|
روزنامه شرق: دختری جوان که با همدستی خواستگار فعلیاش خواستگار قبلی خود را کشته است، به جرمش اعتراف کرد.
تحقیقات پیرامون این پرونده از روز 15 خرداد با کشف جسد سوخته پسری جوان حوالی روستایی در نزدیکی اراک آغاز شد. کارآگاهان جنایی وقتی به محل حادثه رفتند، به بازرسی در آن محدوده پرداختند و به شواهدی دست یافتند که نشان میداد مقتول در محل دیگری کشته شده و سپس قاتل یا قاتلان جنازه را به آنجا منتقل کردهاند تا سرنخها را از بین ببرند. از سویی شکی وجود نداشت که این جنایت به دلیل کینه قاتل به وقوع پیوسته است زیرا اگر جنایت با انگیزه سرقت یا در درگیری رخ داده بود، قاتل جسد را به آتش نمیکشید.
درحالیکه نشانهای از هویت قربانی وجود نداشت، جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و کارآگاهان به بررسی پرونده افرادی پرداختند که مفقود شده بودند. در میان این پروندهها مشخصات جوانی به نام نادر بسیار شبیه به مقتول بود به همین دلیل خانواده نادر به پزشکی قانونی فراخوانده شدند و بعد از رؤیت پیکر سوخته هویت او را تأیید کردند. گره اول این معما گشوده شد و کارآگاهان اینبار سعی کردند فهرستی از دوستان و اطرافیان نادر تهیه کنند. یکی از نامهایی که در این لیست قرار گرفت بسیار شکبرانگیز بود. این شخص دختری به نام مینا بود که مقتول قصد داشت با او ازدواج کند اما خانواده دختر به او جواب منفی داده بودند.
کشف این اطلاعات پلیس را به رازگشایی از این جنایت نزدیک کرد و مأموران با کسب دستور قضائی مینا را بازداشت کردند. این دختر که ابتدا وانمود میکرد از سرنوشت خواستگارش بیاطلاع است، وقتی تحت بازجوییهای تخصصی قرار گرفت، به کشتن نادر اعتراف کرد. این دختر گفت: «من و نادر با هم آشنا و به یکدیگر علاقهمند شدیم و تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. به همین دلیل او به خواستگاریام آمد ولی خانوادهام با این وصلت مخالفت کردند.
با وجود مخالفبودن آنها من به رابطهام با نادر ادامه دادم تا اینکه در نهایت با پسری دیگر به نام مجید آشنا شدم. مجید نیز از من خواستگاری کرد و به این نتیجه رسیدم که او گزینه بهتری برای زندگی مشترک است به همین دلیل تصمیم گرفتم رابطهام را با نادر قطع کنم. نادر وقتی فهمید ماجرا از چه قرار است، شروع به ایجاد مزاحمت و من را تهدید میکرد. از رفتارهای او خسته شده بودم تا اینکه بالاخره نقشه قتل او را طراحی کردم تا از دستش خلاص شوم».
متهم ادامه داد: «نقشهام را با مجید در میان گذاشتم و او قبول کرد به من کمک کند. بهاینترتیب با نقشه قبلی نادر را به محلی که مشخص کرده بودیم، کشاندیم و در آنجا او را غافلگیر کردیم و کشتیم، بعد هم جسد را به خارج از شهر بردیم و به آتش کشیدیم تا سرنخی از ما به جا نماند».
مأموران بعد از شنیدن این اعترافات سراغ مجید رفتند و او را نیز بازداشت کردند. پسر جوان وقتی فهمید دختر موردعلاقهاش به همه چیز اعتراف کرده است چارهای جز بیان واقعیت ندید و به نقشش در این قتل اعتراف کرد. بنا بر این گزارش تحقیقات درباره این پرونده همچنان ادامه دارد.