معتضد: زنان ایرانی عربده نمی کشند
خسرو معتضد در روزنامه جوان نوشت: من خيلي خوشم آمد از اشارهاي که در
ستون ويژه مقاله کوتاه، «شيريني رطب را فراموش کردهايد.» روزنامه جوان
که نوشته بود کس يا کساني که به گفتههاي تند و توهينآميز ديگران ايراد
ميگيرند خودشان نبايد از الفاظ زشت و توهينآميز استفاده کنند.
بله.
هرکس در سخنان خود به مردم الفاظ زشت و بيادبانه بگويد کار بدي کرده و
البته هر آن کس که نهي ميکند خودش هم بايد شأن و مرتبت مقامش را بداند و
الفاظ زشت به کار نبرد، اما از آنجا که من هميشه ميگردم شواهد تاريخي پيدا
ميکنم قضيهای يادم آمد از ولايت آبا و اجداديام مازندران که سالها پيش
عموي مرحومم محمدرضا معتمدالکتاب شمس لاريجاني تعريف ميکرد.
او
ميگفت در مازندران مالک فرهيخته و اهل کتابخواني، مطالعه و با بصيرتي
بود که رعيتهايش چون آدم بيآزاري بود و مرتباً از آنان کبک سياهبيشه،
مرغ، خروس، عسل، ترياک ماهان و برنج اضافي بر سهم اربابي و انواع و اقسام
بيگاريها را توقع نداشت و اذيتشان نميکرد و حرفهايشان را با روي خوش
گوش ميداد، دوستش داشتند و اغلب آنان را در مسجد و تکيه و قهوهخانه يا
ميدان بزرگ دهکده جمع ميکرد و نصيحتشان ميکرد. مردم هم اغلب نصايح او را
گوش ميدادند.
يک روز مردم را جمع کرد و
درباره خوشرفتاري با ديگران، مهرباني و مردمپروري و نوعدوستي و دست
نبردن به اموال همسايه و حرام بودن مرغ و خروس و جوجه و برهاي که از آغل
همسايه ربوده شود و چشم پاک داشتن، آزار نرساندن به حيوانات، رعايت عهد و
پيمان، بيارزش و چرک دست بودن پول، سخنراني مفصلي کرد و در پايان هم گفت:
ديدهام بعضي از افراد نادان خدانشناس بيادب، آب پاک مطهر را آلوده
ميکنند، کنار رودخانه قضاي حاجتي ميکنند و آبي را که بايد به مصرف
آشاميدن و غذا پختن ديگران برسد نجس ميکنند. زنهار، زنهار اين کار گناه
است مرتکب نشويد.
بعد برای اینکه همه
حالیشان شود به زبان مازندرانی گفت: «اوبه کش نکنید» در آب ادرار نکنید که
آن کار ددان و سگان و حیوانات است، نه آدمی.
چند
روز بعد یکی از جوانان ده داشت از نزدیک ده میگذشت. دید آن آقای مالک
خودش کنار رودخانه نشسته در حال دفع پیشاب (ادرار) است و ادرار او وارد
رودخانه میشود.
پرید یقه جناب مالک را گرفت و او را که هول شده
بود مورد عتاب و خطاب قرار داد که ای کته آقاجان، ای آقای بزرگ و محترم.
خجالت نمیکشی در آب ادرار میکنی، چرا اوبه دله کش کنی؟ کثیف و نجس کنی؟
گفت:
چرا در آن ادرار کرده آب را کثیف و نجس میکنی. آقا جان هول شده ولی پس از
چند ثانیه به خود آمده، بادی به غبغب خود انداخته، با لحنی تعجبآمیز و
حاکی از سرزنش و ملامت، نگاهی عاقل اندر سفیه به مرد معترض انداخت و گفت:
ملعون بیسواد، ای رعیت حمال الحطب، صدکش ته کش تو کجا، من کجا؟ مترسکش
کجا؟ مترسکش کجا؟ زود بور فضولی موقوف ریکا، یعنی ای ملعون بیسواد، ای
حمال الحطب (هیزمکش)، ادرار من کجا، ادرار تو کجا؟ مقام تو چیست، مقام من
چیست؟ فضولی موقوف پسر.
حال نقل قول
بعضی از معاصران ماست که برای خودشان هر کار و هر گفتهای صحیح و بجا و
حاکی از درایت است. هرچه میگویند عین منطق افلاطون و حکمت استاد افلاطون
سقراط است و برای دیگران بد و زشت و مستحق سرزنش. همه باید ادب را رعایت
کنند. رعایت ادب به مردم میآموزد که مؤدب، صبور و قانونمند باشند.
میگویند
پزشکان و جراحان در خارج، فن جدید جراحی متداول کردهاند که با دستکاری
کوچکی در تارهای صوتی مردان و زنان بلند سخنگو و پرخاشگر، صدایشان را
آرامتر، لطیفتر و مطبوعتر میکند.
من
سالهاست فیلمهای ایرانی را که سابقاً دوست داشتم نگاه نمیکنم، زیرا تمام
آقایان و خانمها مخصوصاً خانمهای هنرپیشه نقشها بلند، عصبی و
فریادگونه سخن میگویند و صدایشان گوشخراش است در حالی که در تمام
قصهها و داستانهای شرقی ایرانی از هزار و یک شب بگیر، تا قصههای
بزرگ علوی، علی دشتی و محمد حجازی، زنان ایرانی به نرمی، لطافت و متانت سخن
میراندهاند و عربده نمیکشیدهاند.