کد خبر: ۷۶۱۴۰۰
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۰ - ۰۴ آذر ۱۴۰۴

انتشار ترجمه‌ بزرگ علوی بعد از چند دهه

نمایشنامه «مستنطق» اثر معروف جی.بی.پریستلی با ترجمه بزرگ علوی بعد از چند دهه منتشر شد.

به گزارش ایسنا، نمایشنامه «مستنطق» اثر جی.بی.پریستلی با ترجمه بزرگ علوی در ۱۱۸ صفحه با قیمت ۲۰۰ هزار تومان در انتشارات نریمان راهی بازار کتاب شده است.

 در معرفی ناشر از این نمایشنامه آمده است: نزدیک به ۸۰ سال از نوشتن و ترجمهٔ این نمایشنامه می‌گذرد و بعد از چند دهه، این نمایشنامه دوباره با ترجمهٔ بزرگ علوی منتشر شد. این نمایشنامه با نام «بازپرس وارد می‌شود» شهرت دارد و از آن چندین تئاتر، تله‌تئاتر، فیلم و سریال ساخته شده است.

خانوادۀ مرفه برلینگ در حال جشن گرفتن نامزدی دخترشان، «شایلا»، با «جرالد کروفت» هستند. ناگهان بازرس گوول (Inspector Goole) وارد می‌شود و خبر خودکشی زنی جوان به نام «اِوا اسمیت» را می‌آورد.

بازرس نشان می‌دهد که تمام اعضای خانواده و جرالد به نوعی در بدبختی و سقوط این زن نقش داشته‌اند:

• آقای برلینگ او را از کارخانه اخراج کرده

• شایلا باعث اخراج او از فروشگاهی دیگر شده

• جرالد با او رابطه داشته

• خانم برلینگ درخواست کمک او را رد کرده

• اریک (پسر خانواده) هم با او رابطه داشته و باعث بارداری‌اش شده

پیام اصلی نمایشنامه این است که همۀ ما مسئول یکدیگر هستیم. پریستلی انتقاد تندی از فردگرایی سرمایه‌دارانه دارد. هویت «اِوا اسمیت» نماد طبقهٔ کارگر است؛ پریستلی نشان می‌دهد چگونه طبقهٔ مرفه نگاه ابزاری به او دارد. پریستلی علاقه‌مند به نظریه‌های فلسفیِ زمان بود. ساختار نمایش -برگشت‌پذیری، هشدار، چرخه‌ تکرار- بازتاب این دیدگاه‌هاست. اعضای خانواده برلینگ سعی می‌کنند اعمال خود را توجیه کنند، اما بازرس آن‌ها را مجبور به مواجهه با واقعیت می‌کند.

بیشترین توجه جهانی به این نمایشنامه از سوی منتقدان چپ‌گرا بوده است. بسیاری از منتقدان، از جمله ریموند ویلیامز، نمایشنامه را نمونۀ ممتاز «تئاتر اخلاق اجتماعی» بریتانیایی می‌دانند. ویلیامز می‌نویسد: «این نمایش نشان می‌دهد که وجدان اجتماعی چیزی فردی نیست؛ بلکه مسئله‌ای ساختاری است.»

محققانی مانند جان بویلتون (John Boulton) در مقاله‌های تحلیلی ادبی دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی نشان داده‌اند که نمایشنامه پاسخی انتقادی به رشد فردگرایی لیبرالی پیش از جنگ است. به‌ویژه شخصیت آقای برلینگ با دقت به عنوان نمادی از سرمایه‌داری کور طراحی شده است.

منتقدانی مثل استیون واریک (Steven Warwick) و مارک اسپیرو می‌نویسند که: پایان نمایش، چرخۀ تکرار مسئولیت‌گریزی را برجسته می‌کند.

منتقدان کلاسیک، مانند ایرن شاو، نمایشنامه را نمونه‌ای از «وحدت زمان، مکان و عمل» می‌دانند.

تمام وقایع در یک شب و در یک مکان رخ می‌دهد؛ که به نمایش حالتی تراژیک شبه‌کلاسیک می‌دهد.

برخی منتقدان (مثلاً تیموتی سیدلر از مجله Modern Drama ) معتقدند اثر از قالب پلیسی بهره می‌گیرد تا یک «بازجویی اخلاقی» شکل دهد.

او می‌گوید: بازرس، کارآگاه نیست؛ بلکه وجدان پنهان است که لباس پلیس پوشیده.

پژوهشگران فمینیست، از جمله الین آستبدینگ (Elaine Aston)، این نمایش را نمونه‌ای از نقد جایگاه زنان در جامعهٔ پیشاجنگ می‌دانند.

آن‌ها بر این نکات تأکید می‌کنند:

• «اِوا اسمیت» نمادی از زنان کارگر و بی‌قدرت است.

• شایلا برلینگ تنها شخصیت زن است که دچار تحول اخلاقی می‌شود.

نتیجه این نقدها معمولاً چنین است: پریستلی نشان می‌دهد چگونه ساختار مردسالار و طبقاتی زنان آسیب‌پذیر را نابود می‌کند.

علاوه‌بر این، نقدهای مهمی دربارهٔ اجراهای مختلف -به‌خصوص اجرای ۱۹۹۲ به کارگردانی استیون دالدری- نوشته شده است.

نمایشنامه An Inspector Calls اثر جی. بی. پریستلی یکی از آثار خاص ادبیات نمایشی بریتانیاست که بیش از ۷۰ سال پس از نخستین اجرای آن همچنان موضوع بحث منتقدان، پژوهشگران و مخاطبان عمومی است. این اثر نه صرفاً یک نمایش پلیسی است، نه صرفاً یک درام اخلاقی؛ بلکه ترکیبی‌ است از واقع‌گرایی اجتماعی، معما، و نوعی تأمل فلسفی درباره نقش انسان‌ها در شکل دادن به سرنوشت یکدیگر. همین چندلایگی باعث شده که نمایشنامه به راحتی در یک دسته‌بندی ساده قرار نگیرد و امکان خوانش‌های متعددی فراهم شود.

داستان در سال ۱۹۱۲، در خانۀ خانوادۀ ثروتمند برلینگ آغاز می‌شود؛ شبی که در آن برای نامزدی دختر خانواده، شایلا، جشن گرفته شده است. با ورود ناگهانی بازرس گوول – شخصیتی آرام، سنگین و تا حدی مرموز – همه‌چیز دگرگون می‌شود. او خبر می‌دهد که زنی جوان به نام «اِوا اسمیت» خودکشی کرده و حال باید روشن شود که هر یک از افراد حاضر در خانه چگونه در سقوط این زن نقش داشته‌اند. ساختار روایت، نوعی بازجویی مرحله‌به‌مرحله است که در آن هر بار لایه‌ای تازه از گذشته آشکار می‌شود و شخصیت‌ها کم‌کم با جنبه‌هایی تاریک‌تر از خود مواجه می‌شوند.

یکی از مهم‌ترین نقاط قوت نمایشنامه، ریتم دقیق و آهنگ‌دار» گفت‌وگوهاست. پریستلی با مهارتی حرفه‌ای، تنش را از آغاز تا پایان به‌تدریج افزایش می‌دهد. هر اعتراف، فضا را اندکی تیره‌تر می‌کند و هر بار که مخاطب تصور می‌کند حقیقت تکمیل شده، پرسش تازه‌ای مطرح می‌شود. این شیوه، هم یادآور نمایش‌های جنایی کلاسیک است و هم نوعی ساختار تراژیک را تداعی می‌کند؛ ساختاری که در آن شخصیت‌ها هرچه بیشتر می‌کوشند خود را بی‌گناه نشان دهند، بیشتر در مسیر فروپاشی اخلاقی قرار می‌گیرند.

شخصیت بازرس گوول در مرکز توجه قرار دارد. او نه به‌طور کامل شبیه یک بازرس پلیس است و نه شبیه یک متفکر اجتماعی وعظ‌کننده. در ظاهر، روش او ساده است: بیان پرسش‌های مستقیم و قرار دادن شخصیت‌ها در برابر مسئولیت اعمال‌شان. اما در لایه‌ای عمیق‌تر، رفتار او بیشتر به حضور یک «وجدان تجسم‌یافته» شباهت دارد. نه عصبانی می‌شود، نه تهدید می‌کند، نه به دنبال قدرت‌نمایی است؛ بلکه با آرامشی عجیب، لحظه‌به‌لحظه آنها را از موضع دفاعی بیرون می‌کشد. همین ابهام باعث شده او به یکی از ماندگارترین شخصیت‌های ادبیات نمایشی انگلیس تبدیل شود.

موضوع اصلی نمایش حول یک محور تکرارشونده می‌گردد: ارتباط اعمال کوچک ما با زندگی دیگران. پریستلی انتقاد یا شعار مستقیم نمی‌دهد؛ بلکه با چینش دقیق حوادث نشان می‌دهد چگونه یک تصمیم ظاهراً ساده – اخراج یک کارگر، بی‌توجهی به درخواست یک زن فقیر، یا رفتار احساسیِ نسنجیده – می‌تواند در مسیر یک زندگی تأثیری ویرانگر داشته باشد. این پیام انسانی و اخلاقی، اگرچه بار اجتماعی دارد، اما وابسته به ایدئولوژی خاصی نیست. نمایش نه سرمایه‌داری را نفی می‌کند و نه نظام اجتماعی خاصی را تجویز می‌کند؛ بلکه به مخاطب یادآوری می‌کند که هیچ عملی در خلأ اتفاق نمی‌افتد.

یکی از دستاوردهای ارزشمند نمایشنامه، نحوۀ پرداخت شخصیت‌های خانواده برلینگ است. هر یک از آن‌ها نمایندۀ یک تیپ اخلاقی، طبقاتی یا شخصیتی نیستند؛ بلکه به‌عنوان انسان‌هایی چندوجهی ظاهر می‌شوند. آقای برلینگ، پدر خانواده، در عین اعتمادبه‌نفس و قدرت، گاهی در برابر پرسش‌های سادۀ بازرس دچار لغزش می‌شود. خانم برلینگ، با ظاهر متین و رفتاری اشرافی، با آشکار شدن گذشته‌اش به‌تدریج شکننده و دفاعی می‌شود. شایلا، شخصیت جوان خانواده، در طول نمایش تحول واقعی درونی تجربه می‌کند و یکی از صادق‌ترین واکنش‌های اخلاقی را نشان می‌دهد. اریک، پسر عصبی و ناآرام خانواده، به‌تدریج به مرکز یکی از مهم‌ترین اعتراف‌ها در داستان تبدیل می‌شود. حتی جرالد، داماد آینده، شخصیتی کاملاً سیاه‌وسفید نیست؛ بلکه رابطه‌اش با «اِوا اسمیت» همزمان حاوی دلسوزی و سوءاستفاده است.

نمایشنامه بر بستری تاریخی نوشته شده که ارزش تحلیل دارد. پریستلی آن را در سال ۱۹۴۵، اندکی پس از جنگ جهانی دوم نوشت، اما داستان را در سال ۱۹۱۲ قرار داد. این فاصلۀ زمانی تعمدی، نوعی بینش تاریخی به مخاطب می‌دهد. در سال ۱۹۱۲، جهان هنوز وارد جنگ نشده بود و بسیاری از انگاره‌های عمومی درباره پیشرفت، اخلاق، و ثبات اجتماعی شکل دیگری داشت. پریستلی با قرار دادن داستان در این سال، نوعی هشدار تاریخی ارائه می‌دهد: این‌که اعتماد کور به نظم اجتماعی و بی‌توجهی به مسئولیت‌های انسانی چگونه می‌تواند تحقق فجایع بعدی را ممکن کند. این اثر نه تاریخ‌نگاری می‌کند و نه نظریه‌پردازی؛ بلکه به‌سادگی تصویر می‌کند چگونه غرور و اطمینان بی‌جا می‌تواند زمینهٔ سقوط آینده را بسازد.

در پایان نمایشنامه، پیچشی غافلگیرکننده رخ می‌دهد. خانواده تصور می‌کند بازرس واقعاً از پلیس نبوده است. آن‌ها نفس راحتی می‌کشند و بسیاری‌شان تلاش می‌کنند دوباره کارهای خود را توجیه کنند. اما لحظاتی بعد تلفن زنگ می‌زند: یک زن جوان تازه خودکشی کرده و بازرس حقیقی در راه خانه است. این پایان‌بندی هوشمندانه، سه کارکرد مهم دارد:

نخست، تأکید می‌کند که اخلاق و حقیقت را نمی‌توان با تردید افکندن به شخصیت بازرس بی‌اعتبار کرد؛ حقیقت، مستقل از منبع آن پابرجاست.

دوم، نشان می‌دهد چرخۀ بی‌مسئولیتیِ انسانی می‌تواند بارها تکرار شود.

و سوم، مخاطب را با پرسشی روبه‌رو می‌کند که در سطح شخصی نیز قابل تأمل است: اگر فرصت دیگری برای جبران وجود داشته باشد، آیا واقعاً از آن استفاده می‌کنیم؟

از نظر اجرا، An Inspector Calls ظرفیت‌های نمایشی فراوانی دارد. صحنه‌بندی محدود، تمرکز آن بر دیالوگ‌های ریتمیک و استفاده‌ هوشمندانه از فضای بسته، باعث می‌شود کارگردانان بتوانند تأویل‌های مختلفی ارائه دهند. برخی اجراها بر جنبه‌ معمایی اثر تأکید کرده‌اند و برخی دیگر آن را به‌عنوان یک درام اخلاقیِ محض خوانده‌اند. انعطاف‌پذیری نمایشنامه از این جهت یک مزیت مهم است: پریستلی پیام خود را در چارچوبی باز گذاشته تا در دوره‌های زمانی و موقعیت‌های فرهنگی مختلف قابل بازخوانی باشد.

در مجموع، An Inspector Calls اثری‌ است که ارزش ادبی و نمایشی آن فراتر از خوانش‌های سیاسی متداول است. نمایشنامه موفق می‌شود بدون پناه گرفتن پشت شعارهای صریح، توجه مخاطب را به کیفیت روابط انسانی و اثر اعمال فردی بر زندگی دیگران جلب کند. این اثر بیش از آنکه بخواهد شیوه‌ای برای ادارۀ جامعه پیشنهاد کند، به مخاطب یادآوری می‌کند که اخلاق، مسئولیت، و همدلی مفاهیمی فردی‌اند که در جمع معنا پیدا می‌کنند. در جهانی که سرعت اتفاقات و پیچیدگی روابط روزافزون است، پیام نمایشنامه همچنان تازه و قابل تامل باقی مانده است: این‌که انسان‌ها، با همۀ ضعف‌ها و قدرت‌های‌شان، در شکل‌گیری سرنوشت یکدیگر شریک‌اند. چنین برداشتی، اگرچه ممکن است در نگاه نخست ساده به نظر برسد، اما در عمق خود یکی از بنیادین‌ترین پرسش‌های اخلاقی دنیای مدرن را مطرح می‌کند: چقدر به تأثیر اعمال کوچک‌مان بر زندگی دیگران آگاهیم؟

از این نمایشنامه اجراهای بسیاری در دنیا روی صحنه رفته است و در ایران نیز تله‌تئاتر این اجرا به کارگردانی رضا بابک از تلویزیون پخش شد. ترجمۀ نایاب بزرگ علوی از این نمایشنامه تنها مدت کمی پس از چاپ و اجرای آن در دنیا به زبان فارسی با نام «مستنطق» در ایران منتشر شد.

همچنین رمان «مهمانی در نیوپورت» نوشته حُسنا سالاری در ۱۳۶ صفحه و قیمت ۲۰۰ هزار تومان در نشر یادشده عرضه شده است.

در معرفی این رمان می‌خوانیم: جشن استقلال آمریکا بهانه‌ای برای دورهمی چند خانواده از مهاجرین ایرانی در خانه‌ای تابستانی در نیوپورت می‌شود. در همان شب نخست یکی از میزبانان می‌میرد و مرگ او برای آوا، دختر نوجوانی از مهمانان چیستانی از رازهای نگفته و کشمکش‌های خانوادگی می‌سازد. آوا کارآگاهی که نگاهش برساخته از شرلوک هولمز، خانم مارپل و هری پاتر است در داستانی که بر تن ادبیات کلاسیک فارسی می‌پوید، چشم و گوش خواننده می‌شود. نویسنده خواننده را تا پایان با خود می‌برد و همراه هر شخصیت داستان همدلی و دودلی خواننده را برمی‌انگیزاند. داستانی از پیوند مهاجر و میهن، دلبستگی و تنهایی، غربت و بازگشت. پنهان در لایۀ جنایی داستان، هر شخصیت کتاب و خواسته‌ها و آرزوهایش، راوی نسل خود و دوران خود و داستان مهاجرت است، داستانی که هر روز بیشتر می‌بینیم و می‌شنویم و می‌خوانیم.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: نیوپورت از دل آب زبانه زده و روی اقیانوس خوابیده است. خانۀ سدۀ نوزدهمی سیامکی‌ها آن سوی بندر، رو به شرق بود. از روبه‌روی کاخ‌های گسترده‌ و باغ‌های پهناور «دوران ‌زرکاری» آمریکا می‌گذشتند و آوا خانۀ مرمر، کنج شاهان، نارون‌ها و کاخی بر روی دریا را یک به یک شمرد. همه مانده از روزگاری بودند که خاندان‌های سرمایه‌سالار آمریکا در کاخ‌های نیوپورتی زندگی‌شان جشنی پیوسته بود. سرانجام از دروازه‌های پولادی و راه سنگی میان باغ سیامکی‌ها گذشتند و به روبه‌روی خانه‌شان رسیدند.

ماندانا زندیان شاعر و نویسنده نیز دربارۀ این رمان نوشته است: اجرای لایه‌های گوناگون متن در پیوند با ارجاع‌های سنجیده به سنّت ادبی فارسی و تلفیق آن با ساختار امروزی، از نوآوری‌های برجستهٔ داستان مهمانی در نیوپورت است. هر بخش داستان با مصرعی از شاعران کلاسیک آغاز می‌شود و در گذری نرم و معنی‌دار، به تصویری مدرن و زبانی صیقل‌خورده راه می‌یابد و به روایت رویدادهای داستان می‌رسد. تصویر درهم‌تنیدگی سنّت ادبی و ادبیات هم‌روزگار ما در چنین سیری، شعر فردوسی و سعدی را همان‌ اندازه امروزی بازتعریف می‌کند که باغ مهمانی در سرزمینی دور از جغرافیای ایران.

نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"