کد خبر: ۶۳۷۰۳۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۳ - ۰۹ آبان ۱۴۰۰

چرا جوانان ازدواج نمی‌کنند؟

جدیدترین گزارش مرکز آمار ایران نشان می‌دهد در ۱۰ سال گذشته به‌گونه خطرناکی میزان ازدواج کاهش و طلاق افزایش یافته است. این آمار پرسش‌های مختلفی را تداعی می‌کند از جمله اینکه مهمترین دلایل این چالش اجتماعی چیست؟ آیا فقط مسائل اقتصادی دخیل بوده یا عوامل مهمتری نیز به آن دامن زده است؟

خبرگزاری ایرنا: جدیدترین گزارش مرکز آمار ایران نشان می‌دهد در ۱۰ سال گذشته به‌گونه خطرناکی میزان ازدواج کاهش و طلاق افزایش یافته است. این آمار پرسش‌های مختلفی را تداعی می‌کند از جمله اینکه مهمترین دلایل این چالش اجتماعی چیست؟ آیا فقط مسائل اقتصادی دخیل بوده یا عوامل مهمتری‌ نیز به آن دامن زده است؟

بر پایه این گزارش از سال ۱۳۹۰ تا پایان ۱۳۹۹ ازدواج در کشور بیش از ۳۶ درصد کاهش و در همین مدت میزان طلاق حدود ۲۸ درصد افزایش داشته ؛ این وضعیت علاوه بر اینکه به اندازه کافی گویا و هشداردهنده است، نشان از یک بحران کارکردی در نهاد خانواده و نهادهای متولی آن دارد و البته توصیف‌کننده عمق مشکلات ارتباطی میان فردی، اعتقادی، فرهنگی و نگرشی در زوج‌ها و در کل، بین همه افراد جامعه است.

ایرناپلاس در نظر دارد بر پایه همین گزارش و استناد به دیگر داده‌های منتشر شده در یک دهه گذشنه، به طور تفصیلی به واکاوی دلایل روی گردانی جوانان از تشکیل خانواده و ناپایداری خطرناک ازدواج‌ها و طلاق (رسمی و عاطفی) بپردازد.

در بخش نخست این مطالب برخی عوامل و ریشه‌های کاهش ازدواج را بررسی کرده و از منظر طرح آغازین بحث، تشریح خواهیم کرد که تقلیل دلایل کاهش ازدواج به یک عامل اقتصادی صرف، خطای بزرگی در تحلیل‌ها و برنامه‌ریزی‌های آینده خواهد بود.

الف- عوامل اقتصادی و هزینه‌های اولیه

در نگاه نخست به نظر می‌رسد که کاهش ۳۶ درصدی ازدواج جوانان در ایران، ارتباط تنگاتنگی با رشد هزینه‌های ازدواج شامل برگزاری مراسم عقد و عروسی و تهیه جهیزیه و منزل مسکونی دارد.

اگر نخستین متغیر لازم برای شروع یک زندگی را مسکن بدانیم، اوضاع خرید و اجاره مسکن به اندازه‌ای سرسام آور شده که هر جوانی را که جویای یک واحد یک خوابه (بویژه در شهرهای بزرگ) است، به وحشت می‌اندازد.

برپایه گزارش‌های رسمی و میدانی، میزان قیمت مسکن از ۱۳۹۶ تا کنون ۴۶۵ درصد رشد داشته ؛ در این مدت اجاره‌بها نیز حداقل به سه برابر چهار سال پیش رسیده است.

گزارش‌های رسانه‌ای در خرداد ۱۴۰۰ نشان می‌دهد متوسط قیمت اجاره و رهن یک خانه در مناطق مرکزی و جنوبی تهران برای یک خانه ۴۵ متری، از ۶۰ میلیون رهن تا ۴۰۰ میلیون متغیر بوده و اجاره ماهانه آن نیز( با فرض همین مبلغ رهن) بین ۳ تا ۷ میلیون متغیر است.

درباره هزینه های عقد و عروسی باید به خریدهای پیش از عقد و هزینه‌های آرایشگاه، بله‌برون، مراسم عقد یا عروسی را محاسبه کرد که اگرچه به لطف ویروس کرونا، دو سالی است کاهش یافته اما در بسیاری از موارد خانواده‌ها به جشن‌های مختصر و محدود به حدود ۵۰ نفر از اقوام نزدیک بسنده کرده‌اند که هزینه‌های خرید کیک و شیرینی، میوه و غذا و اجاره محل جشن، خود داستان مفصلی دارد.

درباره خرید جهیزیه نیز، با این قیمت‌های لوازم خانگی مشخص نیست که زوج‌ها و خانواده‌هایشان از چه محلی باید ده‌ها میلیون تومان را پرداخت کنند؛ گزارش‌های اتحادیه فروشندگان لوازم خانگی تهران و بررسی‌های میدانی نشان می‌دهد در سال ۱۴۰۰ برای تامین یک جهیزیه حداقلی که شامل اجناس لوکس نباشد حداقل ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون تومان نیاز است آن‌هم به شرطی که اقلام غیرضروری یا کمتر ضروری مانند کنسول، غذاساز، مایکروفر و حذف شده باشد. در این شرایط وام ازدواج بانک‌ها نه تنها کفاف هزینه‌ها را نمی‌دهد بلکه دریافت و پرداخت اقساط آن خود شروع ماجرای دنباله‌دار دیگری است.

با یک حساب سرانگشتی از متوسط هزینه‌های اجاره (یا خرید خانه)، تهیه جهیزیه، مراسم و جشن‌های عقدوعروسی، حداقل چند صد میلیون تومان برآورد می‌شود؛ این اما قسمت اول داستان است؛ در بخش دوم، ماجرای شروع زندگی و رفتن زیر یک سقف است که در آن معضل امکان یا پایداری اشتغال ظهور می‌کند.

اگر نرخ بالای آمار واقعی بیکاری را همراه کنیم با پرداخت اقساط وام‌ها و بازگرداندن قرض‌ها، تامین هزینه‌های زندگی روزمره مانند لباس، غذا، تفریح، درمان ... و کمی آن سوتر هزینه‌های تولد و رشد فرزند(ان)، متوجه شرایط معیشتی زوج‌های جوان بعد از ازدواج و هزینه‌های تصاعدی آنان خواهیم شد؛ هزینه‌هایی که با تورم لجام گسیخته ۴۵ تا ۵۵ درصدی، اساسا مشخص نیست به چه رقمی خواهد رسید و رشد قیمت‌ها تا کجا صعود خواهد کرد.

ب- عوامل فرهنگی، اجتماعی، هویتی

اگرچه عوامل اقتصادی و معیشتی مهم و اثرگذار است، اما به هیچ‌وجه نباید در دام نگاه تک عاملی افتاد و دلیل عدم اقبال جوانان را به تشکیل خانواده، تنها به قیمت‌ها و متغیر اقتصاد منحصر کرد.

پاسخ و یا اندیشیدن به برخی از پرسش‌ها می‌تواند ذهن ما را به مسائل و ریشه‌هایی فراتر از اقتصاد و گرانی و تورم ببرد؛ از جمله:

- اگر تورم و رشد سرسام آور گرانی در سال‌های آخر دهه ۹۰ عامل کاهش ازدواج بوده، چرا برپایه آمارهای رسمی، رشد ازدواج در سال‌های دیگر (۹۲ تا ۹۶) که تورم کاهش و گرانی تقریبا مهار شده بود، همچنان کاهش داشته است؟

- چرا این کاهش در میان اقشار متمول جامعه نیز ادامه داشته است؟

- چرا برخی از جوانان طبقات متوسط به بالا که توان برگزاری جشن‌های عروسی و تهیه نیازهای زندگی اولیه و نیز اشتغال مناسب و پایدار را دارند، همچنان از ازدواج خودداری می‌کنند و تا حد ممکن آن را به تاخیر می‌اندازند؟

یک واقعیت تلخ این است که با وجود تلاش‌های کم‌ثمر برخی رسانه‌های رسمی، تقدس ازدواج و نهاد ارزشمند خانواده در نگاه جوانان و نسل‌های جدید، تا حدی از بین رفته یا کاهش یافته است. اگر تامین و برآوردن برخی نیازهای عاطفی و غریزی را یکی از مهمترین کارکردهای ازدواج بدانیم، برخی از جوانان به دلایل تربیتی، فرهنگی و اعتقادی، خود را مقید به حضور در یک ازدواج رسمی نمی‌دانند و راهکارهای آسیب‌رسان دیگری را همچون ازدواج سفید و روابط غیررسمی جست‌وجو می‌کنند.

مساله اما فراتر از این موضوع است و به گستره فضای فرهنگی و باورهای نسل‌های جدید برمی‌گردد؛ رسانه‌ها، همسالان، محصولات فرهنگی و رسوخ آنچه «شبیخون فرهنگی» نامیده می‌شود، بخش بزرگی از جمعیت جوان کشور را تهدید می‌کند و اگر فکری اساسی برای آن نکنیم، دور نیست که شکاف نسلی کنونی به «گسست کامل بین نسلی» منتهی شود.

فقط کافی است تنها برای یکی دو روز چگونگی گذران اوقات فراغت، فرهنگ حاکم بین گروه‌های همسال جوان، محاوره‌ها و شوخی‌ها، رجوع به محتواهای اینترنتی، تماشای فیلم‌ها و سریال‌ها و در کل زیست واقعی و غیرر سمی جوانان را رصد کنیم، تا به عمق فاصله نگرشی و باورهای ارزشی آنان با نسل‌های گذشته پی ببریم. این همان موضوعی است که چنان خطرناک و فراتر از معضلات معیشتی و گرانی و اشتغال است که حتی اگر اقتصاد جامعه را در کوتاه‌مدت سامان دهیم، مشخص نیست چقدردر اصلاح نگرش‌های فکری جوانان موفق باشیم.

متقاعد کردن و التزام‌بخشی جوانان به پذیرش ارزش ذاتی خانواده، زیستن در چارچوب‌های امن و امنیت خانواده، حرکت در مسیرهای ارزشی و فرهنگی متعلق به ذات ایرانی اسلامی جامعه و تقید به برخی سنت‌های پسندیده، بزرگترین چالشی است که امروز همه کارشناسان روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و اندیشمندان فرهنگی کشور با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

امری که تا مسئولان و دستگاه‌های فرهنگی - تربیتی و متولی جوانان بر سر آن توافق نکنند، امیدی به اصلاح آن نباید داشت؛ از مسئولان نهادهای فرهنگی تا اجتماعی، از شورای عالی انقلاب فرهنگی و صداوسیما و دیگر شوراهای فرابخشی تا مجلس شورای اسلامی، وزارتخانه‌های آموزش‌وپرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامی، علوم و ورزش و جوانان و ... .


نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"