روزنامه جوان: پسر جوانی که به خاطر کینه قدیمی دوست دوران دبیرستانیاش را به قتل رسانده و جسدش را آتش زده بود در مهمانی شبانه راز قتل را برای دوستانش بر ملا کرد.
به گزارش خبرنگار ما، روز جمعه چهارم خردادماهامسال مردی به اداره پلیس
رفت و اعلام کرد پسر ۲۵سالهاش به طرز مرموزی ناپدید شده است.
شاکی در
توضیح ماجرا گفت: پسرم نوید عصر دیروز برای ملاقات یکی از دوستانش بیرون
رفت. او نام دوستش را به ما نگفت ما هم کنجکاو نشدیم. شب منتظر او بودیم،
اما نوید به خانه برنگشت به همین دلیل نگرانش شدیم و به سراغ دوستانش
رفتیم، اما هیچ کدام از دوستانش از پسرم اطلاعی نداشتند. ما حتی به
بیمارستانها و پزشکی قانونی هم سر زدیم و خبری از او پیدا نکردیم.
با طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی دشتبان، بازپرس شعبهدهم
دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان زبده
پلیسآگاهی قرار گرفت.
در حالی که تحقیقات برای یافتن پسر گم شده ادامه
داشت پسر جوانی به اداره پلیس رفت و راز ناپدید شدن نوید را بر ملا کرد. وی
گفت: شب قبل در مهمانی شرکت داشتم. یکی از دوستانم به نام اردشیر هم در آن
مهمانی بود. ما همه با هم حرف میزدیم که اردشیر گفت: چند شب قبل یکی از
دوستان دوران دبیرستانش به نام نوید را به قتل رسانده است. در حالی که همه
شوکه شده بودیم اردشیر حرفش را عوض کرد و مدعی شد که شوخی کردهاست. من
خیلی کنجکاو شدم و درباره نوید تحقیق کردم که فهمیدم او چند روزی گم شده
است. به همین دلیل احتمال دادم حرفهای اردشیر در مهمانی درست باشد و الان
به اداره پلیس آمدم تا راز این جنایت را بر ملا کنم.
با بدست آمدن این
اطلاعات مأموران اردشیر ۲۳ساله را به عنوان مظنون حادثه بازداشت کردند. وی
در بازجوییهای ابتدایی قتل دوستش را انکار کرد، اما وقتی با مدارک و
دلایل روبهرو شد به قتل نوید اعتراف کرد.
متهم گفت: نوید از دوستان
دوران دبیرستان من بود. او پسر زورگویی بود و همیشه به همه دستور میداد و
همه از او میترسیدند. من از او خیلی کینه به دل داشتم تا اینکه نقشه قتل
او را طراحی کردم. ساعت ۲۲شامگاه پنجشنبه سوم خردادماه خودروی پژوی پدرم
را برداشتم و به بهانه تفریح به سراغ نوید رفتم. او را سوار خودرو کردم و
ساعتی داخل خیابانها دور دور کردیم و بعد به طرف فرودگاه امام خمینی
رفتیم. حدود ساعت یکبامداد روز جمعه در بیابانهای اطراف جاده قم خودرو را
متوقف کردم و از نوید خواستم از خودرو پیاده شود و کمی با هم از هوای
بیرون استفاده کنیم. وقتی پیاده شد از پشت به او حمله کردم و با چاقو ضربه
محکمی به پشتش زدم. او غرق در خون روی زمین افتاد و فوت کرد. سپس از ترس
ظرف بنزینی که از قبل داخل خودروی پدرم بود، برداشتم و با آن جسدش را آتش
زدم و در ادامه با بیلچهای که داشتم گودالی کندم و جسد نوید را دفن کردم.
وی
ادامه داد: در این چند روز عذاب وجدان مرا کلافه کرده بود به طوریکه در
مهمانی حادثه قتل دوستم را برای دوستان دیگرم تعریف کردم. وی در پاسخ به
این سؤال که بیلچه و بنزین را برای همین حادثه تهیه کرده بودی؟ گفت: پدرم
کشاورز است و همیشه داخل خودرواش بیلچه و بنزین دارد.
متهم در ادامه به دستور قاضی دشتبان برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.