پای دهه هشتادیها به بازار فروش اعضای بدن باز شد
تجارت نیوز: نیاز مالی، حلقه وصل بسیاری از فروشندگان و خریداران اعضای بدن است. بازاری که حالا میزبان نسل Z شده است. دیگر نهتنها دهه شصتیها بلکه دهه هشتادیها هم برای معامله تکهای از بدن خود چانهزنی میکنند. کسانی که کلیه خود را با قیمت ۳۰۰ تا ۶۰۰ میلیون تومان به فروش گذاشتهاند.
پای دهه هشتادیها هم به بازار فروش اعضای بدن باز شد. نسلی که نه به بازار کار امیدی دارند و نه از آموزش عالی دل خوش. حالا میان آگهیها به دنبال مشتری میگردند، برای فروش تکهای از بدن خود!
نیاز مالی، حلقه وصل بسیاری از فروشندگان و خریداران اعضای بدن است. معاملهای برای کلیه، مغز استخوان و... . طرفین معامله هر کجای کشور باشند، همدیگر را پیدا میکنند. شیراز، مشهد، ارومیه و... فرقی ندارد. خودشان میگویند دیر و زود دارد، اما بالاخره «مچ» میشوند.
«مچ» هم اصطلاحی است که در بازار فروش اعضای بدن باب شده است. یعنی مشخصات گیرنده و دهنده عضو با یکدیگر همخوانی دارد و میتوانند پای معامله بروند. بعد از «مچ» شدن چانهزنی برای قیمت شروع میشود.
آنطور که انجمن اهدای عضو ایران اعلام کرده است، در حال حاضر ۲۵ هزار نفر در لیست پیوند عضو هستند. بسیاری از بیماران اما لزوما از طریق اهدا به عضو مورد نیاز خود نمیرسند. آنها راهی بازار فروش اعضای بدن میشوند و پیوند عضو را با یک معامله به ثمر میرسانند.
بازار فروش اعضای بدن حالا میزبان دهه هفتادیها و دهه هشتادیهاست. خرید کلیه بیشتر آگهی میشود. به نظر میرسد دهندگان اعضای بدن با فروش کلیه زودتر به پول مورد نیاز خود میرسند.
حمید 16 سال دارد. کودکی که به دنبال یک گیرنده کلیه است. میگوید: «گروه خونی A+ دارم. قیمت هر چه بقیه میگویند من کمی ارزانتر هم میفروشم.» او میگوید: «نیاز مالی دارم. آزمایشها را هم انجام دادهام. رضایتنامه والدین را هم دارم و از این نظر مشکلی نیست.»
سینا هم 19 سال دارد. او میگوید: «نیاز مالی دارم. کافی است انجمن را راضی کنید.» سینا کلیه خود را برای فروش آگهی گذاشته است: «فقط کلیه را میفروشم. گروه خونی O+ هستم. قیمت هم 450 میلیون تومان.»
بهنام یکی دیگر از دهه هشتادیهاست که در بازار دنبال یک خریدار میگردد. او هم 19 ساله است. آزمایشهایی که باید را هم انجام داده است و نشان میدهد. میگوید: «گروه خونی AB+ هستم. هیچ مشکلی هم ندارم و کاملا سالم هستم. رضایتنامه محضری دارم.» او هم برای کلیه خود، 450 میلیون تومان قیمت گذاشته است.
سیمین متولد 1381 است. او هم میگوید: «کلیهام را میفروشم. گروه خونی O+ هستم. کمتر از 400 میلیون تومان هم نمیتوانم. نیاز مالی دارم.» سعید هم 20 ساله است و میگوید برای رهن خانه، کلیه خود را با قیمت 360 میلیون تومان میفروشد.
دهه هفتادیها هم پیگیر آگهیهای خرید کلیه هستند
مهدی متولد 1376 است. میگوید در پیک موتوری مشغول به کار است. مهدی میگوید: «از سر خوشی که کلیه را نمیفروشم. بدهی دارم و مجبورم. راه دیگری ندارم. گروه خونی A+ هستم و کلیهام را 450 میلیون تومان میفروشم. آزمایشهایم را نگاه کنید، اگر خواستید با همین قیمت میفروشم.»
امیر هم متولد 1374 است. او هم کلیه خود را برای فروش گذاشته است. قیمت پیشنهادی خود را هم 400 میلیون تومان میگوید. تعداد آگهیهای دهه هفتادیها هم کم نیست. به طور کلی قیمتها تقریبا حدود 300 تا 600 میلیون تومان میچرخد.
البته میان فروشندگان همچنان دهه شصتیها و دهه پنجاهیها هم دیده میشود؛ با قیمتهای تقریبا مشابه با 20 سالهها و 30 سالهها.
خرید کلیه چندان کار سختی نیست، البته اگر گیرنده عضو دغدغه مالی نداشته باشد. خریداران و فروشندگان هم حضوری و هم غیرحضوری میتوانند یکدیگر را پیدا کنند. فرقی ندارد کدام شهر، معمولا اطراف برخی بیمارستانها و مراکز درمانی میتوان آگهیهای خرید کلیه را پیدا کرد.
آگهیهای فروش اعضای بدن
تهران محل این آگهیها بیشتر است. یکی از مناطقی که فروشندگان و خریداران را به هم میرساند، حوالی چهارراه طالقانی است. دیوارهای کوچه «حسینی» پر است از شماره تلفن خریداران و فروشندگان. آگهیها هم کوتاه است؛ شماره تلفن، عضو مورد معامله و گروه خونی.
در برخی از آگهیها هم «فوری» مینویسند. اگر آگهی متعلق به گیرنده باشد یعنی از نظر سلامتی نیاز فوری دارد، اما اگر فروشنده باشد، ماجرا فرق دارد. فروشندگان مینویسند: «فروش فوری، نیاز مالی شدید»
پای دهه هشتادیها به بازار فروش اعضای بدن باز شد
قواعد خرید و فروش اعضای بدن!
شکل دیگر آگهیها، آنلاین است. چند سالی میشود که گیرندگان و دهندگان اعضای بدن به صورت آنلاین یکدیگر را از شهرهای مختلف پیدا میکنند. در کنار مشخصات دیگر، شهر خود را هم در آگهیها مینویسند.
تقریبا هر دو سر معامله با قواعد معامله آشنا هستند. دهنده عضو، ساکن هر شهری باشد، هزینههای رفت و آمد و کارهای بیمارستانی او بر عهده گیرنده عضو است.
از دهنده عضو هم یک سفته میگیرند. سفته برای این است که مبادا دهنده عضو بعد از دریافت پول و پیش از انجام عمل جراحی برود. البته این سفته را انجمن حمایت از بیماران کلیوی میگیرد. جایی که خریدار و فروشنده بعد از توافق باید ثبتنام کنند.
تائید پزشک و مجوز وزارت بهداشت برای عمل پیوند
دهندگان و گیرندگان کلیه باید از پزشک، نامه منع پیوند بگیرند. یعنی نامهای که پزشک تائید کند پیوند عضو میان طرفین منعی ندارد. بعد از دریافت این نامه، دهنده و گیرنده عضو باید در انجمن حمایت از بیماران کلیوی ثبتنام کنند و مدارک مورد نیاز را تحویل دهند. انجمن از وزارت بهداشت برای انجام عمل جراحی مجوز میگیرد و به آنها اعلام میکند. بعد از آن عمل جراحی امکانپذیر است.
پای دهه هشتادیها به بازار فروش اعضای بدن باز شد
علاوهبر روشهای آنلاین و آگهیهای خیابانی، از طریق انجمن هم میتوان گیرندگان اعضا را پیدا کرد. البته زمان پیدا کردن گیرنده بیشتر از دو روش دیگر طول میکشد.
برخی از فروشندگان میگویند اگر بخواهند از طریق انجمن گیرنده پیدا کنند، باید با قیمت کمتری کلیه خود را بفروشند. اما یکی از مسئولان ثبتنام در انجمن حمایت از بیماران کلیوی تهران میگوید: «شایعه است. این حرفها را گردانندگان سایتها و کانالها برای رونق صفحات خود میگویند. ما قیمت تعیین نمیکنیم. دهنده و گیرنده خودشان برای قیمت به توافق میرسند، ما به هیچ عنوان قیمت نمیگوییم.»
او میگوید: «سن دهنده عضو باید 22 تا 38 ساله باشد. کمتر یا بیشتر از این بازه سنی باید پزشک کسی که گیرنده عضو است تائید کند که شرایط بیمار خاص است. در این صورت میتوانیم از وزارت بهداشت برای آنها مجوز بگیریم.»
جوان بودن؛ یک امتیاز در بازار فروش اعضای بدن
جوان بودنِ دهنده عضو معمولا به عنوان یک امتیاز تلقی میشود. فروشندگان هم به سن خود به عنوان یک امتیاز اشاره میکنند. اگر هم ورزشکار باشند، باز هم آن را به عنوان یک امتیاز توضیح میدهند. به عبارتی میخواهند به خریدار بگویند یک عضو کاملا سالم را قرار است بخرند و نگران نباشند.
خرید و فروش کلیه، کبد و... تازگی ندارد؛ بهویژه آنکه هر چند وقت یکبار موج تورم این بازار را شلوغتر میکند. اما حالا پای دهه هفتادیها و دهه هشتادیها هم به این بازار باز شده است. کسانی که دیگر کورسوی امیدی برای حل مشکلات اقتصادی خود ندارند. نه توان پرداخت وام با سود زیاد و دنگ و فنگهای آن را دارند، نه درآمد آنچنانی. برای خانوادههای نسل Z هم سرمایه مالی چندانی نمانده است که حالا در گیر و دار مالی آنها بتوانند گرهی از مشکلات را باز کنند.