم اصلا اهل دعوا نیستیم، باور کنید آدم حسابی هستیم اما مقتول از ما کینه داشت. چون او خیلی زود عصبانی میشد و فقط یکبار برادرم به او تذکر داد که کمتر خودتو ناراحت کن و به اعصابت مسلط باش. همین حرف برادرم باعث شده بود که او از ما ناراحت شود و کینه به دل بگیرد.
چه شد که دعوای شما به جنایت ختم شد؟
شب چهارشنبهسوری بود و ما قصد داشتیم به خیابان برویم و دوری بزنیم. مقتول و دوستانش هم در محل بودند که طبق معمول مقتول بر سر اتفاقی که بین بچههای محل افتاده بود کلافه و عصبانی بود. پرخاشگری میکرد و وقتی ما را دید ناگهان یاد تذکر برادرم افتاد. گفتم که او از ما کینه به دل داشت؛ درصورتی که ما به فکر او بودیم. درگیری شروع شد و مقتول با نارنجک شیشه ماشینمان را شکست و به کاپوت هم خسارت زد. تأکید میکنم ما به هیچ عنوان قصد درگیری نداشتیم و دعوا را مقتول شروع کرد.
بعد از درگیری او و دوستانش سوار موتور شدند و رفتند اما کمی جلوتر تعادلشان را از دست دادند و زمین خوردند. همین باعث شد تا بیشتر عصبانی شوند و دوباره به قصد درگیری به سمت ما آمدند. حالت عادی نداشتند و فکر میکنم دوستان مقتول مشروبات الکلی مصرف کرده بودند.
آنها با چاقو و قمه به سمت ما حملهور شدند و برادرم با یک تکه چوب از خودش دفاع میکرد. نمیدانم چاقوی چه کسی روی زمین افتاد که برادرم آن را برداشت و به دست مقتول که با من درگیر بود چند ضربه زد. در این میان دوستان مقتول ضربهای با چاقو به شقیقه برادرم زدند و او بیحال روی زمین افتاد. من همچنان با مقتول درگیر بودم که چاقویش روی زمین افتاد و از فرصت استفاده کرده، آن را برداشتم و ضربهای به امیر زدم.
چه شد که فکر فرار به سرتان زد؟
بعد از درگیری برادرم را به بیمارستان بردیم چون چاقو به شقیقهاش وارد شده و زخمی بود. بعد از درمان او متوجه شدیم که هممحلیمان کشته شده است. این را که شنیدم تصمیم به فرار گرفتیم. میدانستیم اگر بمانیم دستگیرمان میکنند و من به اتهام قتل عمد قصاص میشوم. دوستمان هم که در درگیری حضور داشت از ترسش با ما راهی شد.
از جزئیات فرارتان بگو؟
رفتیم لب مرز و با پرداخت پول به قاچاقبرها خودمان را به ماکو رساندیم. در آنجا با یک قاچاقچی افغان آشنا شدیم و نفری 1200دلار به او پول دادیم و ما را پشت یک کانتینر پنهان کردند و بردند ازمیر ترکیه. 10روزی در یک خانه اجارهای در ترکیه ماندیم. اما در تمام این مدت عذاب وجدان داشتیم. من مدام کابوسهای وحشتناک میدیدم و چهره مقتول مقابل چشمانم بود. از مرگ او واقعا متاثر و ناراحت بودم. بعد دیدم نمیشود اینطور زندگی کرد. زندگی با عذاب وجدان، دلهره و استرس خیلی سخت است. تصمیم گرفتم برگردم و با خود گفتم حتی اگر مجازات هم شوم بهتر است تا یک عمر با عذاب وجدان و کابوس زندگی کنم.
بعد خودتان را تسلیم پلیس کردید؟
با یک جوان ترکیهای آشنا شدیم و گفتیم میخواهیم به ایران برگردیم چون قاچاقی وارد خاک ترکیه شدهایم. گفت نفری 50میلیون تومان میگیرد و ما را دیپورت میکند. اما خیلی زود فهمیدیم کلاهبردار است. چون با یک ایرانی آشنا شدیم و او گفت اصلا نیازی به پرداخت این پول نیست و اگر به پلیس ترکیه مراجعه کنید و ماجرا را بگویید تحویل پلیس ایران میشوید. ما هم نزد پلیس ترکیه رفتیم و گفتیم دیپورتمان کنید.
آنها هم ما را تحویل کنسولگری ایران دادند. چند روزی بهخاطر کرونا در کمپ بودیم و بعد تحویل پلیس ایران شدیم. الان هم بهشدت پشیمانم و واقعا از اینکه خانوادهای داغدار شده عذاب میکشیم. ما هرگز قصد کشتن کسی را نداشتیم.