|
وحید محمودی اقتصاددان در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: تردیدی نیست که سخنان آقای احمدینژاد درباره امکان پرداخت یارانه 900 هزار تومانی یک موضع و برخورد سیاسی و در تقابل با واقعیتهای اقتصاد کشور است اما این اظهارنظر را در دو زاویه مبانی نظری و واقعیتهای اقتصادی ایران میشود تحلیل کرد.
در نحلههای فکری مرتبط با حوزه حمایتی و رفاه اجتماعی دو دیدگاه وجود دارد: «دیدگاه حمایت محوری» که بر پایه درآمد است و «دیدگاه توانمندسازی» که تقویت قابلیت انسانها را مدنظر دارد تا بر اساس توانمندیشان از کیک اقتصاد و مواهب آن بهرهمند شوند. برای همین است که در یکی دو دهه گذشته بحث فقر قابلیتی، مطالعات توسعه انسان محور و فقر چند بعدی شکل گرفته است. از آنجا که دیدگاه حمایتی چالش را در کمبود پول میبیند به تبع آن راه حل را هم در تأمین مالی و درآمد خانوارها جستوجو میکند.
از سویی تجربه بشری دست کم در پنج دهه گذشته نشان داده که دیدگاهها و سیاستهای حمایت محور مبتنی بر اعانه، یارانه و صدقه نه تنها توان حذف فقر و از کار انداختن ساز و کارهای تولید فقر را ندارد بلکه خود به عاملی در جهت بازتولید فقر بدل میشود بنابراین کمکهای صورت گرفته اثر واقعی در کاستن از تعداد فقرا و ریشههای فقر و نابرابری ندارد. لذا هرگونه سیاستگذاری بر مبنای نگاه درآمد محور و پول پاشی محکوم به شکست است کما اینکه معتقدم دولت با فربه شدن حوزههای حمایتی در سال 1400 برای بستن بودجه بشدت با مشکل مواجه خواهد شد.
اما از زاویه واقعیتهای اقتصاد ایران هم حرف ایشان در امکان پرداخت یارانه 900 هزار تومانی مردود است. وقتی به محدودیت درآمد دولت از یک سو و افزایش هزینهها و مطالبات از سویی دیگر نگاه کنیم، میبینیم در شرایط فعلی کمبود درآمد، مهمترین اولویت، مدیریت هزینههاست.
دولت فقط در یک فقره امسال 50 هزار میلیارد تومان به صندوقهای بازنشستگی کمک کرده است چون این صندوقها از مرحله ورشکستگی هم عبور کردهاند یا فی المثل وقتی دولت میخواهد حقوقها را 20 درصد افزایش دهد عملاً فشار بر تولید و کارفرما و محرکی بر افزایش تورم است در چنین شرایطی چطور میتوان از افزایش یارانهها سخن گفت.
در مصاحبهای که یک سال بعد از اولین تجربه پرداخت یارانهها انجام دادم تصریح کردم سیاست پرداخت یارانهها به شکل فعلی اشتباه است و همان جا توصیه کردم چون قطع کردن یارانهها سخت است هیچ گاه مبلغ یارانهها افزایش نیابد تا زمانی که ارزش یارانه آن قدر کم شود که تفاوت معناداری در درآمدهای خانوار ایجاد نکند.
با این حال اگر رویکرد توسعه انسان محور بهگونهای طراحی و اجرا شود که تأمینکننده عدالت اجتماعی باشد و بر فقر و نابرابری دامن نزند در حوزه حمایتی و رفاهی هم میتوان اقداماتی صورت داد از این زاویه اعطای یارانه به گروههای شناسنامه دار تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد توجیه دارد به شرط اینکه سیاستگذاریها در جهتی نباشد که هر سال بر تعداد فقرا افزوده شود.
سخن این است که ما نباید طوری اظهارنظر و عمل کنیم که اقتصاد را به مثابه تن رنجور بیماری که دیگر به درمان، شوک و تزریق پاسخ نمیدهد به سمتی هل بدهیم که دیگر سیاست اصلاحی و درمانی در آن اثرگذار نباشد، حتی اگر دولت منابع لازم برای تأمین یارانه 900 هزار تومانی را هم داشته باشد سیاست پول پاشی در هیچ جا به نتیجه نرسیده و محکوم به شکست است.
البته قابل فهم است که امروز بسیاری از مردم درگیر مشکلات تورم و تحریم هستند و این زمزمهها وجود دارد که فساد در میان مدیران و بالادستیها زیاد است و حالا چه میشود رقمی هم به پایین دستیها برسد، این حرفها البته قابل فهم است اما اگر ما نتوانیم کیک اقتصاد را بزرگ کنیم و صرفاً به توزیع رانت ادامه دهیم این رویه در افق بلندمدت کمکی به توسعه ملی نخواهد کرد.
راه حل این است که دولت از منابع خود استفاده کند، از تجربههای بینالمللی بیاموزد و با تأمین مالی بنگاههای کوچک و متوسط زمینههای مشارکت جوانان و زنان را در فضای تولید و اقتصاد فراهم کند. در نهایت ظرفیتسازی در نیروی انسانی کشور است که میتواند به فقرزادیی منجر شود و نه اعطای یارانهها حتی اگر ارقام این یارانهها چشمگیر باشد.
بارها این سخن را گفتهام و حرف خود را در این جا باز تکرار میکنم که هر سیاستی که مردم را به دولت و حاکمیت وابسته کند آن سیاست ضد توسعه و ضد انسانی است و برعکس هر سیاستی که به افراد جامعه استقلال و استغنا بدهند سیاستی در جهت توسعه است بنابراین باید تلاش کرد که مردم وابسته به دولت و حاکمیت نباشند، وابسته کردن جامعه به دولت و حاکمیت نه با عزت انسانی، نه با مبانی و ارزشهای انسانی و نه با آموزههای وحیانی و اسلامی سازگاری ندارد.