کد خبر: ۲۶۲۸۸۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۶ - ۱۱ تير ۱۳۹۳

سلب امتیازات شهروندی از افراد بی​سواد

جام جم آنلاین: برخی می‌گویند از ما گذشته، بعضی می‌گویند وقت نداریم، عده‌ای باور کرده‌اند مغزشان کشش ندارد و بعضی نیز می‌گویند تا حالا لنگ نمانده‌اند.

بی سوادان بزرگسال ایرانی هرکدام به یک زبان، بی سوادی خود را توجیه می کنند تا نشان دهند اگر تا به حال بی سواد مانده اند از بد ِ روزگار و جبر زمانه بوده است.

اما اگر هیات دولت با لایحه سازمان نهضت سوادآموزی موافقت کند، روال زندگی افراد بی سواد با آنچه امروز در جریان است، تفاوت خواهد کرد و توجیهات این چنینی از افراد بی سواد پذیرفته نخواهد شد.

موضوع بر سر عقب ماندگی کشور از برنامه پنجم توسعه و به تعویق افتادن توسعه پایدار است. مطابق این برنامه باید بی سوادی تا پایان سال 94 در گروه سنی کمتر از 50 سال ریشه کن شود و این تحول، زمینه را برای تحقق سند چشم انداز بیست ساله که ایران را در سال 1404 کشوری سرآمد در منطقه می خواهد، مهیا کند.

اما تا این نقطه مطلوب، فاصله بسیار است. تا پایان سال 94 کمی بیش از یک سال و نیم فرصت مانده، در حالی که آمار بی سوادان کمتر از 50 سال همچنان رقم های میلیونی را نشان می دهد آن هم میلیون ها انسان که بخش قابل توجهی از آنها در مقابل سوادآموزی مقاومت می کنند.

علی باقرزاده، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی آمارهای درشتی در دست دارد که از نتایج سرشماری سال 90 به دستش رسیده و بی سوادی 50 درصد از افراد بالای 50 سال و بی سوادی 9 میلیون و 719 هزار نفر از افراد 6 تا 49 سال را روایت می کند؛ اعدادی که آن قدر بزرگ است که هم از سختی کار ریشه کنی بی سوادی حکایت دارد و هم راوی مقاومتی است که از گذشته تا به حال زیر پوست جامعه بی سواد کشور خزیده است.

پس سختی کار ریشه کنی بی سوادی در شکستن این مقاومت است که چندی پیش، معاون سازمان نهضت سوادآموزی در گفت و گو با جام جم با این جمله آن را توصیف کرد: ما سواد را در طبق اخلاص گذاشته ایم و خانه به خانه آن را به مردم تعارف می کنیم، ولی کسی تحویلمان نمی گیرد.

حسن عرب نژاد، رئیس اداره سوادآموزی منطقه 15 تهران نیز از همین مقاومت ها می گوید که برای هر فردی به دلیلی خاص بروز می کند، مثل این که عده ای می گویند تا به حال از بی سوادی آسیبی ندیده اند و زندگی شان هر طور بوده، گذشته یا این که می گویند من بی سواد کار دارم و باسوادان بیکارند یا این که بخشی از مردان بی سواد، خستگی ناشی از کار را بهانه می کنند و می گویند با این همه خستگی توان درس خواندن ندارند.

این گفته ها ثابت می کند تلاش برای حذف این توجیهات در بزرگسالان بی سواد تا چه حد می تواند نفسگیر باشد، هرچند راهی جز منعطف کردن افرادی که در مقابل بهره مندی از نعمت سواد مقاومت می کنند، وجود ندارد.

چقدر بی سواد داریم؟

ترکیب جمعیت ایران از منظر میزان سواد، ترکیب عجیبی است. از یک سو هر سال عده زیادی وارد دانشگاه ها می شوند و جمعیتشان بر فارغ التحصیلان قبلی افزوده می شود و از سوی دیگر نزدیک به ده میلیون نفر از جمعیت کشور بی سواد مطلق اند که نزدیک به چهار میلیون نفر از آنها کمتر از پنجاه سال سن دارند. لابه لای این جمعیت نیز ده میلیون نفر دارای مدرک ابتدایی، 9 میلیون نفر صاحب مدرک راهنمایی و 13میلیون نفر تحصیلات متوسطه دارند که نشان می دهد برخلاف تصور همگانی که بیشتر افراد جامعه را مدرک به دستان دانشگاهی می دانند، بخش قابل توجهی از جمعیت کشور را افراد بی سواد و کم سواد تشکیل می دهد.

اینها آمارهایی است که سازمان نهضت سوادآموزی از سرشماری سال 90 به دست آورده و آن را رسانه ای کرده، هرچند علی باقرزاده به عنوان رئیس این سازمان بارها تاکید کرده که آمار مربوط به بی سوادی در کشور آمار دقیقی نیست و احتمال کم و زیاد بودن آن وجود دارد.

عبدالله اسدی، رئیس اداره سوادآموزی منطقه 8 تهران نیز دقیق نبودن آمارها را تائید می کند و در گفت وگو با جام جم توضیح می دهد سال تحصیلی 90-91 در این منطقه از پایتخت بیش از 4000 نفر اظهار بی سوادی کردند که بعد از پالایش اسمی و مراجعه به آدرس آنها مشخص شد فقط 1300 نفر آنها بی سواد واقعی اند.

اسدی می گوید اختلاف این دو عدد، کسانی بودند که در سرشماری سال 90 به دلایل مختلف خود را بی سواد معرفی کرده بودند چون شاید فکر می کردند اظهار بی سوادی کردن برای آنها مزیت های اقتصادی به همراه می آورد. چندی پیش رئیس سازمان نهضت سوادآموزی نیز در گفت و گو با جام جم از این مشکل صحبت می کند که بی شک به یک مشکل فرهنگی در جامعه ما اشاره دارد، اما با وجود این اگر کسانی را که به بی سوادی تظاهر می کنند از بی سوادان واقعی جدا کنیم باز هم رقم درشتی می ماند و عزمی که ریشه کنی بی سوادی می طلبد، بسیار؛ آن هم تلاشی که مخاطبانش جمعیتی است که به سوادآموزی اعتقاد راسخ ندارند و سواد در سبد نیازهای آنها جایی ندارد.

اعمال محرومیت، چرا و چگونه؟

شرایط امروز ایران در حوزه سوادآموزی مثل کسی است که همه تیرهایش را از چله کمان رها کرده و برای زدن به هدف فقط یک تیر دیگر در تیردان دارد. عبدالله اسدی می گوید: تا به حال هرچه تیر در تیردان داشته ایم به سوی هدف پرتاب کرده ایم، اما بی سوادی از بین نرفته است، پس اعمال محرومیت های اجتماعی آخرین تیر ماست که می کوشیم به هدف بخورد.

این مقام مسئول در حوزه سوادآموزی می گوید: تا به حال به شیوه های مختلفی متوسل شده ایم تا بی سوادان را جذب کنیم؛ از راه اندازی کلاس های رایگان و توزیع کیف و کتاب و لوازم التحریر مجانی گرفته تا منعطف کردن کلاس ها، هماهنگ کردن زمان های آموزش با وقت های خالی سوادآموزان و رفع اشکال درسی فرزندان سوادآموزان. اداره سوادآموزی منطقه 8 تهران حتی از دانش آموزانی که پدر و مادر بی سواد دارند، خواسته تا چند روز به مدرسه نیایند و اگر والدین اعتراض کردند بگویند دوست نداریم درس بخوانیم و اگر آنها ناراحت شدند، بچه ها بگویند پس اگر بی سوادی بد است چرا شما بی سواد هستید. به گفته اسدی این شیوه باعث جذب تعداد قابل توجهی از والدین بی سواد شده، ولی این معضل را به طور کامل از بین نبرده است.

حسن عرب نژاد نیز اظهارات مشابهی دارد. او به جام جم توضیح می دهد که از ابتدای تاسیس سازمان نهضت سوادآموزی انواع و اقسام روش ها برای جذب سوادآموزان به کار گرفته شده، طرح هایی همچون گامی به سوی نور، طرح ضربتی، طرح کارکنان ادارات، طرح خواندن با خانواده، طرح مراکز سی ال سی محلی، طرح فرد به فرد، طرح شتاب در منطقه، طرح کودکان کار، طرح بهزیستی و طرح گذر از آسیب که هر کدام بخشی از بی سوادان را جذب کرده ولی در مجموع نتوانسته بی سوادی را ریشه کن کند. در واقع این مقام مسئول در حوزه سوادآموزی نیز از همان تیرهای رها شده از چله کمان می گوید که گرچه به هدف نهایی نزدیک شده ولی به آن اصابت نکرده و حالا وضع را به شکلی درآورده که دیگر چاره ای جز اعمال محرومیت های اجتماعی برای وادار کردن بی سوادان به سوادآموزی باقی نگذاشته است.

البته آن طور که تاکنون اعلام شده این محدودیت ها و محرومیت ها شامل حال همه بی سوادان نمی شود و از سال 95 آن دسته از افراد محروم از سواد که زیر 50 سال هستند و پس از آگاهی از تصمیم دولت نسبت به سوادآموزی اقدام نکنند از برخی امتیازات محروم خواهند شد.

پیش از این رئیس سازمان نهضت سوادآموزی اعلام کرده بود که این محرومیت ها فقط امتیازات دولتی را هدف می گیرد نه حقوق افراد را به طوری که حق داشتن مسکن، شناسنامه، گذرنامه و بهره مندی از بهداشت از افراد سلب نمی شود بلکه در دسترسی آنها به گواهینامه رانندگی، پروانه کسب، گرفتن خدمات حمایتی از کمیته امداد و بهزیستی و نهادهای خدماتی و برداشت یارانه محدودیت ایجاد می شود.

عبدالله اسدی نیز این بسته محدودکننده را تائید می کند و با تاکید بر این که محدودیت های اعمال شده باید برای ترغیب بی سوادان به سوادآموزی کارساز باشد، اولین اقدام موثر را توقف برداشت یارانه دانست که البته به گفته او هنوز در مورد این که یارانه همه اعضای خانواده مسدود شود یا فقط یارانه شخص بی سواد، جمع بندی نهایی نشده است.

انگیزه سازی فراموش نشود

تصمیم دولت برای ایجاد محدودیت در زندگی افراد بی سواد بی شک آنها را دچار تشویش می کند چون آنها باید به یکباره از پوسته قدیمی و همیشگی خود خارج شوند و دنیایی جدید را تجربه کنند. شاید از سال 95 که این طرح اجرا می شود، واکنش های تندی از سوی برخی خانواده ها بروز کند و مقاومت ها و گلایه هایی شکل بگیرد، اما واقعیت این است که در پس همه این سختگیری های ظاهری، سود افراد محروم از سواد نهفته است.

با این حال حسن عرب نژاد معتقد است: قبل از شروع این طرح باید اطلاع رسانی وسیعی انجام شود تا مردم از مزایای آن باخبر شوند و بدانند برای باسواد شدن فقط دو سال مهلت دارند. او می گوید: برای هر فرد که عضو بی سواد خانواده خود را باسواد کند نیز باید تسهیلات چشمگیری قائل شد تا افراد به گام برداشتن در این راه ترغیب شوند. همچنین باید با استفاده از نیروهای متخصص سوادآموزی در افراد ایجاد انگیزه کرد و مرتب به آنها گفت «شما می توانید»، چون کلمه می توانید در مواجهه با افراد بی سواد معجزه می کند.

به اعتقاد او این که همه دستگاه های دخیل در سوادآموزی وارد کار شوند و ریشه کنی بی سوادی را به عنوان یک نیاز و مطالبه ملی پیگیری کنند نیز از الزامات این کار است و مقدمه آن باسواد کردن کارکنان بی سواد دستگاه های دولتی است که چند سالی است برخی ارگان ها و سازمان های دولتی آن را متوقف کرده اند.

همه با هم برای ریشه کنی بی سوادی

سواد نعمت بزرگی است که وقتی کسی از آن بهره مند می شود ارزشش را می داند. باسوادی مقدمه پیشرفت است و افراد باسواد و توانمند، موتور محرکه پیشرفت هستند و کشوری که افراد آن در تاریکی بی سوادی مانده اند، نمی تواند خود را به سمت توسعه پایدار حرکت دهد و بی گمان این یکی از دلایل درجا زدن ها و عقبگردهای کشورهای جهان سوم است.

پس باید آگاه شد و نگاه ها را نسبت به سوادآموزی تغییر داد و این تفکر پوسیده را کنار گذاشت که سوادآموزی هیچ ثمری ندارد. امروز وقت آن است تا به جای مقاومت در برابر بی سوادی به آمار تلخی فکر کنیم که نشان می دهد 14.5 درصد از جمعیت بالای 6 سال کشور فاقد سواد هستند و بعید است سرنوشتی بهتر از آنچه انتخاب کرده اند، پیدا کنند.

3 گام برای باسواد شدن


باسواد شدن افراد بزرگسال بمراتب زمانبرتر از سوادآموزی کودکان در سن تحصیل است، برای همین یک فرد بزرگسال نیاز به تمرین و تکرار و صبوری بیشتری دارد. دوره های سـوادآمـــوزی بزرگسالان نیز در ســـه مرحله طراحی شده (دوره سوادآموزی، تحکیم و انتقال) تا آنها گام به گام جلو بیایند و پیشرفت کنند و در نهایت به مرحله ای برسند که بازگشت به بیسوادی نداشته باشند. دوره سوادآموزی، دوره ای برای دستیابی به حداقل سواد است تا افراد بتوانند پس از پایان دوره بخوانند، بنویسند، چهار عمل اصلی ریاضی را انجام دهند و قرآن را روخوانی کنند.

دوره تحکیم نیز دوره ای است که فرصت استمرار و پایداری آموخته ها و کاربرد آن را برای کسانی که دوره سوادآموزی را گذرانده اند و به ادامه تحصیل تمایل دارند، فراهم می کند. هدف از دوره تحکیم، پیشگیری از بازگشت به بیسوادی، آموزش مهارت های اساسی زندگی و زمینه سازی برای یادگیری مادام العمر است.

دوره انتقال نیز دوره ای است که فرصت ادامه تحصیل برای کسانی که دوره سوادآموزی را گذرانده اند یا کسانی که شرایط ادامه تحصیل در آموزش و پرورش رسمی را ندارند، مهیا می کند. هدف از دوره انتقال، مهارت های خواندن و نوشتن، درک مطلب و کاربرد آن در زندگی، گسترش فرهنگ و معارف دینی، توانمندسازی افراد در به کاربردن دستورات دینی در زندگی فردی و اجتماعی، آشنایی بیشتر با مفاهیم ریاضی و علوم و توان به کاربردن آن در زندگی و رشد بینش اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در بزرگسالان است.
 
نظر شما
طراحی و تولید: "ایران سامانه"