فارس: مردم اردبيل در شب چهارشنبه آخر سال با گل و گرمي به استقبال بهار ميروند.
طبق يك سنت ديرين چهارشنبه آخر سال را چهارشنبهسوري ميخوانند، ولي سابقا در اردبيل آن را «گول چرشنبه» ميگفتند چرا كه در اين روز همه خانهها همچون دسته گل تميز شده و بر خلاف چهارشنبه قبل كه آن را «كول چرشنبه» يعني چهارشنبه خاكستر ميناميدند زيبا و شاديآفرين است.
چند روز به چهارشنبه آخر سال مانده بعضي از دهنشينان اردبيل بوتههاي خشك خار و گون را به شهر ميآورند و سر هر كوي و برزن براي فروش عرضه ميكنند كه اغلب مردم آن را براي سوزاندن استفاده ميكنند و مردم به قدر ذوق و سليقه و استطاعت مالي از اين وسايل شاديآفرين خريداري ميكنند.
چون روز سهشنبه آخر سال شمسي ميگذرد در كوچه و بازار صداي بمب و ترقه آغاز شده و چون غروب فرا ميرسد از هر نقطه صداي هلهله و شادي و آتش سرخ افروخته بر خانههاي مردم خودنمايي ميكند. رسميت جشن چنين شبي در اردبيل چنين است كه بعد از غروب خورشيد بوتههاي گون و خار را در پشت بام و حياط منازل آتش ميزنند و همه افراد خانواده با پريدن از روي آتش ترانههاي محلي را با خود زمزمه ميكنند.
مراسم آتشسوزاني در اردبيل يك ساعت و نيم از شب گذشته پايان مييابد و هنگام صرف شام شب چهارشنبهسوري ميرسد. اين رسم نيز چنين است تا همه اعضاي خانواده بر سر سفره حاضر شوند در همه خانهها در اين شب براي شام پلو پخته ميشود و همه با گردآمدن در كنار يكديگر سرماي سخت زمستان را با گرماي آتش فراموش كرده و اين گرما را در دلهاي خود مينشانند.
بعد از صرف شام سفره چهارشنبهسوري گسترده شده و در اين سفره بر طبق رسم ديرين مردم اردبيل انواع خشكبار، آجيل و شيريني چيده شده و با روشن كردن شمعهاي رنگين به نورانيت سفره جمعي و خانوادگي ميافزايند.
آنچه در مراسم سفره چهارشنبهسوري اهميت فراوان دارد حفظ سنت خانوادگي است و هر خانواده كوشش دارد آنچه را كه اجداد آنها به جاي ميآوردند همانند يك ارث گرانبها ادا كرده تا از ذلت و نكبتي كه در نتيجه بر هم خوردن آن رسوم متوجه افراد خانواده ميشود بركنار مانند.
از ديگر رسومات و آداب شب چهارشنبهسوري كه سالها پيش در اردبيل مرسوم بود فالگيري است كه به دو گونه مختلف از طرف دختران و پسران دمبخت صورت ميگرفت. اين رسم به اين روش بود كه دخترها در اوايل شب پشت در خانههاي خود ميايستادند و از لاي در سخناني را رهگذران ميگفتند به عنوان فال تعبير و تفسير ميكردند و اين رسمي است كه امروزه حتي در شهرهايي همچون تهران و جهاي ديگر رواج دارد.
روش فالگيري براي پسران نيز به گونه ديگر بود. به اين ترتيب كه پسران جوان اين امر را با «قورشاخآتماخ» كه آويزان كردن شال از در برخي از خانهها بود انجام ميدادند. در اين رسم جوانان كمبرندهاي پارچهاي يا دستمال خود را از پنجره اطاق همسايهها و يا كسان خود به درون اطاق ميانداختند. صاحبخانه نيز بدون اينكه در صدد شناختن هويت آنان بر آيد مقداري آجيل يا شيريني بر دستمال يا گوشه كمر وي ميبست و به طرف صاحبش ميانداخت. اين كار اغلب توسط جواناني صورت ميگرفت كه دختراني را دوست داشتند و به آرزوي وصلت با آنان براي «قورشاخآتماخ» به در خانه پدر دختر ميرفتند و با اين نظر درباره آنچه كه به دستمال يا كمربند آنها بسته ميشد تعبيرات و تفسيراتي ميكردند.
طبق سنت ديرينه در اردبيل صبح روز چهارشنبه آخر سال بايد همه اطاقها روشن باشد و به اين منظور يكي از اعضاي خانواده و معمولا پدر خانواده صبح زود در زير هر سقفي از خانه يك شمع روشن ميكرد آنگاه كوزه تازهاي را خريداري كرده و آن را پر از آب كرده قطراتي از آن را در هر گوشهاي از گوشههاي اطاقها ميريخت كه به معناي روشني و آباداني در خانهها بود.
رسم عمومي بر آن بود كه همانگونه كه شب چهارشنبهسوري از روي آتش ميپريدند صبح چهارشنبه هم از روي آب بگذرند. سابقا در شهر نهرهاي متعددي جريان داشت كه علاوه بر مشروب ساختن باغچههاي حياطها آسياها را نيز به كار ميانداخت و آرد مورد حاجت مردم را فراهم ميساخت. صبح زود شب چهارشنبهسوري مردهاي و مخصوصا جوانها براي پريدن از روي آب كنار نهرها ميرفتند و چون پريدن از آنها در جائي ميسر ميشد كه عرض نهر كمتر باشد و اين موقعيت نيز همواره در كنار آسياها و جائي كه آب وارد ناوها ميگشت ممكن ميگرديد از اين رو اطراف آسياها ازدحام و كثرت بيسابقهاي به وجود ميآمد. در اين ساعات نوازندگان دورهگرد با دف و سورنا در كنار آسياها مردم را سرگرم ميكردند و اين كار تا سه ساعت بعد از طلوع آفتاب گذشته برپا بود. اين قسمت از نهر به «نو ـ اوستي» يعني بالاي ناو معروف بود. در اين روز ميعادي براي ديدار دوستان و آشنايان به شمار ميرفت و هر كس با دوستان خود روبوسي كرده و چهارشنبهسوري را به او تبريك ميگرفت.
در برخي از مناطق عفت عمومي مانع از اين ميشد كه زنها نيز در اين مراسم شركت كنند ولي بعضي از آنها به ويژه زنان نازا به قبرستانها يا دباغخانهها ميرفتند و به قول خود چله خويش را قطع ميكردند.
شب چهارشنبهسوري در اردبيل بيش از همه سبب خوشحالي كودكان است، زيرا آنها لباسها و كفشهاي نو پوشيده و جيبهاي خود را با نخود و كشمش يا نقل و خشكبار پر ميكنند و روز خوشي را ميگذرانند.
در برخي از خانوادهها رنگ كردن تخممرغ پخته نيز جزو سنتها بود به اين معني كه تخممرغها را در چيتهاي رنگين و نقشدار ميپيچيدند و در ظرفي قرار ميدادند، ضمن پخته شدن تخممرغها در اين فاصله آنها رنگ و نقش و نگار پارچهها را به خود ميگرفتند و به صورت تحفه خوبي براي دادن به بچهها در ميآمدند. در برخي ديگر از خانوادهها تهيه گندم بريان از رسوم معمول به شمار ميرفت.
از آن همه رسوم كه در مورد چهارشنبهسوري گفته شد امروز تنها آتش چهارشنبهسوري و شام آن باقي مانده است كه در اغلب خانوادهها پختن اين شام و صرف آن در كنار خانواده لذتي وافر را براي تمام اهل خانواده تا سال آينده فراهم ميكند.
مردم ديگر آداب و رسوم نياكان خود را به تدريج در ميان زندگي مدرنيته به ورطه فراموشي ميسپارند و از آن همه صميميت و تازگي كه در شب چهارشنبهسوري و روز بعد از آن در كوچهها و خيابانهاي شهر مشاهده ميشود آثار ترقههايي است كه شب گذشته بر ديوار آپارتمانهاي مدرن منفجر شده است.