|
خبرگزاری فارس: یکی از جنبشهای ضد حکومت مرکزی ایران در جریان جنگ جهانی اول، «جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان» بود که خواهان سرنگونی رژیم استبدادی و مبارزه با استعمار انگلیس و استقرار «حکومت جمهوری» در ایران بود.
همزمان با تشکیل جمهوری سوسیالیستی گیلان، در 31 ژوئیه 1920 (نهم مرداد 1299) حکومت جدیدی به رهبری «احسانالله خان»، در رشت قدرت را به دست گرفت و رسما «کمیته ملی آزادیبخش ایران» نامیده شد.
دولت احسانالله خان، بیانیه بلندبالایی درباره آزاد ساختن تودههای در بند، مصادره و تقسیم زمینهای مالکان بین دهقانان و ... منتشر ساخت و به علاوه، در شرایط اقتصادی نواحی آن سیستم، تحویل اجباری برنج را برقرار کرد که در واقع به افزایش بهره مالکانه انجامید. با چنین وضعیتی، اوضاع گیلان رو به وخامت گذاشت. آنچه در گیلان میگذشت، بیشتر به یک کابوس شباهت داشت تا یک رویای ملیگرانه یا یک کمونیسم روسی.
دولت بلشویکی، دست از حمایت انقلابیون گیلان برداشت و نیروهای خود را از شمال کشور فراخواند. با خروج ارتش سرخ، مخالفتها در میان اعضای کمیته انقلاب، به اوج خود رسید. بهطوری که سرانجام به عمر جمهوری شورایی گیلان، پایان داد.
با تسلیم خالو قربان و فرار احسانالله خان به طرف باکو، در حقیقت شیرازه اصلی جنگل، از هم پاشیده شد. اعظام قدسی، در خاطراتش گفته است: «تشکیلدهندگان سازمان جنگل، به جز خود میرزا، مردم ثابتقدم و دارای یک عقیده ثابت و مثبتی نبودند. هرکدام، به فکرهای مختلف تشکیل جمعیت داده بودند.»
نحوه مرگ میرزاکوچکخان
طرح انحلال جنگل، به امضای روس و انگلیس رسیده بود و جناحهای سیاسی از بلشویکهایی چون میرزا کریم خان رشتی و خان و سردار محیی گرفته تا دسیسهکارانی چون میرزا کریم خان رشتی و قوام السلطنه و رضا خان، همه تأیید کرده بودند کار میرزا تمام بود.
کوچک خان، برای ملاقات با رشیدالممالک خلخالی، به سوی گیلوان حرکت کرد. در دامنه کوه گیلوان، دچار بوران و برف شدیدی شده، افرادش یکی پس از دیگری، یا از کوه پرت شدند و یا راه را گم کرده، زیر برف ماندند. میرزا، به همراه یکی از یاران وفادار خود به نام کائوگ آلمانی معروف به هوشنگ، در گدوک گیلوان، به کولاک سختی دچار شد. به احتمال قوی، یازدهم آذرماه ۱۳۰۰ هجری جان به جانان سپردند.
ژرژلنچافسکی، درباره سیاست خارجی شوروی در این مقطع زمانی، نوشته است: «اگر تبلیغ کمونیست را هدف اصلی شوروی در پیمان با ایران بدانیم و میدانیم (پیمان 1921). که در واقع چنین بوده است. و تبلیغات پرسروصدای مأموران شوروی در سراسر شرق، خود بهترین دلیل این مدعاست. بنابراین شوروی، ترجیح میداد که روابط صمیمانه خویش را با ایران حفظ نماید. ایران، بویژه پس از خروج سربازان انگلیسی، حق داشت خود را قربانی امپریالیسم جدید شوروی بپندارد. روسیه، میبایست یکی از این دو را برمیگزید، یا روابط دوستانه خویش را با حکومت مرکزی ایران حفظ مینمود تا از طریق تبلیغات کمونیستی به وسیله سفارت شوروی در تهران، نفوذ خویش را رفتهرفته افزایش میداد و یا برای کمونیست کردن این سرزمین، به اقدامات حادی نظیر رویداد گیلان با استفاده از عناصر ناراضی ایران دست میزد. در پاییز سال 1921 بود که بالاخره شوروی، به این نتیجه رسید که راه نخست، برای دستیابی به هدف، مناسبتر مینماید. » 44
دلایل سقوط جمهوری گیلان
قرارداد مودتی که بین دولت شوروی و دولت مرکزی ایران، در هشتم اسفند 1299 به امضا رسید، «مرحله دیپلماتیک جدیدی» در روابط ایران و شوروی گشود. مهمترین ویژگی این قرارداد، ماده مربوط به «خروج ارتش سرخ از خاک ایران تا 21 سپتامبر 1921» بود. عقبنشینی نیروهای روسی، نشانگر «تغییر معکوس سیاست شوروی» نسبت به ایران بود که نهتنها اثراتی در وضع نهضت انقلابی جنگل به جای گذارد، بلکه در «آینده کمونیسم در ایران» نیز، تاثیر داشت.
پس از ورود قوای دولتی به رشت و انزلی، «آندره روتشتین»، سفیر شوروی در تهران، ترغیب شد تا بین دولت مرکزی و کوچک خان، میانجیگری کند. بررسی پیامهایی که بین کوچک خان و روتشتین مبادله شد، «طرز برخورد شوروی را با نهضت گیلان» روشن کرد. سفیر شوروی، در نامه خود، از کوچک خان خواست تا تسلیم شود و چنین نوشت: «...این تقصیر شما نیست؛ بلکه تحولات بینالمللی از پایان جنگ...، تغییر سیاست ما را در ایران اجتنابناپذیر ساخته است... در حال حاضر، عملیات انقلابی را در ایران، نهتنها بیفایده بلکه مضر میدانیم. این است که شکل سیاستمان را عوض کرده، راه دیگر در پیش گرفتیم...» و تلویحا گفت: «که این اقدام، موقتی بوده و فعالیت نهضت، به زمان مناسبترین باید موکول شود.» روتشتین، طرز برخورد دسته «احسانالله خان» را با نهضت، مورد انتقاد قرارداد و قاطعانه اظهار داشت که «دولت شوروی، هرگونه اقدام انقلابی را در این شرایط، بیفایده و زیانبار میداند» و از اینرو سیاست خود را نسبت به ایران، تغییر داده است!
شواهدی وجود دارد که حاکی از این است که «نمایندگان دیپلماتیک شوروی در تهران»، از اینکه در نابودی نهضت جنگل تأخیر میشد، ناشکیبا بودند، و از لنین میخواستند تا سریعا اقدام کند. «روتشتین، سفیر شوروی در ایران، نزد چیچرین گلایه کرد، و چیچرین نیز، به نوبه خود، یک اعتراض شخصی، برای لنین فرستاد.»
منابع شوروی، نهضت جنگل را، عامل اصلی «لغو قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس» و «سقوط سلسله قاجار» دانستند. منابع روسی، از «تجربه گیلان» این درس را فرا گرفتند که برای «متحد کردن مردم ایران و شوروی»، باید از «احساسات ملی» آنان بهرهبرداری کرد. زیرا تودههای گسترده مردم، از این اتحاد استقبال کردند. چون در چنین اتحادی، تضمینی برای آزادی و استقلال خود یافتند.
باتوجه به برآیند منابع مختلف، آنچه مسلم است، منابع روسی، در موضوع نهضت گیلان، اختلافنظر جدی داشتند؛ اما شرحهای آنان درباره «علل شکست کمونیسم» در این جنبش، گوشهای از حقیقت را بیان میکند و مسئولیت شکست را ناشی از سه عامل عمده زیر میداند:
۱. خارج شدن ارتش سرخ. از ایران؛
۲. محتوای اجتماعی نهضت جنگل؛
۳. ضعف حزب کمونیست ایران.