کد خبر: ۷۵۷۱۹۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۴ - ۲۰ مهر ۱۴۰۴

جنگ گرم، سرد می‌شود

نگرانی اساسی ایران مسأله سلاح مقاومت است. طرح‌هایی که از جانب آمریکایی‌ها یا اسرائیلی‌ها یا حتی برخی کشورهای منطقه مطرح می‌شود، ممکن است در عمل منجر به تضعیف مقاومت و خلع سلاح مردم فلسطین شود. جمهوری اسلامی این را خطر بزرگ می‌داند؛ چون هدف‌شان چیزی جز خلع سلاح و تضعیف مقاومت نیست یعنی آن‌چیزی که به‌عنوان نتیجه نهایی از سوی غرب و حامیان رژیم صهیونیستی مطرح می‌شود، ایجاد یک «کشور» در چهارچوبی است که اساساً دستاورد واقعی‌اش چشم‌پوشی از جنایات رژیم و تضعیف قدرت دفاعی فلسطینیان خواهد بود. 

به گزارش ایسنا، رضا عدالتی پور در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: ایران از آتش‌بس اخیر در غزه استقبال می‌کند و آن را گامی به سوی کاهش تنش‌ها در منطقه می‌داند، اما هم‌زمان نگاه بدبینانه خود نسبت به رژیم صهیونیستی را حفظ کرده است. حسین آجرلو استاد دانشگاه و کارشناس مسائل غرب آسیا در مصاحبه با «ایران» تأکید می‌کند این آتش‌بس ممکن است به کاهش موقت درگیری‌ها و توازن قوا کمک کند، اما تحقق صلح پایدار مشروط به تغییر بنیادین رفتار رژیم صهیونیستی و حرکت در خلاف مسیر تضعیف ثبات در منطقه است که در واقع با ماهیت وجودی این رژیم در تناقض است و نگرانی ایران درباره تداوم این رفتار مخرب بجا و پابرجا است و از این رو ایران باید همچون گذشته در راستای تقویت توان بازدارندگی خود گام بردارد.

ایران واکنش مثبتی به آتش‌بس غزه نشان داد و این واکنش مثبت از سوی واشنگتن نیز مورد توجه واقع شد، در همین راستا برخی از سوگیری‌های خبری به این سمت رفته است که این توافق می‌تواند زمینه‌ساز توافق آمریکا با ایران باشد، نظر شما در این خصوص چیست؟
از ابتدای بحران و جنگ در غزه جمهوری اسلامی ایران از هرگونه توافقی که منجر به کاهش آلام مردم فلسطین شود، حمایت کرده است. این موضوع اساساً یک بحث انسان‌دوستانه است. 
در مورد این آتش‌بس هم، جمهوری اسلامی ـ چه به‌صورت رسمی و چه به‌صورت ضمنی ـ استقبال کرده است، زیرا نتیجه‌اش کاهش رنج مردم فلسطین و جلوگیری از ریخته شدن خون بی‌گناهان است.
با این حال، جمهوری اسلامی چند ملاحظه مهم دارد، این خواست‌ها شامل ادامه اداره غزه توسط مجموعه فلسطینی است. 
همین شرط را حماس هم اعلام کرده و درباره  آن مذاکره می‌کند. نگرانی اساسی ایران مسأله سلاح مقاومت است. طرح‌هایی که از جانب آمریکایی‌ها یا اسرائیلی‌ها یا حتی برخی کشورهای منطقه مطرح می‌شود، ممکن است در عمل منجر به تضعیف مقاومت و خلع سلاح مردم فلسطین شود. 
جمهوری اسلامی این را خطر بزرگ می‌داند؛ چون هدف‌شان چیزی جز خلع سلاح و تضعیف مقاومت نیست یعنی آن‌چیزی که به‌عنوان نتیجه نهایی از سوی غرب و حامیان رژیم صهیونیستی مطرح می‌شود، ایجاد یک «کشور» در چهارچوبی است که اساساً دستاورد واقعی‌اش چشم‌پوشی از جنایات رژیم و تضعیف قدرت دفاعی فلسطینیان خواهد بود. 
مسأله دیگر بحث عادی‌سازی است؛ یعنی ایجاد یک نظم منطقه‌ای مبتنی بر توافق ابراهیم. 
جمهوری اسلامی درباره این موضوع ملاحظه جدی دارد؛ چرا که ممکن است این آتش‌بس به‌عنوان پوششی برای شناسایی و چشم‌پوشی از جنایات رژیم تبدیل شود و روند عادی‌سازی شتاب بگیرد. جمهوری اسلامی نسبت به چنین روندی نگران است. 
پس در یک جمع‌بندی ایران از آتش‌بس و کاهش آلام مردم فلسطین استقبال کرده، اما ملاحظاتی درباره اداره غزه، حفظ سلاح مقاومت و خطرات ناشی از عادی‌سازی که ممکن است به‌نفع رژیم صهیونیستی و زیان فلسطینیان تمام شود، دارد.

با این حساب، تحلیل‌هایی که می‌گویند صلح غزه می‌تواند زمینه‌ای برای صلح وسیع‌تر در منطقه را فراهم کند، تا چه اندازه منطقی است؟ آیا امکان دارد که این آتش‌بس موقتی به صورت پایدار به «ثبات در منطقه» تبدیل شود؟
اگر منظور از صلح، یک آتش‌بس موقت و کاهش نسبی تنش‌هاست، بله ممکن است سطحی از کاهش تنش در منطقه حاصل شود. اما اینکه این به یک صلح پایدار و تجدیدنظر اساسی در رفتار رژیم صهیونیستی بینجامد، بسیار بعید است.  کابینه فعلی در اسرائیل (دولت نتانیاهو) اگر واقعاً می‌خواست این وضعیت را بپذیرد و به‌قاعده جدی تعامل تن دهد، باید در عمل نشان می‌داد که به یک نوع تعامل و پذیرش وضعیت منطقه‌ای تن داده است. اما این احتمال خیلی کمرنگ است. جمهوری اسلامی ایران هم بر اساس شناختی که از رژیم صهیونیستی دارد، به عملکرد آن بدبین است. ایران این نگاه را دارد که رژیم صهیونیستی در تحولات آینده دنبال زیاده‌خواهی خواهد بود؛ چه در حوزه غزه که احتمال نقض آتش‌بس وجود دارد، همان‌طور که در لبنان نیز نقض‌هایی رخ داده و چه در سطح منطقه.

قبول این گزاره به این معناست که فعلاً برای منطقه چشم‌اندازی برای ثبات یا آتش‌بس پایدار وجود ندارد؟
واقعیت این است که رژیم صهیونیستی بازیگری نیست که بخواهد در پی ثبات منطقه باشد، چون بقای آن در بی‌ثباتی دیگر کشورها دیده می‌شود. به همین دلیل براساس تجربه تاریخی، نگاه ایران نسبت به اقدامات آینده رژیم صهیونیستی بدبینانه است.
ایران نظم منطقه‌ای مدنظر آمریکا و اسرائیل را یک نظم سلطه‌جویانه و هژمونیک می‌داند که هدف آن تحت سلطه قرار گرفتن کشورهای منطقه توسط رژیم صهیونیستی است. این همان نظمی است که نتانیاهو و حتی ترامپ درباره‌اش صحبت کرده‌اند ـ نظمی که رژیم صهیونیستی از لحاظ نظامی، تکنولوژیک و کریدورهای منطقه‌ای تسلط داشته باشد و برتری پیدا کند. جمهوری اسلامی این نظم را نمی‌پذیرد؛ آن را زمینه‌ساز ناامنی دائمی و تجزیه برخی کشورها در منطقه می‌داند. از نظر جمهوری اسلامی، مواجهه و تقابل با رژیم برای جلوگیری از ایجاد چنین نظمی ادامه خواهد داشت.
فکت‌هایی وجود دارد که حرکت منطقه و تحولات به سمت ثبات یا آتش‌بس پایدار را تأیید می‌کند مثلاً اظهار نظر رئیس‌جمهوری روسیه که گفته بود تماس‌هایی از نتانیاهو داشته و او اعلام کرده «ما خواستار تقابل نیستیم» یا اینکه برخی کشورهای عربی از طریق فشار بر آمریکا خواسته‌اند اسرائیل را مهار کنند و در کنترل عملکردش مؤثر باشند. اگر این فکت‌ها را بپذیریم، بله احتمال کاهش تنش هست. 
اما فکت‌های قوی‌تری نیز وجود دارد که نشان می‌دهد جریان غالب در اسرائیل و حلقه تصمیم‌گیری‌شان به دنبال مسلح‌تر شدن و تکمیل مأموریت‌های ناتمام هستند. 
اظهارات صریح نتانیاهو و برخی وزرای او از جمله وزیر دفاع که می‌گویند «باید کار ناتمام را تمام کنیم» یا حتی حرف‌هایی از اپوزیسیون مثل لیبرمن که از «غافل نشدن و بازگشت به اقدامات» صحبت می‌کنند، همه نشان می‌دهد که بحث «کار ناتمام» وجود دارد. 
منظور از «کار ناتمام» این نیست که لزوماً جنگی همیشگی و تمام‌عیار باشد، بلکه ممکن است به معنای ادامه سطحی از تنش‌ها، فشارها و عملیات محدود باشد. 
پس نتیجه احتمالی این است که ما از یک جنگ گرم به جنگی سرد برسیم یعنی سطح درگیری‌ها و تماس‌های نظامی کاهش یابد و به‌نوعی توازن قوا یا آتش‌بس موقتی شکل بگیرد. این قطعاً به کاهش تنش در سطح منطقه کمک می‌کند.

در همین شرایط ما سیگنال‌هایی از سوی اروپا داشتیم که بحث مذاکره را مطرح کرده‌اند، این سیگنال‌ها تا چه حد قابل اعتنا است؟
واقعیت این است که اروپایی‌ها به دلیل نزدیکی ایران و روسیه، آمادگی بیشتری برای امنیتی‌سازی ایران دارند و همین باعث شده رژیم اسرائیل بتواند از این نگرانی استفاده کند. 
در جهان عرب هم برخی رقابت‌ها و تعارض‌های منطقه‌ای وجود دارد که رژیم می‌کوشد آنها را به تقابل با ایران جهت دهد. در واقع، از دید رژیم صهیونیستی، هزینه سیاسی درگیری با ایران چندان بالا نیست. 
از منظر رژیم، حتی در آمریکا نیز نوعی اجماع حداکثری درباره مهار ایران شکل گرفته است. برخلاف موضوع غزه که در آمریکا دو دیدگاه وجود داشت، در موضوع ایران تقریباً اجماع دوحزبی در واشنگتن دیده می‌شود. 
در اروپا هم همین وضعیت وجود دارد. بر این اساس، تنها عامل بازدارنده در برابر حمله، قدرت نظامی و بازدارندگی دفاعی ایران است. اگر رژیم صهیونیستی احساس کند ایران در موقعیت ضعف قرار دارد، قطعاً برای اقدام تهاجمی تردید نخواهد کرد.
اگر موازنه قوا برقرار شود و هر دو طرف به این نتیجه برسند که قادر به غلبه بر یکدیگر نیستند، آن‌گاه تنش‌ها کاهش می‌یابد. در نظریه‌های روابط بین‌الملل نیز گفته می‌شود موازنه قوا عامل صلح است؛ به این معنا که نبود جنگ به معنای صلح است. 
ولی اگر هر یک از طرفین احساس کند می‌تواند ضربه سنگینی وارد کند، در اولین فرصت این کار را خواهد کرد. ایران البته در حالت تدافعی باقی می‌ماند، چون می‌داند آغاز جنگ می‌تواند ورود مستقیم آمریکا را در پی داشته باشد. اما اگر رژیم اقدامی انجام دهد، ایران اراده و توانایی پاسخ قاطع را دارد و در صورت حمله، ضربات سنگینی به رژیم وارد خواهد کرد.
در مجموع می‌توان گفت که هر دو سناریو، یعنی هم کاهش تنش و هم احتمال درگیری، همچنان وجود دارد. برآورد رژیم صهیونیستی از ایران به‌گونه‌ای است که احساس می‌کند تا زمانی که ایران محور مرکزی حمایت از گروه‌های مقاومت است، امکان بازسازی و تقویت مجدد این گروه‌ها وجود دارد لذا به دنبال اجماعی است از مسیر اروپا، آمریکا و حتی برخی کشورهای عربی و منطقه‌ای شکل بگیرد.

نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"