|
انتخاب: دولت جدید آمریکا به دو دلیل، پرونده ایران را در راس اولویتهای سیاست خارجی خود قرار داده است. نخست و پیش از هر چیز ضروری است که ایران از دستیابی به توانایی ساخت سلاح هستهای یا حتی نزدیک شدن به این توانایی منع شود. دوم، میزان پوشش رسانهای این موضوع در خود آمریکا و تفسیرهای سیاسی درباره آن ایجاب میکند که به مساله ایران توجهای ویژه شود.
رابرت هانتر در Responsible Statecraft وابسته به اندیشکده «کوئینسی» نوشت: دولت جدید آمریکا به دو دلیل، پرونده ایران را در راس اولویتهای سیاست خارجی خود قرار داده است. نخست و پیش از هر چیز ضروری است که ایران از دستیابی به توانایی ساخت سلاح هستهای یا حتی نزدیک شدن به این توانایی منع شود. دوم، میزان پوشش رسانهای این موضوع در خود آمریکا و تفسیرهای سیاسی درباره آن ایجاب میکند که به مساله ایران توجهای ویژه شود.
در ادامه این مطلب آمده است: در همین یکشنبهای که گذشت، رئیس جمهور بایدن در پاسخ به این پرسش که آیا آمریکا تحریمها را لغو میکند تا ایران را به میز مذاکره برگرداند، قاطعانه گفت: خیر! آنها ابتدا باید غنی سازی اورانیوم را متوقف کنند. در همین حال، سران ایران هم گفته اند که اگر آمریکاییها میخواهند ایران به تعهدات خود برگردد ... باید تمام تحریمها را نه فقط روی کاغذ که در عمل لغو کنند.
هر دو اظهار نظر میتواند بیانگر آغاز یک روند چانه زنی غیررسمی باشد، اگرچه در حال حاضر هر یک از طرفین مواضع و خواستههای حداکثری خود را بیان میکنند، اما بهتر است فعلا روی این اظهارنظرها حساب نکنید. در مجموع به دلیل پیشینه عمیق اختلافات بین دو کشور، هرگونه تفسیری در مقطع فعلی غیرقابل قبول است. اکنون شرایط بسیار شبیه به وضعیت فیلمهای وسترن هالیوودی است و هر دو طرف منتظر نخستین حرکت طرف دیگری است. تهران و واشنگتن تمایلی به تنش زدایی ندارند مگر اینکه طرف مقابل اولین حرکت را انجام دهد. خطر بزرگ این است که این لج بازی ممکن است به یک بازی خطرناک کبوتر و شاهین تبدیل شده و در نهایت منجر به جنگ احتمالی شود.
بنابراین دولت بایدن چه کاری باید انجام دهد؟ در حال حاضر زمان برای دولت آمریکا محدود است چرا که این نگرانی وجود دارد تا پیش از تصمیمگیری بایدن، ایران به توانایی ساخت سلاح هستهای دست پیدا کند. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه نیز گفته است که اگر ایران همچنان به نقض برخی از این محدودیتهای اعمال شده در برنامه جامع اقدام مشترک 2015 ادامه دهد، پروسه بازگشت به برجام ممکن است چندین هفته طول بکشد. بلینکن همچنین به این نکته اشاره کرده که داشتن اورانیوم غنی شده لازم برای ساخت سلاح هستهای یک موضوع است و رسیدن به سلاحی که آنها واقعاً بتوانند آن را منفجر کرده یا از آن استفاده کنند، چیز دیگری است. آنچه بلینکن اشاره کرده درست است، اما در جهانی که تهدیدها اغلب به عنوان یک واقعیت اشتباه گرفته میشود، بعید به نظر می رسد چنین تمایزی تغییری در اصل موضوع ایجاد کند.
سادهترین مرحله برای بایدن این است که با چرخش ساده قلمش از تصمیم دونالد ترامپ در سال 2018 عقب نشینی کند. بدون شک چنین اقدامی از سوی رئیسجمهور آمریکا، ایران را به سمت تنش زدایی میکشاند. در حال حاضر اما ظاهرا بایدن این موضوع را رد کرده است. در واقع، از زمان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری سال گذشته، هم وی و هم مقامات عالی رتبه مد نظرش بر این موضوع که ایران بایستی نخست به تعهدات خودش پایبند شود تاکید کردهاند.
با وجود تقاضاها برای رسیدگی هر چه سریعتر به پرونده هستهای ایران، دولت جدید هنوز برای پیدا کردن خودش به زمان نیاز دارد. دولت آمریکا بایستی با سیاستورزی زیرکانه مانع از خسارتی عمده در آینده شود. بلینکن در 31 ژانویه اذعان کرد که هنوز اطلاعات قطعی در مورد برنامه هستهای ایران در اختیار ندارد. قابل ذکر است که رئیس جمهور بایدن در سخنرانی مهم سیاست خارجی خود در تاریخ 4 فوریه هیچ اشارهای به پرونده ایران نکرد.
علاوه بر این، آمریکا هر رویکرد جدی که میخواهد انتخاب کند باز هم میبایست حوادث چندین سال گذشته را مد نظر قرار دهد، به علاوه اینکه اهداف واشنگتن در مورد ایران فراتر از مسائل هستهای است. اوباما، ترامپ و اکنون هم مقامات دولت بایدن به طور قابل توجهی به همه فعالیتهای خصمانه ایران در منطقه اشاره کردهاند. ایران با لیست پرشماری از انتقادات و خواستهها مواجه است.
اتهام زنیهای دو طرف به یکدیگر بلافاصله پس از انعقاد برجام در سال 2015 به طور جدی آغاز شد. واشنگتن و تهران هر کدام یکدیگر را به نقض توافق متهم میکردند. ایران آزمایش موشکهای بالستیک را ادامه داد، البته لازم به ذکر است که طبق قطعنامه 2231 مربوط شورای امنیت سازمان ملل آزمایش موشک برای ایران غیر مجاز نبود. دولت آمریکا طبق برجام در سال 2016 تحریمهای هستهای را لغو کرد، اما فشار در حوزههای دیگر همچنان ادامه یافت.
مسئله پیچیده این واقعیت است که عامل اصلی تعیین کننده هر رویکردی از سوی آمریکا سیاست داخلی این کشور است، که اتفاقا بیشترین تاثیر را هم بر سیاستهای واشنگتن در قبال خاورمیانه نسبت به سایر نقاط جهان دارد. به عنوان مثال اوباما اگرچه موفق شد برجام را به نتیجه برساند اما در داخل با مخالفت سیاسی شدیدی روبرو شد. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در مارس 2015 در یک نشست مشترک با کنگره آمریکا از نمایندگان خواست تا مقابل تصمیم رئیس جمهور برای امضا برجام بیاستند، جالب اینکه این اظهارات نتانیاهو با استقبال گستردهای هم رو به رو شد.
علاوه بر این، شرکای اصلی واشنگتن در خاورمیانه با هرگونه برقراری روابط نزدیکی بین آمریکا و ایران مخالف هستند و این فقط به دلیل نگرانی آنها در مورد مسائل هستهای نیست. عربستان سعودی و امارات متحده عربی میخواهند از داشتن رقیبی جدی برای نفوذ در خلیج فارس جلوگیری کنند. مهمتر اینکه، اسرائیل هم میخواهد نه تنها امنیت خود را تأمین کند، بلکه همزمان قصد دارد به برنامههای هستهای، موشکهای بالستیک، حمایت تهران از حزب الله در لبنان و حماس در غزه پایان دهد. اسرائیل همچنین به لحاظ ژئوپلیتیکی به دنبال حفظ برتری خود در منطقه است.
با توجه به پیشرفتهای نسبی ایران در حوزه آموزش، دانش فنی، کارآفرینی و ارزشهای طبقه متوسط در مقایسه با بیشتر همسایگان عرب، کشورهای منطقه نگرانی مشروعی نسبت به مدرنیزه شدن ایران و ادغامش در اقتصاد جهانی دارند.
با تمام منافع متعارض و عدم تعامل جدی بین قدرتهای مدعی منطقه ای، اهداف بلند مدت واشنگتن با محوریت ایجاد هرچه بیشتر ثبات در منطقه، در حال حاضر از دسترس خارج شده است.
در حال حاضر این سوالات وجود دارد، رئیس جمهور بایدن چه مقدار وقت، انرژی و سرمایه سیاسی داخلی به پرونده ایران اختصاص خواهد داد؟ در هر صورت، بدون کاهش تحریمهای آمریکا، روند حرکت اخیر ایران در برنامه هستهایاش متوقف نخواهد شد.
حتی اگر مذاکره یا کاهش تحریمهای ایران منافع امنیت ملی آمریکا را تأمین کند، همانطور که برجام هم به وضوح چنین میکرد، باز هم بایدن برای عدم گفتگو با ایران یا دادن امتیازی به این کشور در داخل به شدت تحت فشار است. منتقدان داخلی وی و همچنین رقبای منطقه ای ایران همچنین خواستار این هستند که موضوعات غیر هستهای هم بخشی از توافق با ایران باشد.
خبر خوب این که بایدن راب مالی، رئیس گروه بحران بین المللی واشنگتن را به عنوان فرستاده ویژه خود برای ایران منصوب کرده است. البته مالی در حال حاضر به طور قطع نمیداند آیا ایرانیها آماده معامله هستند یا این پیش شرط مذاکراتی که گذاشتهاند جدی است یا خیر؟ در هر صورت، اگر قرار به مذاکره شود، بهتر است دور از چشم افکار عمومی باشد، همانطور که در ماجرای برجام شاهد آن بودیم.
به فرض اینکه مذاکرات یا توافقی با ایران شکل بگیرد که منافع آمریکا را نیز تامین کند، مالی باید بتواند روی تمایل رئیس جمهور بایدن برای مقابله با درگیری های سیاسی داخل حساب باز کند. در غیر این صورت، بن بست فعلی همچنان ادامه خواهد یافت. اگر چنین شود، تهران ممکن است همچنان به کاهش محدودیتهای برنامه غنی سازی اورانیوم خود ادامه دهد.