|
«اعتماد» به بهانه برگزاري نشست كلابهاوسي، «چرا نامزد شدم؟» بررسي كرد.
شامگاه سهشنبه البته تا حوالي بامداد و حتي سحرگاه چهارشنبه، باز از آن ساعاتي بود كه حال و هواي اتاقهاي مجازي «كلابهاوس» انتخاباتي بود و البته از آن شبهاي به نسبت كمنظيري كه كاربران فارسيزباني كه مشتاق بحثي خاص درباره انتخابات خردادماه 1400 و يك چهره متفاوت بودند، ناگزير به استفاده از امكان و ويژگي استفاده از اتاقهاي مجازي گفتوگو بهطور موازي شدند؛ چراكه هنوز ساعتي از آغاز «گفتوگوي آزاد با مصطفي تاجزاده» با عنوان «چرا نامزد شدم؟» نگذشته بود كه جمعيت مخاطباني كه مشتاق شنيدن در اين باره بودند، از سقف 8000 نفري كه هر يك از اتاقهاي مجازي «كلابهاوس» گنجايش دارند، گذشت و طي ساعات بعد، به گفته گردانندگان اين نشست برخط انتخاباتي، اين تعداد به حدود 20 هزار نفر در اين شبكه اجتماعي و چند هزار نفر ديگر در فضاهاي مشابه در شبكه اجتماعي توييتر و اينستاگرام رسيد.
چرا تاجزاده نامزد شد؟
مصطفي تاجزاده را شايد بيش از هر ويژگي به صراحت كلام در نقد حاكميت ميشناسيم و در شرايطي كه باتوجه به نبود يا دستكم كمبود مرجعيت رسانهاي صداوسيما از يكسو و محدوديتهاي فراوان و البته ناضرور مطبوعات و رسانههاي ديگر از سوي ديگر، كاربران شبكههاي اجتماعي اخبار و تحولات سياسي را از طريق فضاي مجازي دنبال ميكنند، احتمالا همان يك ويژگي تاجزاده در توضيح جذابيتش براي كاربران شبكههاي اجتماعي، كافي و قانعكننده باشد. به خصوص حالا كه فصل، فصل انتخابات است و تاجزاده ديگر نه صرفا در جايگاه يك كنشگر سياسي منتقد كه بهرغم محبوبيت و جايگاه قابل اعتنايي كه در فضاي سياستورزي غيررسمي ميان همفكرانش در اردوگاه اصلاحطلبان دارد، چندان فضايي براي كنشگري در سياستورزي رسمي يا به معناي دقيقتر حكمراني و مديريتي پيش روي خود نميبيند، حالا در قامت يك كانديداي انتخابات رياستجمهوري پيشرو اظهارنظر و ابراز عقيده ميكند.
هرچند در حالي كه 10 روزي از اعلام كانديداتوري او ميگذرد و شوك اوليه اين خبر انتخاباتي كه از آن به بمب خبري هم تعبير شد، تا حدودي فروكش كرده، هنوز مهمترين بحث و پرسش در اين باره، بحث از احتمال تاييدصلاحيت اوست و پرسش از انگيزههاي او از اين اقدام، آن هم در شرايطي كه احتمالا باتوجه به سالها كنشگري سياسي و البته تجربه برگزاري انتخابات به عنوان رييس ستاد انتخابات و معاون سياسي وزارت كشور دولت اصلاحات خوب ميداند كه احتمال عبور از سد نظارت استصوابي شوراي نگهبان چقدر است و بيراه نيست كه بگوييم اگر خبر احتمالي تاييدصلاحيت تاجزاده بمب خبري انتخابات رياستجمهوري است، خبر اعلام كانديداتوري او كه به واقع فضاي به نسبت سرد انتخابات پيشرو را تا حدودي دگرگون كند.
تاجزاده اگرچه طول چند ساعت نشست اخير «چرا نامزد شدم؟» نيز سعي كرد با توانايي بالايي كه در فن خطابه و نطق سياسي و بحث و مناظره از او ميشناسيم، به نحوي از پاسخ صريح طفره برود و در عوض، ديدگاه و تحليلش را درباره اوضاع مملكت و شرايط انتخابات پيشرو تشريح كند اما يكي، دو جا، تلويحا از اين گفت كه نسبت به احتمال ناچيز تاييدصلاحيت خود آگاه است، ميداند محقق شدن اين احتمال اندك و صدور مجوز حضورش در انتخابات به عنوان يك كانديداي انتخابات رياستجمهوري به چه معناست و اگر چنين شود و نگاه شوراي نگهبان به بحث بررسي صلاحيت كانديداهاي انتخابات، چنين بود كه كسي مثل تاجزاده پذيرفته ميشد، قاعدتا نه نياز بود كه يك كنشگر سياسي همچون او چنين به نقد مسائل بپردازد و نه ضرورتي وجود داشت كه به اين ترتيب اعلام كانديداتوري كند. اما به واقع تاجزاده چرا بهرغم آگاهي به اين مهم وارد ميدان شده و كاربراني كه در آن نشست «كلابهاوسي» حاضر بودند، چرا بهرغم آگاهي از اين نكات، تا نزديك سحر پاي اين بحث نشستند؟ آن هم در حالي كه بيراه نيست اگر بگوييم بين سطور سخنان اغلب پرسشگران در اين نشست مجازي، با اشاراتي به فضاي به نسبت سرد انتخابات همراه بود و تاكيداتي بر لزوم پاسخگويي تاجزاده درباره آنچه پس از ردصلاحيت احتمالي، در ذهن دارد. تاجزاده اما تا توانست از پاسخ به پرسش مركزي اين نشست طفره رفت و در نهايت هم دستكم حاضر نشد صراحتا توضيح دهد كه «چرا نامزد شده است؟» و هدف و انگيزه حقيقياش چيست. انگيزهاي كه البته بهرغم تلاش تاجزاده براي امتناع از بيان صريح آن، هم لابهلاي گفتههايش مطرح شد و هم پيش از آن، قابل پيشبيني و اتفاقا وقتي عجيب بود كه او پيشاپيش به اين احتمال اعتراف ميكرد.
كانديداتوري براي كانديداتوري
در اين ميان اما نكتهاي كه شايد هر ناظر به نسبت آگاه به مسائل سياست ايران، بلافاصله پس از اطلاع از تصميم تاجزاده به آن خواهد انديشيد، تلاش او براي «استفاده از فضاي داغ رسانهاي پيش از انتخابات براي بيان رساتر ديدگاهها، انتقادات و مطالبات» باشد. به هر روي همه ميدانند كه در آستانه هر انتخابات، فضاي سياسي-رسانهاي كشور نسبت به ديگر فصول سال، گشوده و تا حدودي بيش از باقي اوقات مهياي گفتوگو و كنشگري سياسي است. به بيان خودمانيتر «آزادي پس از بيان» كه كنشگران سياسي بارها به طعنه و مطايبه از آن گفته و ميگويند كه مشكل در نبود آن است و نه خود «آزادي بيان»، در فصل انتخابات و به خصوص روزهاي پيش از انتخابات، تاحدودي فراهم است و به ويژه آن چند نفري كه خود را در قامت كانديداي انتخابات به جامعه معرفي كرده و ميكنند، معمولا بيش از هر زمان ديگر در عمر سياسيشان، امكان اين را دارند كه با شهروندان روراست و صادق باشند.
در واقع آنچه از قضا اين روزها بيش از هر زمان مطرح است و اساسا بخشي از ناظران به عنوان يكي از عمده عوامل بيميلي نسبي شهروندان به مشاركت در انتخابات مطرح ميكنند، همين نكته است كه ملت از شنيدن شعارهاي زيباي انتخاباتي خسته شده و بخشي به اين نتيجه رسيدهاند كه آنچه معمولا با اين عنوان مطرح ميشود، لزوما قرار نيست عملياتي شود و به اين ترتيب، تاجزاده با اطلاع از امكان ناچيز حضورش در جمع آن كانديداهاي نهايي، ظاهرا تصميم گرفته از اين فرصت براي طرح مطالبات بهرهبرداري كند.
فرصت بازخواني گفتماني
آنچه اما او از اين رهگذر به كف ميآورد، ميتواند بيش از اين باشد. اصلاحطلبان درپي حوادثي كه كشور پس از انتخابات 92، 94 و به خصوص 96 از سر گذراند، حالا بيش از هر زمان خود را نيازمند «بازخواني و بازسازي گفتماني» و «تدوين مانيفست و مرامنامه اصلاحات» ميبينند. نكتهاي كه اگرچه چند صباحي است باتوجه به نزديك شدن به انتخابات، دوباره به حاشيه رفته اما حتما به ياد داريم كه همين اواخر و زماني كه بحث از تشكيل نهاد اجماعساز، هنوز در ابتداي راه و تازه رسانهاي شده، اساسا دو هدف از اين مهم مورد اشاره بود كه رسيدن به سازوكاري براي اجماع در خصوص كانديداي انتخابات 1400 بود و آن ديگري همان بازخواني گفتماني و مانيفست اصلاحات. در چنين شرايطي است كه كانديداتوري تاجزاده، فارغ از نتيجه نهايي آن، دستكم ميتواند افكار عمومي و بهويژه نسل جوانتري را كه تصور روشني از دوران اصلاحات ندارد، تا حدودي با بخشي از ايدههاي اصلاحطلبان كه اين سالها كمتر به اين عنوان مطرح بوده، آشنا كند و الگويي در اختيار افكار عمومي قرار دهد كه به موجب آن، اصلاحطلبان را صرفا با آنچه فيالمثل از رويكرد و عملكرد دولت روحاني در ذهن دارند، يكي نپندارند.
همگرايي دو رويكرد اصلاحطلبان
اين نكته را نيز ميتوان اضافه كرد كه اصلاحطلباني كه به خصوص اين چند سال اخير، ميان دوراهي اصلاحات «جامعه-محور» و «دولت يا انتخابات-محور»، در نهايت خواهان توجه به هر دو بودند و حال اين اقدام به اصطلاح «انتخابات- محور» از جانب اصلاحطلبي از جنس تاجزاده كه اگر نگوييم به طيف نخست تعلق دارد، بايد بپذيريم كه از رويكرد «جامعه- محور» دور نيست، ميتواند زمينهاي باشد براي پيگيري توامان اين هر دو مشي مورد بحث. تاجزاده البته هرگز مخالف رويكرد «انتخابات- محور» نبوده و حتي از كساني است كه بر اهميت انتخابات تاكيد دارند. اما نه لزوما از اصلاحطلباني كه حضور در انتخابات را به هر شرط و حال اولويت ميپندارند و نوعي وظيفه تا كنش سياسي!
2 دستاورد متفاوت تاجزاده و اصلاحطلبان
كانديداتوري تاجزاده اما علاوه بر كليت جريان اصلاحات، قطعا عوايد و دستاوردهايي شخصي نيز براي خود او به همراه دارد. چه آنكه باوجود شناخته شده بودن او نزد آشنايان سياست ايراني و با اينكه چنانكه اشاره شد، حضورش در يك اتاق مجازي «كلابهاوس» ميتواند چندهزار نفر را ساعتها به خود جلب كند اما واقعيت آن است كه ميليونها ايراني احتمالا نام او را هم نشنيده باشند. فراموش نكنيم همين آخرين نظرسنجي ايسپا درباره كانديداهاي انتخابات، نشان از اين داشت كه درصد قابل توجهي از شهروندان حتي شناختي از چهرههايي چون سيدابراهيم رييسي و محمدجواد ظريف نداشتند و با اين حساب، ، حتي اگر تاجزاده درنهايت موفق به عبور از فيلتر نظارت استصوابي نشده و نتواند خود را در قامت يك كانديداي رياستجمهوري به افكار عمومي عرضه كند، دستكم ميتواند از اين فرصت براي ارتقاي پايگاه اجتماعي خود به عنوان يك كنشگر سياسي بهره ببرد. در اين ميان اما در حالي كه برخي اصلاحطلبان آشكار و عمدتا پنهان، از اين اقدام تاجزاده ناراضياند و معتقدند اين رويه نوعي تندروي سياسي است كه منجر به حساسيت حاكميت و درنتيجه افزايش فشارها و حتي ردصلاحيت گزينههاي ميانهروي جريان اصلاحات ميشود و نيز فارغ از اينكه نميتوان اين استدلال را يكسر نامربوط و بياساس تلقي كرد و به آن بيتوجه بود، كانديداتوري تاجزاده حداقل از يك منظر ميتواند خواست اين طيف از اصلاحطلبان منتقد تندروي را تامين كند و آن، همان مهمترين مشكل اين جريان سياسي، يعني مشاركت شهروندان و فضاي به نسبت سرد انتخابات است. حالا اما به هر كم و كيف، فضا كمي تكان خورده و دستكم نسبت به روزهاي پيش از اعلام كانديداتوري تاجزاده و به خصوص در قياس با بازه زماني يك هفته از اعلام كنارهگيري سيدحسن خميني تا ورود تاجزاده، بحث انتخابات اگر نه داغ، اما كمي گرم شده است.
احياي روابط اصلاحطلبان و جامعه مدني
همزمان تاجزاده و البته ديگر اصلاحطلبان ميتوانند از اين فرصت انتخاباتي براي احياي روابط اصلاحطلبان و برخي كنشگران و جنبشهاي سياسي- مدني مترقي و تحولخواه همچون كنشگران حقوق زنان، اقوام، مذاهب و ديگر فعالان مدني استفاده كنند. روابطي كه روزگاري نه چندان دور، چنان درهم تنيده بود كه اين جريانها دستكم در بزنگاههاي انتخاباتي به عنوان نوعي متحد و موتلف وارد گود ميشدند اما حالا هر كدام تك افتاده و در عمل، همگي متضرر شدهاند.
اصلاحطلبان و ملت-حكومت
كانديداتوري تاجزاده اما چنانكه خود نيز لابهلاي صحبتهاي كلابهاوسي اخير به كرات موردتاكيد قرار داده، از اين جهت نيز حايز اهميت است كه تكليف اصلاحطلبان را براي ادامه مسير روشن ميكند و آنان بدينترتيب درخواهند يافت كه آيا حاكميت خواهان همكاري و حضور آنان در صحنه، به آن نحو كه اصلاحطلبان مورد نظر دارند، هست يا اصلاحطلبان صرفا در صورتي ميتوانند نقشي در حكمراني ايفا كنند كه مطلوب حاكميت باشند. همزمان اما اين اقدام ميتواند به نحوي در نوع و نحوه ارتباط پايگاه اجتماعي اصلاحطلبان نيز با اين جريان سياسي موثر باشد. شهرونداني كه طي چند انتخابات اخير همراه و پايگاه اصلاحطلبان بودند و در حالي جاي خاليشان در انتخابات مجلس يازدهم بهروشني احساس شد كه اصلاحطلبان نيز دستكم رسما از هيچ كانديدايي حمايت نكرده بودند. آنچه اما درنهايت بايد مدنظر داشته باشيم، احتمال بالاي ردصلاحيت تاجزاده است و اينكه او و مهمتر از او، جريان سياسي كه او خود را مفتخر به عضويت در آن ميداند، پس از آن چه خواهد كرد و به كدام مسير ميرود. انتخابي كه حتي اگر به عدم حمايت اصلاحطلبان از يك كانديدا در انتخابات پيشرو بينجامد.