|
روزنامه شرق نوشت: چند سال است بر لزوم آموزش مسائل جنسي در مدارس از سوي کارشناسان مختلف اين حوزه تأکيد ميشود. سال 1393 آزار جنسي ناظم مدرسهاي در شهرک دانشگاه عليه تعدادي از دانشآموزان، باعث شد بار ديگر اين موضوع محل توجه قرار گيرد؛ هرچند در همان زمان هم مسئولان آموزشوپرورش با فشار رسانهاي، اين موضوع را پذيرفتند و آقاي حميدرضا کفاش، معاون وقت پرورشي و فرهنگي وزير آموزشوپرورش، بهعنوان اولين مسئول اين وزارتخانه، اين اتفاق را تأييد کرد و گفت: «در ايران نميتوان مسائل مربوط به امور جنسي را در کتابها آورد يا مستقيم به دانشآموزان آموزش داد، بلکه بايد فکري به حال آموزش خانوادههاي دانشآموزان کرد».
او در اين مصاحبه درباره برنامه آموزشوپرورش براي آموزش مسائل جنسي در مدارس گفت: «آموزشوپرورش برنامهای دراينباره دارد، ولي به معلمان پرورشياي که مادر يا پدر باشند، اين آموزشها را ميدهيم، نه کساني که مجردند. اشکال ما اين است که آدمهايي به اين آموزشها وارد ميشوند که خودشان متوجه اين مسائل نيستند». هنوز چندماهي از اين ماجرا نگذشته بود که اين خبر روي خبرگزاريها قرار گرفت: «معلم ورزش مدرسهاي در جنوب تهران، با شکايت 14 دانشآموز به اتهام کودکآزاري و سوءاستفاده از دانشآموزانش به دستور قضات دادگاه کيفري استان تهران بازداشت شد».خبرهاي مربوط به آزار جنسي دانشآموزان در مدرسه و نيز کودکآزاري (انواع تنبيه و رفتارهاي خشن، آزار جنسي و تعرض) در محيطهاي خارج از مدرسه، در اين سالها نهتنها کم نشده، بلکه رو به افزايش نيز بوده است.
مانند خبر داغ اين روزها: «معلمي در يک مدرسه در منطقه 2 تهران، دانشآموزان را مورد آزار جنسي قرار داده است»؛ رويدادي هولناک که ناامني را براي دانشآموزان و والدين آنها در مدرسه و اجتماع رقم ميزند. مواجهه افکار عمومي در برابر اين اتفاقات، حکايت از وجود مشکل عمدهاي در ساختار آموزشي کشور دارد و آن فقدان آموزشهاي جنسي مناسب در مدارس کشور است. وقايع تکاندهنده مربوط به آزار جنسي دانشآموزان در مدرسه و خارج از مدرسه، نشان ميدهد کودکان قرباني، ابتداييترين آموزشهاي لازم درباره حفظ حريم خصوصي خود را نيز ندیدهاند؛ درحاليکه اگر اين آموزشها در ساختار آموزش رسمي کشور وجود داشت، شايد کودکان بهتر ميتوانستند در برابر اين تعرضها از خود محافظت کنند.
متأسفانه با اينکه ايران سالهاست به کنوانسيون جهاني حقوق کودک پيوسته
است، اما هنوز بندهاي مهم اين پيماننامه در نظام آموزشي کشور اجرا
نميشود.در خلأ نبود آموزشهاي استاندارد و جهاني، شاهد افزايش آمار انواع
کودکآزاري هستيم؛ درحاليکه دستاندرکاران نظام آموزشي و تربيتي بايد
بدانند چه بخواهند و چه نخواهند، کودکان ما از طريق ماهواره، اينترنت،
موبايل و... در معرض مسائل جنسي قرار دارند. بنابراين بهتر است براي توليد
محتواي آموزش صحيح جنسي، به اقتضاي سن کودکان در مقاطع مختلف، برنامهريزي
اساسي داشته باشيم.
در واقع آموزش جنسي متناسب با سن کودکان، ملاحظات
ويژه خود را ميطلبد. براي مثال، نوع آموزش مسائل جنسي در دوره ابتدايي
حداقل بايد شناخت فيزيولوژي بدن باشد و اينکه دانشآموز بتواند در مقابل
خواستههاي نامشروع ديگران، «نه» بگويد و در صورت بروز اين اتفاق، بتواند
اين مسئله را با بزرگتر خود در ميان بگذارد. تجربه معلمي من در مقطع
ابتدايي در اين سالها، حکايت از اين دارد که بيشتر شاگردان از طريق
ويدئوهايي که در شبکههاي اجتماعي ديدهاند، اطلاعاتی غلط از مسائل جنسي
دارند و درباره آن با هم صحبت ميکنند. وقتي اين آموزشها اصلا در مدارس
ايران وجود ندارد، کودکان اطلاعات غلط کسب ميکنند و در نتيجه، در برابر
خواستههاي هولناک افراد آزارگر، توان دفاع از خود را ندارند.
يکي ديگر از تجربههاي هولناک معلمي من که هيچوقت فراموشش نميکنم، این است: «زماني در يکي از مناطق پايين شهر به کودکان کار درس ميدادم. يک روز به آنها يک دفتر دادم و خواستم هرکدام از آنها هر روز مهمترين فکرش را در قالب يک جمله بنويسد. يک روز يکي از آنها دفترش را به من داد و گفت خانم ببين غلط املايي ندارم؟ خوب نوشتم؟ از خواندن اولين فکر آن دختر 12ساله وحشت کردم. نوشته بود کاش من در آشپزخانه ديگر تنها نباشم.
کاش ديگر عمو به من دست نزند». ارائه آموزشهاي استاندارد جهاني در زمينه بالابردن آگاهي کودکان و نيز آموزش مفاد پيماننامه جهاني حقوق کودک، يکي از بهترين راههايي است که ميتواند از کودکان سرزمينمان در برابر اين وقايع (آزار و تعرض جنسي در مدرسه، خانه و محيطهاي ديگر اجتماع) محافظت کند و حداقل اين آگاهي را به آنها بدهد تا بتوانند حريم خصوصي خود را بشناسند و از آن محافظت کنند.