حسن
بهشتيپور در اعتماد نوشت: برجام سندي بينالمللي و مستحكم است. بسيار
بعيد به نظر ميرسد وزير خارجه امريكا كه به تازگي اعلام كرده است گروههاي
كاري براي مذاكره با سه كشور اروپايي براي «رفع نارساييهاي برجام» آغاز
كرده است، بتواند تغييري در آن ايجاد كند.
اما لازم
است كه جمهوري اسلامي ايران با در نظر گرفتن تمام احتمالها، تلاش كند نه
تنها در نهايت به وسيله چنين اقدامهايي تحت فشار قرار نگيرد، بلكه از طريق
ايجاد زمينههاي لازم در سياست خارجي و به خصوص ديپلماسي عمومي و
رسانهاي، طرف مقابل را تحت فشار بيشتر قرار دهد.
حقيقت
اين است كه برجام محصول دو سال مذاكره فشرده و ١٠ سال گفتوگو در مورد
جزييات خواستههاي دو طرف است. اينكه ركس تيلرسون ادعا ميكند كارگروهي از
سوي امريكا و سه كشور اروپايي مذاكرهكننده برجام تشكيل شده تا آنگونه كه
امريكاييها ادعا ميكنند «نارساييهاي جدي برجام» برطرف شود، ميتواند فقط
يك مانور تبليغاتي باشد. اما ممكن است امريكاييها چراغ سبزي از سوي
اتحاديه اروپا در اين مورد دريافت كردهباشند. آنچه از شواهد و قرائن بر
ميآيد، اين است كه اتحاديه اروپا همچنان برجام را قبول دارد و از تماميت
آن دفاع ميكند. آنچه اروپا تاكنون علنا با آن موافقت كرده است، گفتوگو در
خارج از چارچوب برجام و در مورد موضوعاتي است كه امريكاييها عبارت
«سياستهاي بيثباتساز ايران» از آن ياد ميكنند.
اين
پرونده شامل مسائلي مانند برنامه دفاعي موشكي ايران و حضور و نفوذ ايران
در يمن، سوريه، عراق و لبنان ميشود. به اضافه اين مسائل ادعاهاي گذشته غرب
در مورد حقوق بشر و ادعاي حمايت از تروريسم هم از قبل مطرح بودند. اختلاف
نظر اروپا با دولت ترامپ در اين است كه اروپاييها معتقدند مجموعه اين
مسائل بايد خارج از برجام و در قالب يك توافق جديد با ايران گفتوگو شود،
اما ترامپ و اطرافيانش اصرار دارند كه همه اين مسائل بايد در چارچوب مذاكره
مجدد برجام مورد بررسي قرار گيرد.
هدف نهايي اين است كه اگر
ايران حاضر به گفتوگو در موضوعهاي مورد ادعاي غرب نباشد، تحريمهايي
عليه ايران وضع شود. نتيجه عملي اين سياست ميتواند در وضع تحريمهاي جزيي
باشد كه عملا روند برجام را مختل نكند و محدود به تحريم برخي شخصيتهاي
حقيقي و حقوقي ايراني شود. اما ممكن است اين تحريمها به شكلي گسترده باشد
كه عملا باعث بيخاصيت شدن برجام براي ايران شود. بايد ديد عملا اروپا تا
چه اندازه حاضر است منافع خود را در ايران ناديدهبگيرد و آيا حاضر است
روند اعتمادسازي كه بعد از برجام آغاز شده كاملا كناري بنهد يا نه. به
اعتقاد من چنين احتمالي بسيار ناچيز و دور از ذهن به نظر ميرسد. اما در
عالم سياست هر چيزي امكانپذير است و جمهوري اسلامي ايران بايد خود را براي
هر شرايطي آماده نگه دارد. اگر قرار باشد توافق مجموعه كشورهاي اروپايي و
امريكا منجر به اجراي تحريمهاي جديدي عليه ايران شود كه گستردگي زيادي
ندارند، قاعدتا نميتوان آن را نقض فاحش برجام دانست. اما اگر چنين
تحريمهايي در حوزههاي نفت، گاز، پتروشيمي يا مجموعه صادرات ايران وضع شود
يا باعث شود همكاريهاي بانكي در همين سطح ناچيزي هم كه بعد از اجراي
برجام عملي شده است يا بيمههاي كشتيراني متوقف شود، آنگاه شرايط متفاوت
است.
اما فعلا تمام چيزهايي كه در مورد
گفتوگوهاي اروپايي- امريكايي در مورد برجام مطرح ميشود، در حد ادعاست.
هنوز اروپاييها با قاطعيت از تماميت برجام و غيرقابل بازمذاكره بودن آن
حمايت ميكنند و نشانه و شاهدي مبني بر تغيير نظر آنها بيان نشده است.
واقعيت اين است كه نهتنها اختلاف نظر ميان اروپا و امريكا جدي است، حتي سه
كشور اروپايي هم با هم اختلاف نظرهاي جدي دارند. موضع فرانسه با بريتانيا
متفاوت است و آلمان با هردوي اين كشورها اختلاف نظر دارد؛ از سوي ديگر در
بروكسل خانم فدريكا موگريني و تيم سياست خارجي اتحاديه اروپا، نظرات ديگري
دارند. در حال حاضر، صرف ادعاي ركس تيلرسون مبني بر آغاز مذاكرات
كارگروههاي چهارجانبه نميتوان نتيجهاي گرفت. اما با قطعيت نزديك به يقين
ميتوان گفت كه نتيجه مذاكرات واشنگتن با سه كشور اروپايي هر چيزي باشد،
كنار گذاشتن برجام نخواهد بود. طي يك سال گذشته، دولت ترامپ تمام تلاش خود
را كرد تا بتواند اين توافق را لغو كند، اما هنوز هيچ كاري از پيش نبرده
است و بعيد است طي چهار ماه آينده نيز اين توانايي را داشته باشد كه
تغييري در چارچوب برجام ايجاد كند.
در
عين حال نبايد فراموش كرد كه فقط امريكا، بريتانيا، فرانسه و آلمان، تنها
طرفهاي تعيينكننده در موضوع برجام و مذاكرات بينالمللي با ايران نيستند.
بايد ببينيم شركاي اصلي تجارت خارجي ايران چه نقطه نظراتي دارند. در حال
حاضر بخش عمده تجارت خارجي ايران با كشورهايي مانند چين، هند، ژاپن،
كرهجنوبي، آلمان، فرانسه و روسيه انجام ميشود. واشنگتن حتي اگر بتواند سه
پايتخت اروپايي را با خود همراه كند، آنگاه بايد تلاش براي همراه كردن
ديگر شركاي اقتصادي و تجاري ايران را آغاز كند. امروز فضاي بينالمللي فضاي
گذشته نيست، اروپاييها يكدست نيستند و نقطه نظرات مختلفي دارند، كشورهاي
ديگر هم مبادلات سياسي و تجاري گستردهاي را با ايران آغاز كردهاند، اگر
در دوران گذشته امريكا توانست اين كشورها را با خود همراه كند به دليل وجود
٦ قطعنامه شوراي امنيت تحت فصل هفتم منشور ملل متحد و ١٢ قطعنامه شوراي
حكام آژانس بينالمللي و جاري بودن گزارش ساختگي پيامدي بود. الان نه
تنها هيچ يك از اين بهانههاي حقوقي و بينالمللي وجود ندارد، بلكه برعكس ٩
گزارش مديركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي تاييد ميكند كه ايران كاملا به
برجام پايبند است.
آنچه طي هفتهها و
ماههاي گذشته بايد با دقت مورد پايش قرار گيرد اين است كه آيا اروپاييها
با مواضع امريكا همراه ميشوند و اگر چنين همراهياي رخ بدهد، در چه
زمينههايي است، آيا در صورت همراهي اروپا تصميمها و سياستهايي كه در پيش
ميگيرند نقض فاحش برجام يا مخل اجراي آن خواهد بود يا نه و نهايتا اينكه
آيا قدرتهاي جهاني ديگر مانند هند، چين، ژاپن و ديگر شركاي تجاري و سياسي
ايران، حاضر به همكاري با چنين ساز و كاري ميشوند يا نه. در شرايط كنوني،
به عنوان يك ناظر سياسي نميتوان احتمال وقوع چنين سلسله رويدادهايي را
بالا فرض كرد، اما قطعا با بررسي روند شرايط در آينده ميتوان ارزيابي كرد
كه احتمال وقوع چنين فرضهايي چقدر ممكن است بالا برود.
در
اين ميان به گمان من يكي از وظايف دستگاه سياست خارجي و كارشناسان و
متخصصان سياست خارجي كشور، توجه بيش از گذشته به ديپلماسي عمومي است. من
شخصا به عنوان يك تحليلگر سياست خارجي از اينكه محمد جواد ظريف، وزير خارجه
كشورمان از شركت در اجلاس داووس صرف نظر كرد، تعجب كردم و گمان ميكنم كه
بهتر بود در چين نشستي ايران حضور داشتهباشد. البته من دقيقا اطلاعي ندارم
چه ملاحظاتي وجود داشت و دليلتصميمگيري در سطح وزارت خارجه يا بالاتر از
آن بر صرف نظر از شركت در اجلاس داووس چه بود. به هر حال به نفع ايران بود
كه وزير خارجه كشورمان در چنين نشستي شركت ميكرد و با قدرت و قاطعيت از
مواضع جمهوري اسلامي ايران دفاع ميكرد. نشستهايي مانند داووس، فرصتهايي
است كه به كار ديپلماسي عمومي ميآيد، قرار نيست در چنين نشستهايي توافقي
حاصل شود و قراردادي امضا شود. نشستهاي اينچنيني اجازه ميدهد در حضور
نمايندگان كشورهاي مختلف از بالاترين سطح، از مواضع ايران با خبر بشوند و
فرصت تبيين و تشريح سياست خارجي و مواضع جمهوري اسلامي ايران براي جهانيان
فراهم شود.
بايد از فرصتهاي مختلف براي
بيان مواضع استفاده كرد. هم در گفتوگو با اروپاييها و هم كشورهاي ديگر،
بايد از رسانهها استفاده كرد، كارشناسان و مديران سياست خارجي كشور بايد
با نوشتن مقالات مواضع جمهوري اسلامي ايران را براي جهانيان روشن كنند. در
عين حال رفت و آمدها بين ايران با اتحاديه اروپا، روسيه، چين، كره جنوبي،
هندوستان، ژاپن و ديگر كشورهايي كه طرفهاي اصلي مناسبات تجاري و اقتصادي
ايران محسوب ميشوند، استمرار پيدا كند و افزايش يابد.
همانطور
كه فردا قرار است نمايندگي امريكا در سازمان ملل متحد، ديپلماتهاي ١٤ عضو
ديگر شوراي امنيت سازمان ملل متحد را به واشنگتن ببرد تا در يك برنامه
نمايشي بازمانده سلاحها ادعايي ساختهشده در ايران و استفاده شده توسط
يمنيها را به اعضاي شوراي امنيت نشان بدهند و ناهار كاري بين ديپلماتها و
دونالد ترامپ برگزار كنند، لازم است كه ديپلماتهاي ما هم مواضع ايران را
تشريح كنند؛ دست كم برگزاري يك نمايشگاه از عكسها در مورد سلاحهاي مورد
استفاده ائتلاف تحت رهبري عربستان سعودي در يمن كه غالبا از سوي امريكا
تامين شده است. روشن شدن جنايتهاي عربستان سعودي در يمن با استفاده از
سلاحهايي كه توسط امريكا، بريتانيا و فرانسه در اختيار اين پادشاهي قرار
گرفته است، ميتواند باعث روشن شدن بيشتر اذهان عمومي شود. اگر امريكاييها
ادعاهاي خودشان را به قطعنامههاي شوراي امنيت مستند ميكنند، ديپلماتهاي
ايراني هم ميتوانند اين شواهد را به استناد افكار عمومي دنيا به جهانيان
نمايش دهند، اكثريت مردم دنيا جناياتي را كه عليه مردم يمن روا شده، قبول
ندارند.
شيوع ديفتري، وبا، بروز قحطي و بمباران
بيوقفه مردم يمن، چيزي نيست كه افكار عمومي جهان به راحتي بپذيرد و جمهوري
اسلامي ايران هم بايد براي روشن شدن ذهن تصميمگيرندگان و مسوولان سياست
خارجي كشورهاي جهان، از طريق ديپلماسي عمومي و تبليغات، اين مسائل را تبيين
كند. با يك برنامهريزي دقيق نه تنها ميتوان جلوي محكوم شدن ايران را
گرفت، بلكه ميتوان اجازه داد تا جنايتكاران واقعي كه عامل اصلي وقوع فاجعه
انساني در يمن و حمايت از تروريستها هستند، از سوي افكار عمومي جهان
شناختهتر شوند.