|
صادق زیباکلام در روزنامه آرمان نوشت: مباحث پیرامون الحاق ایران به لوایح 4گانه موسوم به FATFآنچنان پیچیدگی ندارد که از سازوکارهایی که در قانون اساسی دیده شده، نتوان برای تصویب آن استفاده کرد.
به هر حال مشخص است که دیدگاه اکثریت مردم ایران نسبت به مسائل گوناگون جامعه چگونه است. مثلا در مورد FATF احتیاجی به رفراندوم نیست و فقط کافی است که یک نظرسنجی توسط سازمانهای معتبر صورت گیرد تا خیلی راحت مشخص شود که چند درصد از جامعه به پیوستن ایران به این لوایح 4گانه موافق و چند درصد مخالف هستند. بهنظر میرسد اگر این نظرسنجی صورت گیرد دلواپسان از درصد بالای مردم که موافق پیوستن به FATF هستند، مشاهده خواهند کرد.
مضافا بر اینکه میتواند شرایطی فراهم شود که در برنامههای رادیو و تلویزیون کسانی مثل آقای دکتر محمدجواد ظریف یا اشخاص دیگر که موافق پیوستن ایران به گروه ویژه اقدام مالی هستند صحبت کنند، دلایل خود را برای پیوستن ایران به این لوایح بگویند و هزینههای عدم پیوستن را نیز بازگو کنند و از طرف دیگر دلواپسان نیز نقطه نظرات خود را بیان کنند که اگر به این کارگروه بپیوندیم چه مضراتی برای کشور دارد و از تبعات منفی آن بگویند. پس از اینکه موافقان و مخالفان نقطه نظرات خود را بیان کردند، میتوان نظرسنجی کرد و اگر در نظرسنجی مشکل حل نشد و نظرات نزدیک بود آن زمان میتوان سراغ همهپرسی رفت.
نه تنها در مورد پیوستن ایران به FATF بلکه در مورد خیلی از مسائل دیگر هم میتوان قبل از همهپرسی به آرای عمومی، مراجعهای آماری داشته باشیم. البته مشکل اساسی این است که کسانی که خواهان اعمال سیاستهای بهزعم خود انقلابی هستند نه تنها آنطور که آقای مجید انصاری میگوید از همهپرسی گریزانند، بلکه به یک نظرسنجی ساده نیز تن نمیدهند.
والا میتوانیم در مورد مسائل مهم دیگر از قبیل مسائل سیاسی و یا سیاستهای ایران و خیلی از موضوعات دیگر قبل از همهپرسی، نظرسنجی ساده انجام داد. دلواپسان نه تنها با نظرسنجی موافق نیستند بلکه با اینکه یک نفر از امکانات صداوسیما یا تریبونهایی مثل نماز جمعه استفاده کرده، نقطه نظرات خود را بیان کند و از تبعات عدم الحاق به FATF بگوید نیز مخالفت میکنند. مشکل اساسی مخالفان پیوستن به کارگروه اقدام مالی مشترک این است که آنها نمیخواهند اجازه دهند که افکار عمومی بفهمند علت مخالفتشان چیست.
نمیخواهند مردم بفهمند که آنها منافع جناحی و گروهی خود را اصل و منافع ملی را فرع میپندارند. از این رو اگر اجازه داده شود که این بحثها در فضای عمومی مطرح شود، مسلما آشکار خواهد شد که تعداد موافقان پیوستن به این لوایح چند برابر مخالفان است.
به همین دلیل آنها به هیچ وجه اجازه نمیدهند که این بحثها در سطح عمومی و در جامعه مطرح شود. این در حالی است که در خصوص برگزیت یا خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، میبینیم 2سال است مخالفان و موافقان بحث میکنند و تمام بحثها نیز شفاف است و هر دو طیف نیز مباحث خود را مطرح میکنند، اما در ایران فقط دلواپسان هستند که از تریبونهای عمومی سوء استفاده میکنند.