|
شرق: مردی که همسرش را با ادعای عدم تمکین و خیانت به قتل رسانده است، با رضایت فرزندش که تنها ولیدم پرونده بود از قصاص نجات یافت و به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت.
به گزارش خبرنگار ما، متهم که مردی 40ساله به نام هوشنگ است، بعد از اینکه همسرش را به قتل رساند، جسدش را مثله کرد و برای دفن به شهریار انتقال یافت.
راز این پرونده زمانی فاش شد که مرد جوان برای همسرش اعلام مفقودی کرد و مدعی شد مدتی است زنش در خانه نیست و خبری هم از او ندارد.
با این شکایت، مأموران پلیس برای بهدستآوردن ردی از زن جوان به تکاپو افتادند؛ اما وقتی در بازجوییها پسر نوجوان این زوج پرده از اختلافهای دنبالهدار پدر و مادرش برداشت. مأموران پلیس به هوشنگ مشکوک شدند و این مرد تحت بازجویی قرار گرفت.
او به قتل همسرش و دفن جسد مثلهشده این زن به نام نرگس اعتراف کرد. این مرد به بازسازی صحنه جرم پرداخت و سپس در دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای جلسه پسر ۱۶ساله قربانی در جایگاه ویژه ایستاد و اعلام گذشت کرد.
او گفت: من حاضر به قصاص پدرم نیستم، بههمینخاطر از خون مادرم گذشت میکنم و رضایت میدهم. پدر و مادرم با هم درگیری داشتند. میدانستم یک روز کار این دو به جای باریک میکشد. مادرم کارهایی میکرد که نامعقول بود و من هم در جریان آن کارها بودم و میدانستم که پدرم را ناراحت میکند و چندین بار به مادرم گفتم نباید این کارها را بکند. مادرم ارتباطهای مشکوک زیادی داشت. البته من دراینباره با پدرم هیچ وقت صحبت نمیکردم.
این پسر نوجوان گفت: من کسی را ندارم. مادرم که فوت شده و پدرم هم در زندان است و من تنها هستم. زندگی تنها خیلی سخت است با اینکه عموهایم به من سر میزنند، اما من نیاز به پدر و مادر دارم و درخواست دارم پدرم را آزاد کنید تا به خانه برگردد و کنار من باشد.
او در پاسخ به این پرسش که درحالحاضر کجا زندگی میکند، گفت: ما خانهای داریم که میتوانم آنجا بمانم اما عمویم من را پیش خود برده است، با این حال من دوست دارم در خانه خودمان باشم.
سپس متهم در جایگاه ایستاد. او در تشریح جزئیات زندگیاش گفت: من ۱۷ سال با نرگس زندگی کردم. از همان ابتدای زندگی با یکدیگر اختلاف داشتیم. پسرمان دوساله بود که از هم جدا شدیم و من با زن دیگری ازدواج کردم؛ اما چند ماه از ازدواج دومم نگذشته بود که نرگس با من تماس گرفت و خواست به خاطر فرزندمان بار دیگر زندگی را از سر بگیریم. نرگس میگفت پدر و مادرش به خاطر اینکه طلاق گرفته او را اذیت میکنند و نمیتواند کنار آنها زندگی کند.
من که نرگس را دوست داشتم مهریه همسر دومم را پرداختم و از او جدا شدم و بار دیگر با نرگس ازدواج کردم.
متهم ادامه داد: من آن زمان کارگر خدماتی بودم و در خانه مردم نظافت میکردم. بعد از شروع زندگی جدیدمان نرگس درس خواند و در محل خوبی مشغول به کار شد.
چند سال از این ماجرا گذشت و همسرم که شرایط مالی خوبی پیدا کرده بود، مثل قبل به من بیتوجه شد. او ماهانه هفت میلیون تومان درآمد داشت. با آنکه با حقوق کارگری خانه ۱۲۰ متری و ماشینی مناسب و در شأن او برایش خریده بودم، اما به من و زندگیام اهمیت نمیداد. تا اینکه یک روز او را تعقیب کردم و متوجه شدم او خانهای برای خودش اجاره کرده و زندگی مستقلی تشکیل داده است و حتی چند خط تلفن دارد. او پنهانی با چندین نفر در ارتباط بود. من از او خواستم تا به ارتباطهای پنهانیاش پایان دهد، اما قبول نمیکرد.
هوشنگ درباره لحظه درگیری گفت: آخرین بار وقتی درباره رفتوآمدهای مشکوک همسرم به او اعتراض کردم دعوا میان ما بالا گرفت. او فحاشی کرد و حتی من را کتک زد. نرگس میگفت باید خانه را ترک کنم. در غیر این صورت او از خانه بیرون میرود. من کنترل اعصابم را از دست داده بودم. با قندشکنی که در خانه بود به سمتش حمله کردم و نرگس را کشتم. پسرم در خانه نبود. جسد را مثله کردم و آن را با ماشین بیرون بردم و در حاشیه شهر دفن کردم. سپس روز بعد به پلیس آگاهی رفتم و به دروغ گفتم همسرم ناپدید شده است.
او ادامه داد: زنم یک بار از من خواست طلاقش بدهم و من هم این کار را کردم، اما بعد گفت در خانه پدری اذیت میشود و از من خواست که آشتی کنیم. با اینکه زن دوم من زن خوبی بود، اما تصمیم گرفتم دوباره با نرگس ازدواج کنم چون زندگی با او را دوست داشتم و پسرم را هم دوست داشتم. همسرم نمیخواست با من زندگی کند و با رفتارهایش مجبورم کرد تا او را بکشم.
بعد از پایان گفتههای متهم قضات وارد شور شدند و نواقصی را در پرونده یافتند و از دادسرا خواستند تا درباره این نواقص و گفتههای متهم تحقیق کند. با برطرفشدن نواقص، پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه بازگردانده شد و متهم پای میز محاکمه رفت و آخرین دفاعیات خود را مطرح کرد.
بعد از پایان دفاعیات متهم هیئت قضات برای تصمیمگیری درباره این پرونده وارد شور شدند.