خسرو معتضد: اختلاسگر در ردیف پژوهشگر است!
خسرو معتضد در روزنامه جوان نوشت: آقاي اسدالله قرهخاني، سخنگوي
کميسيون انرژي مجلس گفته است: «اختلاسگر 100 ميليارد توماني (چه واژه
زيبايي! مانند کاوشگر، پژوهشگر، صنعتگر و غيره) در بخش اکتشافات وزارت نفت
تنها سه ساعت پس از مطلع شدن، ايران را ترک کرده است.»
او
ميگويد: «فردي که اين اختلاس را انجام داده نامش سالها فاش نخواهد شد،
زيرا ممکن است اسباب سوءتفاهم و بياحترامي در بخشش وي فراهم آيد و طرف
برود به مراجع جهاني شکايت کند به او اهانت کردهاند!»، حدود 31 سال در اين
مجموعه مشغول به فعاليت بوده و عمدتاً در بخش مالي کار ميکرده است و به
طريقي اعتماد مجموعه را جلب کرده بود. پدر اين فرد نيز در وزارت نفت کار
ميکرده است.»
مشکل بزرگتر شد. اين
خانواده محترم حق آب و گل گردن نفت ايران دارند و بايد از آنها قدرداني
شود. مجسمه اين آقا و ابوي هم بايد جلوي در وزارتخانه يا کنار نخستين چاه
نفت که در مسجد سليمان در خرداد 1287 ه.ش فوران کرد، نصب شود.
اين
فرد مسئول امور خزانه و ضمانتها و مسائل مربوط به پيمانکارها همه نزد او
بوده است. اين فرد کاري کرده بود که در سيستم، ردپايي از خود به جاي
نگذارد. از سال 1386 يا پيشتر (قبلاًگفته شده بود از سال 1389 دزدي
ميکرد و معلوم شد سه سال زودتر بوده است) اقدام به اختلاس کرده و تخلفات
وي از سالهاي 89 به بعد بررسي و محرز شده است که در اين زمانها اين فرد
به صورت تدريجي از پست خود سوءاستفاده ميکرده است و در اين مدت چکها
دوامضائه صادر ميشده است. (باور کنيد طوري خبررساني ميکنند که آدم هوس
ميکند!) آنچه خوانديد با نکاتي که بنده در پرانتزها اضافه کردم نقل از
خبرگزاري خانه ملت است. چقدر هم از اختلاسگر تعريف شده است. آقاي مهندس
زنگنه که طبق معمول عادت به سکوت و استتار دارد و به طور محفلي اعلام کرده
که عدهاي ناشناس و مجهول که معلوم نيست کي هستند و نام آنان چيست و سمتشان
چه بوده برکنار شدهاند.
در جريان حريق
نفتکش سانچي آنقدر مردم را از سالها پيش بيخبر گذاشته بودند که مردم و
مطبوعات نميدانستند دو دهه پيش قرار شده بود وزارت نفت شرکت ملي نفتکش
ايران را در ازاي آن همه خدمات و جانفشانيهاي کارکنان آن در طول هشت سال
جنگ نفتي خصولتي کند و بفروشد به بخش خصوصي که عدهاي از دولتيها و
نفتيهاي پيشين چشم طمع به اين شرکت داشتند تا به بهاي مفت آن را به دست
آورند. مذاکرات زيادي شد و آخر نميدانم چه افراد منطقي پا پيش گذاشتند و
مجلس با فروش اين شرکت استراتژيک که نفت ايران را به جهان صادر ميکرد
موافقت نکرد و به جاي فروش آن به گردن کلفتان که صداي سکه و بوي پول شنيده
بودند، قرار شد اين شرکت که شنيدم 150 شهيد در طول جنگ داده است، به وزارت
رفاه و تعاون و کار و گويا سازمان بازنشستگي کشور فروخته شود و اين شرکت
تنها شرکت دولتي نفتکش در جهان است که به وزارت نفت يا شرکت نفت که محصولات
آن را حمل ميکند، تعلق ندارد.
در
حاليکه از سال 1915 ميلادي (1294 ه.ش) شرکت نفتکش بريتانيا (بريتيش تنکر)
که پس از افتتاح پالايشگاه نفت آبادان در سال 1912/ 1291ه.ش تشکيل شد تا
امروز که سال 2018/ 1396ه.ش است جزو تشکيلات شرکت نفت انگليس است و طي اين
همه سال دو جنگ جهاني را ديده، نصف تانکرهايش در جنگ اول و نصف ديگر در
جنگ دوم به وسيله کشتيها و زيردرياييهاي آلمان غرق شده و دوباره همه را
از نو ساختند و امروز تانکرهاي 300 هزار تني دارد. تنها در کشور شگفتآفرين
ايران است که وزارت رفاه و تعاون و کار صاحب شرکت ملي نفتکش ميشود و
ديديد که در نهايت حيرت مردم، آقاي ربيعي که در عمرش يک روز نه متصدي مسائل
و امور نفتي بوده نه از نفتکش سردرميآورد به چين ميرود و به رتق و فتق
امور غرق نفتکش ايران سامان، ايران سپيد و سانچي ميپردازد.
من
نظم سيستماتيک چرخه اختلاس را در شرکت ملي نفت و وزارت نفت تحسين ميکنم.
از سال 1386 يا زودتر از آن اختلاس آغاز ميشود. فکر کنيد چند وزير ميآيند
و ميروند و اختلاسگر با خونسردي کار خود را ادامه ميدهد. از سال 1389
طبق گفته اين نماينده مجلس، کمي بو ميبرند، ولي آن آقا که نامش محفوظ است،
کار خود را در کمال تبحر و خونسردي ادامه ميدهد. زن و بچهها را به
کانادا ميفرستد، پاسپورت ميگيرد، گرين کارت ميگيرد، عوارض خروج
ميپردازد. آخر چگونه انسان ميتواند سه ساعت پس از آنکه بو ميبرد رازش
کشف شده بليت هواپيما بگيرد، از کشور به ترکيه بپرد و از آنجا به کانادا
پرواز کند. حالا آقاي زنگنه بنشيند و تماشا کند!