کد خبر: ۱۰۲۳۸۲
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۸ - ۱۵ فروردين ۱۳۸۹
رهبر انقلاب که همواره دغدغه فرهنگ و بویژه کتاب را دارد، در خصوص کتاب معتقد است: باید خرید کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود. مردم باید بیش از خریدن بعضی از وسایل تزییناتی و تجملاتی... به کتاب اهمیت بدهند؛ کتاب را مثل نان و خوراکی و وسایل معیشتی لازم بخرند. بعد که تأمین شد، به زواید بپردازند.

بنابر گزارش خبرآن‌لاین، رهبر انقلاب تا به حال چندین بار از رمان الکسی تولستوی که راوی بخشی از انقلاب اکتبر است، نام برده اند و آن را یک رمان خوب در بیان حوادث یک انقلاب معرفی کرده اند، همچنین در دیدار با مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 76 عنوان کردند: «من بارها مثال قصه های انقلاب اکتبر را گفته‌ام. یکی کتاب «گذر از رنجها»ی الکسی تولستوی است که فوق العاده است...اینها داستانهای انقلابی است.»

بنا بر این گزارش، رمان سه جلدی «گذر از رنج‌ها» بر تجربه های گرانبها و تاریخی مردم روسیه از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۹ بنا شده و تصویرگر نشیب و فرازهای جنگ جهانگیر اول، انقلاب اکتبر و جنگ های داخلی است. از سویی نادرترین رمانی است که نه از نگاه پرورش یافتگان سوسیال دموکراسی روسیه، بلکه از دید یک اشراف زاده نوشته شده است که نخست با انقلاب شوروی از در ستیز برخاست اما به تدریج و در پی ظهور ثمرات عینی اجتماعی انقلاب، از هواداران کوشنده آن شد و به انقلاب پیوست.

طرح رمانتیک زندگی دو خواهر، به نامهای داشا و کاتیا،‌ و عشق‌های آنان، در متن دوران خارق‌العاده‌ای جریان دارد که از همان نخستین سال‌های قرن بیستم تا 1917 پیوسته بر اثر جنگ‌ها و انقلابات در تلاطم است. نویسنده از وصف سن پترزبورگ آغاز می‌کند؛ شهری که در آن، در دل فساد و انحطاط،‌ نطق‌های غرایی در ستایش ماشینیسم و عدالت اجتماعی طنین‌افکن است. بر روی ویرانه‌های همین فرهنگ است که رؤیای آینده‌ای که در آن، ‌پیش از هر چیز‌، باید بسیاری چیزها را نابود کرد بنا می‌شود. سپس تولستوی خوان‌های مهم جنگ لهستان و جنگ گالیسی و بلوارهای کارگری 1916 و 1917 را مجسم می‌سازد. چهره‌های داستانی بخش نخست کتاب یا می‌میرند یا معلول و راهزن آنارشیست می‌شوند. تنها مهندس ایوان ایلیچ، که عاشق داشا است،‌ پس از فرار از زندان آلمانی‌ها به سن‌پترزبورگ بازمی‌گردد و سرانجام با زنی که سالهاست چشم به راه اوست ازدواج می‌کند. در این صحنه‌آرایی است که شخصیت مردی شاخص می‌شود که با دفاع از عشق خود با تمامی عصر خویش به پیکار برمی‌خیزد: « سالها سپری خواهد شد؛‌ جنگ و انقلاب هم سپری خواهد شد؛ آنچه دست‌نخورده می‌ماند همان دل سرشار از عشق ماست.»

بخشی از کتاب:
روشچین به دنبال اینگونه نتیجه‌گیری‌ها کوشید تا امکان گریختن از ارتش را مورد بررسی قرار دهد: «می‌توانم به خارجه فرار کنم؟ نه؛ سراسر دنیا در آتش جنگ می‌سوزد. ماموران اطلاعاتی همه جا در جستجوی بیگانه‌های مظنون هستند تا دستگیرشان کنند و توی زندان‌ها به چوبه‌های دار بیاویزندشان...در سراسر دنیا جوان‌های چالاک و زنده‌دل را توی وسایل نقلیه می چپانند...این جوان‌ها فریاد می‌زنند: « بزن بریم پدر آلمانی‌های پس‌فطرت را درآریم و فوری برگردیم پیش دخترهای خنده‌رومون...»

آنها را در اقیانوس‌ها به اژدر می‌بندند و این جوان‌های شاد، در آب های یخ‌زده، در میان لکه‌های روغن دست و پا می زنند...در اروپا ستون‌هایی مرکب از همین مردان جوان، ملبس به لباس کاری، شبیه به کفن، به شکل خط زنجیرهای متراکم مطیعانه به استقبال رگبار مسلسل‌ها و بمب‌اندازها و اژدرافکن ها و شعله‌اندازها می‌روند؛ اینها از پس و پیش با آتش مواجه‌اند. بنابراین فرار به خارجه منتفی می‌شود...چطور است که شناسنامه قلابی دست و پا کنم، راهی اتسا شوم و در یکی از کبابی‌های شهر شغل پیشخدمتی پیدا کنم؟
* جلد سوم. ص 113


بنا بر این گزارش، رهبر انقلاب همچنین در دیدار دست اندر کاران «هفته کتاب» در سال 75 می‌گوید: قیمت این کتاب «جان شیفته» رومن رولان به مراتب از این بیشتر است؛ هم تاریخ است، هم ادبیات است، هم اخلاق است، هم هنر است؛ این کتاب همه چیز است، این کتاب را من سالها پیش خوانده ام...این در حالی است که رهبر انقلاب در سال 85 و در جریان بازدید از سالن 7 نمایشگاه کتاب، هنگام بازدید از غرفه نشر ناهید ـــ ناشر غالب آثار م.الف به‌آذین ـــ خطاب به مسئول غرفه گفتند: سلام مرا به آقای به آذین برسانید. ایشان در گفتگویی کوتاه با مسئول غرفه «به آذین» را مترجمی قوی با آثاری ارزشمند چون «جان شیفته» دانستند و به مزاح پرسیدند: «حق الترجمه ایشان را تمام و کمال می دهید یا نه؟»

بنا بر این گزارش، فضای داستان جان شیفته، فرانسه در ابتدای قرن بیستم است و رمان وضعیت اجتماعی این دوران را برای خواننده به تصویر می‌کشد. شخصیت اصلی داستان زنی به نام «آنت ریوی‌یر» است و رولان در طول داستان علاوه بر طرح گوشه‌هایی از انقلاب، چگونگی بیداری زنان فرانسه را شرح می‌دهد. رومن رولان خود می‌نویسد: «قهرمان اصلی جان شیفته، آنت ریوی‌یر به گروه پیشتاز آن نسل زنان تعلق دارد که در فرانسه ناگزیر گشت به دشواری، با پنجه در افکندن با پیشداوری‌ها و کارشکنی ِ همراهان مرد خویش، راه خود را به سوی یک زندگی مستقل باز کند.»
جان شیفته در ایران با ترجمه محمود اعتمادزاده (م.ا. به‌آذین) از سوی انتشارات دوستان با قیمت 40هزار تومان (4جلدی) منتشر شده‌است. به‌آذین نخستین فصل این اثر را هنگام بازداشتش در زندان قصر ترجمه کرد و درباره آن گفته‌است «ترجمه این اثر پیرم کرد. چه سال‌ها که قطره قطره آب شدم و فرو ریختم...»

بخشی از کتاب:
در روشنایی ضعیف اتاق که لت های پنجره‌اش بسته بود،‌ آنت لباده مانند سفیدی به تن کرده روی تخت خواب خود نشسته بود و لبخند می‌زد. موهای افشانش که تازه شست‌وشو شده بود، بر شانه‌هایش ریخته بود. از پنجره باز، گرمای زرین بعدازظهر ماه اوت در هوای ساکن گسترده می‌شد. بیرون، کرخی باغچه بولونی که در آفتاب به خواب رفته بود، بی آنکه دیده شود، احساس می‌شد. آنت از این بهروزی سهم داشت. می‌توانست بی هیچ حرکت، بی آنکه بیندیشد یا نیازی به اندیشه داشته باشد، ساعت‌ها دراز بکشد. برایش همین کافی بود که می‌دانست دو تاست؛ حتی تلاش نمی‌کرد با بچه‌ای که در او بود حرف بزند زیرا یقین داشت که آنچه خود احساس می‌کند، او هم حس می کند. خواب زدگی سعادت‌آمیز پیکرش را امواج محبت در می‌نوردید وز آن پس آنت بار دیگر در لبخند خفته خویش فرو می‌رفت...
* فصل تابستان. بخش اول. صفحه 200


بنا بر گزارش خبر، رهبر انقلاب در دیدار با اعضای دفتر ادبیات و هنر انقلاب حوزه هنری می‌گوید: گمان می‌کنم که هیچ تاریخی از انقلاب اکتبر شوروی نمی‌تواند گویایی‌ِ آن رمان‌هایی را که در باب این تاریخ نوشته شده،‌ داشته باشد. اگر شما این رمان‌ها را خوانده باشید، می‌فهمید چه می‌گویم. مثلاً رمان د‌ُن آرام را در نظر بگیرید... این رمان، یکی از رمان‌های تبلیغاتی مارکسیست‌ها در دوران اختناق رژیم شاه بود. این کتاب با اینکه رمان بود، اما به عنوان تبلیغ آن را به همدیگر می‌دادند و مطالعه می‌کردند! ... این‌ها به قدری خوب نوشتند و انقلاب را خوب تصویر کردند که شما در این کتاب‌ها می‌توانید ابعاد این انقلاب به آن عظمت را پیدا کنید. البته نقطه‌ضعف‌هایش را هم در همین کتاب‌ها می‌شود فهمید؛ اگرچه آنکه نوشته، ‌به عنوان نقطه‌ضعف ننوشته است...

و در جایی دیگر تصریح می‌کند: «دن آرام» یکی از بهترین رمان های دنیاست. البته جلد اولش بهتر است... این را من قبل از انقلاب خواندم ... چرا من آخوند در یک کشور اسلامی کتاب دن آرام را می خوانم؟ اگر جاذبه نداشته باشد، اگر این کتاب لایق خواندن نباشد، یک نفر مثل من نمی رود آن را بخواند. اهمیت «دُن آرام» شولوخف، به خاطر این است که چفت و بند داستانى اینها خیلى محکم است؛ یعنى همه جاى این داستان، صحیح پیش آمده است.


شایان ذکر است «دن آرام» میخائیل شوخولف با ترجمه به آزین، قبل از انقلاب از سوی نشر نیل منتشر شده بود که اخیرا بار دیگر تجدید چاپ شده است. «دن آرام» از آثار جاویدانه ادبیات جهان بشمار می‌رود که به شیوه رئالیزم اجتماعی به نگارش درآمده و رویدادهای یک دوره بسیار با اهمیت تاریخ مردم روسیه را به بهترین طرز و عالی‌ترین بیان بازتاب می‌دهد. میخائیل شولوخف در 24 ماه مه سال 1905 در روستای کروژلین واقع در بخش قزاق نشین وشنسکایا به دنیا آمد. پدرش یک دهقان خرده مالک بود. از 18 سالگی نوشته‌های شولوخف در مطبوعات به چاپ رسید و در جنگ دوم جهانی شولوخف به عنوان خبرنگار در جنگ شرکت داشت.

بخش اول رمان ما را وارد فاجعه زندگی دو موجود جوان می‌سازد، گریگوری ملخوف و آکسینیا آستاخووا، همسر استپان آستاخوف. آکسینیا، که موجودی است زورمند و آزاد، به ضد کیفیت سبعانه و احمقانه سنت‌های تقریباً قرون وسطایی، که زنان قزاق اسیر آنان‌اند، طغیان می‌کند. در مقابل او، شوهری است ضعیف و مطیع، که ابتدا کوشید تا به همسرش نزدیکی جوید، ولی سپس به سنتهای قادر مطلق گردن می‌نهد. صورت نوعی آکسینیا در ادبیات روس جا افتاده است. وی، که زنی است متهور، زیبا و مغرور، برای دفاع از حق برخورداری از عشق و خوشبختی آماده هر کاری هست، شوهرش به سربازی رفته و او تسلیم عشق گناه آلود می‌شود و به کام شهوت فرو می‌رود. در بخش دوم، نزاعهای خانوادگی به جدال‌های تاریخی و توفان‌های داخلی به توفان‌های انقلابی دامنه گستر می‌شود. در نخستین صحنه بخش سوم، جنگ جهانی اول آغاز می‌شود و قزاق‌ها از محدوده زادبوم خود خارج شده‌اند. نویسنده دو چهره جنگ را به ما می‌نمایاند: یکی چهره غیر انسانی و دیگری چهره قهرمانی آن. سپس دو انقلاب، انقلاب فوریه و انقلاب کبیر اکتبر روی می‌دهند. به موازات رویدادها در مقیاس ملی، رویدادهای زندگی خانوادگی و محلی وصف می‌شوند. در اینجا نیز تغییرات بزرگ را، که بازتاب تغییرات تاریخی‌اند، شاهدیم. منتقدان دن آرام را «حماسه‌ای تراژیک» خوانده‌اند، تراژدی یک زوج، یک قوم، یک عصر؛ ولی حماسه مردی مغرور، با شهامت و در جستجوی مطلق.

بخشی از کتاب:
ده روزی به برگشتن قزاق‌ها مانده بود و آکسینا همچنان تو تب و تابِ عشقِ تلخِ دیررس‌اش. گریگوری هم با وجود تهدیدهای پدر، شب‌ها پنهانی می‌رفت پیش‌اش و صبح‌ها آفتاب نزده برمی‌گشت. توی پانزده روز، مثل اسبی که بیش از توانایی‌اش از گرده‌اش کار کشیده باشند از نا و رمق رفته بود. بیدارخوابیِ شب‌ها پوست گندمگون صورت و لپ‌های برجسته‌اش را کبود کرده بود و چشم‌های خشک سیاه‌اش ته حدقه‌ گود نشسته نگاه خسته‌ای داشت.
آکسینا دیگر بی آن‌که در بند پوشاندن صورتش با روسری باشد این ور و آن‌ور می‌رفت. پیوند دیوانه‌وارشان چنان عجیب و چنان آشکار بود و آتشی که جفت‌شان بی هیچ شرم و لاپوشانی توش می‌سوختند چنان هرمی داشت که زیر چشم همسایه‌ها سیاه و پکیده‌شان می‌کرد و کسانی که به آن دو بر می‌خوردند بی این که چرایش را بدانند خجالت می‌کشیدند نگاهشان کنند... زن‌ها که تهِ دل به آکسینا حسودی‌شان می‌شد تف و لعنت‌اش می‌کردند و با خوش حالی بدخواهانه‌ای چشم به راه استپان بودند. کنج‌کاوی آرام و قرارشان را سلب کرده بود و همه‌ فکر و ذکرشان این شده بود که این گره چطور باز خواهد شد.
کتاب اول - بخش 12
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"