|
صادق زیباکلام در روزنامه آرمان نوشت: من فکر میکنم اگر محمدعلی نجفی مانده بود بیشتر باید تعجب میکردیم تا رفتنش! اگر مجموعه عواملی که باعث شدند او برود را کنار هم قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید که اتفاقا سوال این نیست که چرا نجفی رفت بلکه سوال این است که چرا نجفی نرفت؟ درهمان آغاز کار شهردار در معرض فشارهای زیادی بود.
اولین و مهمترین فشاری که روی وی وجود داشت، آن بود که با میراث قالیباف چه کند؟ میراث محمدباقر قالیباف همچون روح سرگردان از زوایای مختلف نجفی را تحتتعقیب قرارداده بود. از سوی دیگر دهها هزار نفر نیروی انسانی که در زمان قالیباف استخدام شده بودند و علت اصلی استخدامشان آن بود که درآمدی و حقوقی داشته باشند، افرادی که شغلشان عنوانی بود برای اینکه درآمد ماهیانهای داشته باشند تا اینکه واقعا وظیفه مشخصی بر عهده آنها باشد، چالش پیش روی شهردار تهران بود.
تعداد این افراد یک نفر و دو نفر صد نفر و 5 هزار نفر نبود؛ تعداد این افراد خیلی بیشتر از این ارقام است و چه شهردار تهران نجفی باشد و چه هرکس دیگری جای نجفی بیاید، با این دشواری مواجه میشود که با نیروهاییکه قالیباف آورده و کارایی ندارند، چه باید بکند؟ مشکل دوم ارثیه قالیباف حجم گسترده بدهیهایی است که این نهاد به بانکها و به پیمانکاران و به نهادهای دیگر دارد. باز هم چه شهردار نجفی باشد و چه هر فرد دیگری، سوال این است که با بدهیهای میلیاردی قالیباف چه باید بکند؟
چگونه باید این بدهیها را بپردازد؟ از کدام محل و از کدام درآمد؟ مشکل دیگر نجفی سنگ انداختن و عدم همکاری نهادهای وابسته به اصولگرایان بود که چشم دیدن شورای شهر اصلاحطلب و شهردار اصلاحطلب را نداشتند و نه تنها هیچ همکاری با نجفی نکردند بلکه بدشان نمیآمد پشت پا به وی بزنند. مشکل بعدی با خودیها بود. کسر قابل توجه از انتظاراتی که از نجفی و شورای شهر وجود داشت از ناحیه اصلاحطلبان و جریانات معتدل و میانهرو بود، برای اینکه به شهرداری راه یابند. مشکل بعدی نیروهای اصولگرایی بودند که اگر چه درزمان قالیباف آمده بودند، اما مدیران شایستهای بوده و توانایی خود را نشان داده بودند.
نگهداری این مدیران کار سادهای نبود زیرا با تعارض و مخالفت اصلاحطلبان روبهرو میشد. بالاخره باید به بودجه محدود شهرداری اشاره کرد. البته در طول این مدت نجفی توانست با هماهنگی شورای اصلاحطلب گامهای مفید و موثری بردارد. اولین و مهمترین گام نجفی آن بود که توانست بودجه شهرداری را شفاف کند. امری که کمتر در دوران قالیباف اتفاق افتاده بود. او توانست نشان دهد درآمد شهرداری چقدر است و هزینههای این نهاد چه میزان است. مشکل دیگری که نجفی با آن روبهرو بود، آن بود که بسیاری از درآمدهایی که در دوران حاکمیت اصولگرایان به دست میآمد و مخرب محیط زیست بود، توسط نجفی پسندیده نبود مانند برجسازی، مجتمعسازی، فروش باغات و زمینهایی که فضای سبز هستند و... کنار آمدن با ارگانها و نهادها دیگر، ازجمله مشکلات شهرداری تهران بوده است.
نجفی سعی کرد جلوی اینگونه کارها را بگیرد و اجازه ندهدکه سیاست اصولگرایان، شهر تهران را به جنگل بتن تبدیل کند. اما مشکل این بود که زمانی که جلوی این درآمدهای مخرب گرفته شد، مشخص نبود جای این درآمدها کدام درآمد جایگزین خواهد شد. شاید رقص چند کودک دختر بچه خردسال و موج حملاتی که اصولگرایان علیه وی به راه انداختند، تیرخلاصی بود که باعث شد نجفی آن را بهانه کرده و خود را نجات دهد.
واقعیت آن است که هر فرد دیگری جای نجفی بیاید با همین مشکلات روبهروست. شهردار تهران یا باید محیط زیست را در نظر بگیرد و آینده تهران را در نظر داشته باشد یا باید تسلیم توسعه غیرپایدار شود. این دوگانگی متاسفانه پیش روی شهردار بعدی نیز خواهد بود. او باید میان راضی کردن ساکنان تهران به بهای تخریب زیست محیطی و نگاه آیندهنگر و همراه با توسعه پایدار یکی را انتخاب کند.