کد خبر: ۷۵۱۶۲۰
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۸ - ۲۵ مرداد ۱۴۰۴

درباره یک تکاور ارتشی که تحمل اسارت نداشت

در نزدیکی پادگان سردشت به دلیل خستگی و آسیب‌های متعدد از ادامه راه باز می‌ماند و به وسیله جاسوسان محلی بار دیگر به چنگ دشمن می‌افتد و تحت شکنجه قرار می‌گیرد. وقتی به او می‌گویند: «چرا با این فرارها جان خود را به خطر می‌اندازی؟» می‌گوید: «من به عنوان یک زندانی وظیفه دارم با آموخته‌ها و تجربیاتم از دست شما فرار کنم. شما هم زندان بان هستید، خوب زندان بانی کنید و راه‌های فرار مرا ببندید.»

به گزارش ایسنا، مرحوم سرهنگ سید محمدعلی شریف‌النسب از هسته‌های اصلی شکل‌گیری ارتش انقلابی با همراهی شهیدانی  چون قرنی، فلاحی، صیاد، نامجوی، کلاهدوز، اقارب‌پرست ، سلیمی و ظهیرنژاد بود. قهرمان ایثارگری که با وجود جراحات ناشی از دوران هشت سال دفاع مقدس، آن را مدال‌ افتخار و هدیه الهی می‌دانست و هرگز از مجروحیتش لب به سخن نگشود.

این پیشکسوت ارتشی با بیان خاطراتش درباره شیوه شهادت سرهنگ دوم تکاور ابراهیم علی اصغرلو روایت می‌کند: او از جمله افسرانی است که اواخر فروردین سال ۵۹ در روزهای بحرانی کردستان به اتفاق تعدادی از همرزمان خود از تیپ ۲۳ نوهد داوطلبانه به مناطق عملیاتی می‌رود و حماسه‌ها می‌آفریند.

اصغرلو در یکی از درگیری‌ها در قله آربابا مشرف به پادگان بانه به اسارت دشمن در می‌آید و به «زندان دولتو» یعنی زندان دمکرات و کومله منتقل می‌شود. در این زندان چندین بار اقدام به فرار می‌کند و آخرین بار با وسایل ابتدایی از جمله یک قاشق شکسته به خارج از زندان نقب می‌زند و فرار می‌کند.

بیشتر بخوانید:
مأموریت ویژه ۱۳۰ تکاور ارتشی در دل کومله دموکرات
پدرم یک‌ ارتشی واقعی بود/آخرین تصویر فرزندان از پدر شهیدشان
داستان شکنجه‌های عجیب و غریب کومله و دموکرات و یک بمباران وحشیانه

او در نزدیکی پادگان سردشت به دلیل خستگی و آسیب‌های متعدد از ادامه راه باز می‌ماند و به وسیله جاسوسان محلی بار دیگر به چنگ دشمن می‌افتد و تحت شکنجه قرار می‌گیرد. وقتی به او می‌گویند: «چرا با این فرارها جان خود را به خطر می‌اندازی؟» می‌گوید: «من به عنوان یک زندانی وظیفه دارم با آموخته‌ها و تجربیاتم از دست شما فرار کنم. شما هم زندان بان هستید، خوب زندان بانی کنید و راه‌های فرار مرا ببندید.»

بنا به روایت یکی از رها یافتگان از آن زندان که از کارمندان فنی مخابرات تهران بودند، این افسر شجاع و کاردان در تمامی مدت اسارت به زندانیان آموزش و روحیه می‌داده و آنان را به مقاومت در برابر دشمن تشویق می‌کرده است. سرانجام زندان بانان از برخوردهای سخت و مشکل نگهداری این نظامی غیرتمند به تنگ آمده و او را اعدام می‌کنند و در ۲۵ فروردین ۱۳۶۰ به شهادت می‌رسانند.  مزار وی در بهشت زهرا،قطعه ٢٤ ردیف ۷۳، شماره ٤٧ قرار دارد.

نظر شما
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"