|
«لاسلو کراسناهورکایی»، رماننویس مجارستانی جایزه نوبل ادبیات ۲۰۲۵ را به خود اختصاص داد. «کراسناهورکایی» طیف وسیعی از آثار ادبی را منتشر کرده و از این رو آکادمی سوئدی منتخبی از آثار او را برای آشنایی بهتر با این نویسنده تحسینشده معرفی کرده است.
به گزارش ایسنا، «لاسلو کراسناهورکایی» (László Krasznahorkai) نویسنده مجارستانی برای «آثار تأثیرگذار و الهامبخش او که در میان وحشت آخرالزمانی، قدرت هنر را دوباره تأیید میکند» به عنوان برنده نوبل ادبیات ۲۰۲۵، انتخاب شد. کراسناهورکایی بهخاطر رمانهای ویرانشهری و غمزده خود شناخته میشود؛ آثاری که جوایز بیشماری از جمله جایزه ملی کتاب آمریکا در سال ۲۰۱۹ برای ادبیات ترجمهشده و جایزه بینالمللی منبوکر در سال ۲۰۱۵ را بهدست آوردهاند. این نویسنده را که اغلب پساساختارگرا یا پستمدرن توصیف میشود بهخاطر جملات بلند و پیچیده خود، درونمایههای مالیخولیایی و ویرانشهری و شدت و انسجام بیامان قلمش میشناسند؛ ویژگیهایی که باعث شده منتقدان او را با گوگول و کافکا مقایسه کنند.
پس از انتخاب کراسناهوراکایی به عنوان برنده نوبل ادبیات امسال، اعضای «آکادمی سوئد» پیشنهادهای خود را برای افرادی که قصد دارند مطالعه آثار این نویسنده را آغاز کنند، ارائه کردهاند.
«تانگو شیطان»(۱۹۸۵)
«استیو سم-ساندبرگ»(Steve Sem-Sandberg) پیشنهاد میکند: «تانگو شیطان»(Satantango) رمان نخست این نویسنده و اثری منحصربهفرد است. این رمان در سال ۱۹۸۵ منتشر شد و سقوط رژیم کمونیستی در مجارستان را، چهار سال پیش از وقوعش، پیشبینی کرد.
ماجرا در دشتهایی در جنوب-مرکز مجارستان میگذرد و داستان دو شخصیت به نامهای «ایریمیاش» و دستیارش «پترینا» را روایت میکند که وارد روستایی میشوند که در آن گروهی از کارگران عجیب و فقیر در یک مزرعه اشتراکی زندگی میکنند.
اما این تازهواردها چه کسانی هستند؟ زوجی از بازرسهای سختگیر که برای بازرسی از مزرعه آمدهاند، یا دستیاران شیطان که برای نابودی و فاجعه فرستاده شدهاند؟
این راز تا پایان باقی میماند، اما از خلال اعمالشان، آن دو، روستاییان بیچاره را به رقصی آخرالزمانی با پیامدهایی جهنمی میکشانند.
در ظاهر اثری تیره و تلخ است، اما درون آن طنز خاص و ویژه «کراسناهورکایی» جریان دارد.
اکنون، ۴۰ سال پس از انتشارش، هنوز دستاورد شگرف آغازین از نویسندهای به شمار میآید که در آینده آثار حتی شگفتانگیزتری نوشت.
«مالیخولیای مقاومت»(۱۹۸۹)
«الن متسون»(Ellen Mattson) پیشنهاد میکند: قطعا محبوبترین رمان من از «کراسناهورکایی»، «مالیخولیای مقاومت» (۱۹۸۹) است. این اثر به عبارتی، نمونه کلاسیک «کراسناهورکایی» است: متراکم، سیاه و جهنمی، و در عین حال در فضایی میگذرد که هم آشنا و واقعی به نظر میرسد و هم اندکی عجیب، کجوکوله و سوررئال، همچون مکانی در خواب.
شهر کوچکی توسط گروهی از بیگانگان بینام اشغال میشود، هرجومرج برپا میشود و شورش در شرف وقوع است.
و همه این رویدادها بهگونهای به یک گروه اسرارآمیز از مسافران مرتبط است که مردی بدشکل و نهنگی تاکسیدرمیشده را به نمایش میگذارند.
کنش و واکنشها پیدرپی میآیند، اما هیچچیز به نتیجهای نمیرسد؛ این همان زندگی است: باید عمل کرد، حتی وقتی عمل تو بیفایده است.
وقتی همهچیز پایان پیدا میکند و دود فرو مینشیند، برخی مردهاند، برخی ناپدید شدهاند، بعضی به زندان افتادهاند و برخی از آشوب برای به قدرت رسیدن استفاده کردهاند.
این رمانی است شگفتانگیز، تاریک و در عین حال به طرز عجیبی خندهدار و مانند همه آثار کراسناهورکایی، به دوره خاصی محدود نمیشود.
«سیوبو در میان آدمیان» (۲۰۰۸)
«آندرس اولسون»(Anders Olsson) پیشنهاد میکند: انتخاب من، اثر باشکوه «سیوبو در میان آدمیان»(Seiobo there below) منتشرشده در سال ۲۰۰۸ است که ۱۷ بخش درباره نقش هنر در جهانی پر از رنج و ناپایداری را شامل میشود.
«کراسناهورکایی» نه تنها نویسندهای بزرگ در سنت حماسی اروپای مرکزی با شور پوچگرایی است (سنتی که از کافکا تا توماس برنهارد را در برمیگیرد)، بلکه در این اثر، نوعی حساسیت جدید و دقیق نسبت به تاریکی نشان میدهد که متاثر از سفرهایش به چین و ژاپن در آغاز قرن بیستویکم است.
صحنه آغازین آن فراموشنشدنی است: یک مرغ ماهیخوار سفید، بیحرکت در میان رود «کامو» در کیوتو، منتظر شکارش در گردابهای زیر آب، ایستاده است.
بخش نفسگیر دیگری درباره انتقال خطرناک تابلو ناتمام «پروجینو»، نقاش ایتالیایی از فلورانس به زادگاهش «پروجا» است، انتقالی که به دست دستیاران غالبا مست او انجام میشود.
چقدر به از دست دادن نخ روایت نزدیک میشویم و چه شگفت است وقتی دوباره آن را مییابیم!
«۰۷۷۶۹ Herscht : یک رمان»(۲۰۲۱)
«آنا-کارین پالم»(Anna-Karin Palm) پیشنهاد میکند: در شهری کوچک در شرق آلمان، رویدادهای عجیبی آغاز میشود. «فلوریان هرشت»، مردی جوان، غولپیکر، خوشقلب اما کمهوش، درگیر این ماجراها میشود و تغییر میکند. «کراسناهورکایی» رمانش را در بستر جنبشهای زیرزمینی معاصر قرار میدهد و نشان میدهد که چگونه ترس و بیاعتمادی، زندگی آرام و روزمره شهر کوچک را تهدید میکند. در این اثر دیدگاههای اسطورهای در نثری موسیقایی، روان و سرزنده در کنار دیدگاههای واقعگرایانه همزیستی دارند و نویسنده اجازه میدهد گرمای ساده انسانی در کنار خشونت و نفرت حضور پیدا کند.