|
برای تمدنها میتوان دو بعد
نرمافزاری و سختافزاری قائل شد و هیچ تمدنی بدون برخورداری از این دو بعد، نه میتواند
در درون خودش تعمیق پیدا کند و تحکیم شود و نه در بیرون نفوذ و گسترش یابد. غرب
نیز طی چند قرن تلاش، با بهرهمندی از این دو بعد توانست ریشه بگستراند و هیمنه
خود را با ابهت و جذاب به جهانیان بنمایاند و دیگران را مسحور و مسخر خود
سازد.
به گزارش ایسنا، مهدی فضائلی،
کارشناس مسائل سیاسی نوشت:
ارزشهای غربی، بنیادیترین یا
جزو بنیادیترین بعد نرمافزاری این تمدن محسوب میشوند و استحکام یا سستی آنها،
تمام بنای عظیم این تمدن را تحتتأثیر قرار داده و خواهد داد. این ارزشها که از
درون نظام اعتقادی متولد میشوند، آنچنان جایگاهی دارند که حتی جهانی معرفی
میشوند و از نگاه نخبگان غربی هم، جنگیدن برای آنها «مقدس» شمرده میشود! حقوق بشر،
آزادی، برابری، حکومت قانون و دموکراسی از جمله این ارزشها بهشمار میروند.
با این مقدمه،نویسنده این
یادداشت معتقد است که آنچه طی حدود دو ماه گذشته و پس از عملیات شگفتانگیز طوفان
الاقصی، در غزه توسط رژیم صهیونیستی و با حمایت تمامقد، آمریکا و اروپا گذشت و
جهان شاهد آن بود، ضربهای جبرانناپذیر به این ارزشها و در حقیقت به تمدن غرب
وارد کرد تا حدی که افول آمریکا و متحدانش را سرعتی بسیار بخشید. اگر طی این دو
ماه شاهد اجتماعات انسانی عظیم و بیسابقه در اقصی نقاط جهان و از جمله شهرهای
مختلف آمریکا، لندن، برلین و بارسلونا بودیم، علتش برملا شدن دروغین بودن ارزشهای
غربی بود؛ شکستی که ابعاد آن به مراتب از شکست رژیم صهیونیستی در عملیات طوفان
الاقصی و ناتوانی در پاسخ نظامی به آن، گستردهتر و ماناتر خواهد بود.
نمیتوان چند هزار زن و کودک را به فجیعترین شکل کشت و
همچنان در بوق حقوق بشر دمید؛ نمیشود بیمارستان مملو از بیمار و مجروح را بمباران
کرد و از حکومت قانون دم زد؛ دیگر کسی نمیپذیرد بیش از یک میلیون انسان را آواره
کنی و از برابری سخن بگویی و پرچم دموکراسی را دیگر نمیتوانی در اهتزاز نگهداری،
وقتی مردمی که آبا و اجدادشان در این سرزمین بودهاند به اجبار کوچ میدهی و
غاصبانه خانه و کاشانهشان را اشغال و تصاحب میکنی.
لذا شکست نظامی و سختافزاری رژیم صهیونیستی که در واقع شکست
حامیان این رژیم و بهویژه آمریکا نیز محسوب میشود در برابر شکست نرمافزاری
آنها، ناچیز است.
ورود متفکران غربی از جمله
یورگن هابرماس ۹۴ساله
به این صحنه و دفاع از اقدامات وحشیانه و ددمنشانه رژیم صهیونیستی علیه کودکان،
زنان و مردم مظلوم غزه؛ یعنی پنبه ارزشهای غربی زده شده و تاروپود پوسیده آن
نمایان شده است.
وقتی اندیشمند آلمانی به
اصطلاح انسانگرا و اخلاقی، اینچنین با صهیونیستها همصدا می شود و چشمانش را بر
شهادت بیش از ۱۷
هزار و آوارگی نزدیک به دو میلیون انسان مظلوم و بیگناه میبندد و آن را نسلکشی
نمیداند؛ یعنی ریختن بتن بر ارزشهای ویران شده غرب و یأس از امکان بازسازی آن.
اگر امروز از «آمریکازدایی» در
منطقه سخن گفته میشود، بخش مهمی از آن، نتیجه ارزشهای فروریخته غرب نزد افکار
عمومی و سرافکندگی دلبستههای به غرب در این کشورهاست؛ غربزدگانی که تسهیلکننده
و جادهصافکن سیاستهای غرب در کشورهای خودشان بودند دیگر مثل گذشته نمیتوانند
برای آمریکا و غرب سینهچاک باشند و این سهم بسزایی در زدودن آمریکا از منطقه
خواهد داشتنمیتوان چند هزار زن و کودک را به فجیعترین شکل کشت و همچنان در بوق
حقوق بشر دمید؛ نمیشود بیمارستان مملو از بیمار و مجروح را بمباران کرد و از
حکومت قانون دم زد؛ دیگر کسی نمیپذیرد بیش از یک میلیون انسان را آواره کنی و از
برابری سخن بگویی و پرچم دموکراسی را دیگر نمیتوانی در اهتزاز نگه داری، وقتی
مردمی که آبا و اجدادشان در این سرزمین بودهاند به اجبار کوچ میدهی و غاصبانه
خانه و کاشانهشان را اشغال و تصاحب میکنی.
لذا شکست نظامی و سختافزاری
رژیم صهیونیستی که در واقع شکست حامیان این رژیم و بهویژه آمریکا نیز محسوب میشود
در برابر شکست نرمافزاری آنها، ناچیز است.