کد خبر: ۱۰۵۶۲۶
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۹ - ۱۴ ارديبهشت ۱۳۸۹
آيا يوآن ارز جهاني بعدي است؟
تحولات دهه اخير اين ادعا را قرين به صحت كرده كه جايگاه دلار آمريكا به عنوان ارز پايدار و باثبات جهانی در اثر بحران مالي اخير دچار تزلزل شده است؛ ارزي كه در اين ميان مترصد فرصت است، يوآن چين است؛ اما به عقيده اقتصاددانان كماكان به نفع چين و دنيا است كه دلار را رها نكنند؛ آمريكا خواهان تعديل سريع نرخ تبديل يوآن است تا بتواند عدم‌ترازهاي تجاري خود را تصحيح كند؛ اما چيني‌ها تاكيد بيشتري را بر تغييرات ساختاري و نهادي ميان‌مدت و بلندمدت مي‌نهند.

به گزارش «دنياي اقتصاد»، يك تحليلگر مطرح مي‌گويد: به نفع آمريكا است كه به چين اجازه دهد به جاي تغییر نرخ ارز، اصلاحات ساختاري و نهادي را عملي سازد.چرا كه در سوي ديگر قضيه، به نفع چين نيست كه دلارهايي را كه دارد، كنار بگذارد؛ چون اين كار به چين به طور كلي آسيب مي‌رساند.اما به هر حال اگر اقتصاد چين به رشد خود با سرعت كنوني آن ادامه دهد، به بزرگ‌ترين اقتصاد دنيا بدل خواهد شد.اقتصاد اين كشور يك اقتصاد مدرن مبتني‌بر بازار خواهد بود و يوآن دقيقا مثل دلار به يكي از ارزهاي مهم ذخيره‌اي تبديل خواهد گرديد.

بررسي نقش‌هاي متفاوت چين و آمريكا در آينده اقتصاد جهان

در این مقاله، جانگ ژيائو، مدير مركز سياست‌هاي عمومي بروكينگز – تسيتگوا به بحث در اين باره مي‌پردازد كه نرخ‌هاي رشد مختلف اقتصادهاي چين و آمريكا چگونه هژموني دلار را البته نه به این زودی به زير خواهد كشيد.

جايگاه دلار آمريكا به عنوان ارز پايدار و باثبات جهانی در اثر بحران مالي اخير دچار تزلزل شده است. ارزي كه در اين ميان مترصد فرصت است، يوآن چين است؛ اما به عقيده جانگ ژيائوي اقتصاددان، كماكان اين كار به نفع چين و دنيا است كه دلار را رها نكنند. در اين مصاحبه جانگ ژيائو، مدير مركز سياست‌هاي عمومي بروكينگز – تسيتگوا به شرح اين مساله مي‌پردازد كه چرا چين پيش از آنكه بتواند امكان شناوري آزادانه ارز خود را در برابر دلار فراهم آورد، به زمان نياز دارد تا تغييرات اقتصادي سختي را از سر بگذراند. كلي چاندلر از موسسه مك‌كينزي اين مصاحبه را در هنگ‌كنگ با ژيائو انجام داده است.

مک کینزی: آمريكا از مدت‌ها پيش بر اين تصور بوده كه ارزش واحد پول چين كمتر از آنچه بايد نگه داشته شده است و اين مساله مزيت غيرمنصفانه‌اي را براي صادرات اين كشور فراهم آورده و به بهاي حذف مشاغل در آمريكا تمام مي‌شود. مقامات چين به گونه‌اي ديگر فكر مي‌كنند. آنها مي‌گويند اين امر به حفظ ثبات كمك مي‌نمايد. آيا مي‌توانيد ما را در راستاي درك استدلال‌هايي كه از هر دو طرف اين بحث مطرح مي‌شوند، كمك كنيد؟

جانگ ژيائو: هيچ مناقشه‌اي در رابطه با عدم تراز وجود ندارد. چين، ‌مازاد تجاري و آمريكا كسري تجاري دارد. لذا هر دوي اينها خواهان بهبود اين وضع هستند، اما مساله اين است كه اين كار چگونه بايد صورت پذيرد. از نقطه‌نظر آمريكايي‌ها بايد بر تعديل كوتاه‌مدت از طريق قيمت و نرخ ارز تمركز كرد؛ لذا آمريكا خواهان تعديل سريع نرخ تبديل يوآن است كه به معناي افزايش ارزش آن مي‌باشد تا بتواند عدم‌ترازهاي تجاري خود را تصحيح كند.

اما چيني‌ها تاكيد بيشتري را بر تغييرات ساختاري و نهادي ميان‌مدت و بلندمدت مي‌نهند. مناقشه از اينجا شروع مي‌شود. براي نرخ ارز بسيار سخت است كه تراز تجاري را تصحيح نمايد. از سويي ديگر، عدم‌اطمينان درباره نرخ ارز پيامدهاي منفي‌اي را به بار مي‌آورد.

سرمايه‌گذاران خارجي و از جمله سرمايه‌گذاران آمريكايي به خاطر انتظار افزايش ارزش يوآن خواستار سرمايه‌‌گذاري در دارايي‌هاي يوآني هستند. اين همان چيزي است كه آن را «پول داغ» مي‌ناميم و اين جريان‌هاي سرمايه‌اي حباب‌هاي زيادي را در بازار املاك و بورس به وجود مي‌آورند.
اين مساله مشكلاتي را از لحاظ سياست‌گذاري پولي براي بانك مركزي چين به وجود مي‌آورد، لذا متوجه مي‌شويد كه نگراني‌هاي زيادي در ارتباط با استفاده از نرخ ارز جهت تصحيح تراز تجاري در نگاه چيني‌ها وجود دارد. برخي از قيمت‌ها در چين بسيار زياد هستند و برخي بسيار پايين لذا به يك معيار نياز داريم. چين به معياري نيازمند است تا بتواند قيمت‌ها را با قيمت‌هاي جهاني و با ساختار قيمتي كه با كارآيي تطابق دارد، مقايسه كند.

لذا به اين خاطر است كه تغييرات قيمتي اهميت بيشتري را در قياس با تغيير نرخ ارز دارد. تغيير نرخ ارز واقعا ناكارآيي‌ها را مثلا در استفاده از انرژي دگرگون نخواهد ساخت؛ زيرا مردم همچنان انرژي را هدر خواهند داد. از اين رو من فكر مي‌كنم مساله اين است كه چين بايد بخش زيادي از اين كژتاب‌ها و ناكارآمدي‌هاي ساختاري را از ميان ببرد و اگر بعد از آن انحراف و كژتابي اندكي وجود داشته باشد، به عقيده من نرخ ارز شناور به كار خواهد آمد و براي چين مفيد خواهد بود.
مک کینزی: اين تغييرات چيستند و چه مدت به طول خواهند انجاميد؟
جانگ ژيائو: چين تا به حال بسياري از اصلاحات خود را آغاز كرده است، اما اصلاح اين كژتابي‌ها – اصلاحات زمين، اصلاح بخش انرژي، اصلاح بنگاه‌هاي تحت تملك دولت و رفاه اجتماعي – واقعا بين 5 تا 10 سال به طول خواهد انجاميد. طي 30 سال گذشته قيمت بيشتر كالاهاي قابل‌معامله، كم و بيش با ساختار قيمت‌هاي جهاني سازگاري يافته‌اند. فقط بخش‌هاي غيرقابل معامله هستند كه هنوز ساختار قيمتي‌شان با ساختار قيمت جهاني فرق دارد.

بنابراين كالاهاي غيرقابل مبادله، كليد اين مساله هستند و اين را بايد درك كرد كه قيمت‌هاي غيرقابل مبادله مي‌بايست در چين كمتر از آمريكا باشند؛ چراكه چين هنوز كشوري در حال توسعه است و كماكان بهره‌وري پاييني دارد. تنها زماني كه بهره‌وري بخش غيرقابل معامله چين به بهره‌وري آن در آمريكا برسد، ساختارهاي قيمتي اين دو كشور به هم خواهند گراييد و اين فرآيندي طولاني‌مدت است.

اين در واقع به نفع آمريكا است كه به چين اجازه دهد به جاي تغییر نرخ ارز، اصلاحات ساختاري و نهادي را عملي سازد. اجازه دهيد بگويم چرا. چين واقعا در حال رقابت با آمريكا نيست. حتي اگر نرخ ارز تغيير پيدا كند، تاثير بسيار اندكي بر كسري تجاري آمريكا خواهد داشت؛ چراكه ايالات‌متحده از كشورهاي ديگري خريد خواهد كرد، اما مصرف‌كننده‌هاي آمريكايي به خاطر بحران مالي جهاني مصرف نمي‌كنند.

لذا در آينده آمريكا نيازمند آن است كه براي مصرف‌كنندگان بازارهاي نوظهوري همانند چين توليد كند. مساله كليدي اين است. آنها مي‌بايست به اين فكر كنند كه چه چيزهايي را به مصرف‌كنندگان چيني ـ نه فقط آنهايي كه در چين هستند، بلكه آن دسته از مصرف‌كننده‌هاي چيني كه به آمريكا آمده و در اينجا خرج خواهند كرد ـ بفروشد.

چين امروزه چيزي در حدود دو هزار ميليارد دلار ذخاير ارز خارجي دارد. اين مقدار تا چه اندازه مي‌تواند بزرگتر شود؟

اگر چين واقعا از توصيه آمريكا پيروي كند و اجازه دهد يوآن به افزايش ارزش خود ادامه دهد، ‌به عقيده من همچنان ذخاير ارز خارجي خود را زيادتر خواهد كرد. هيچ كس نمي‌تواند پيش‌بيني كند. اين مقدار مي‌تواند 4 هزار ميليارد يا 6 هزار ميليارد باشد.

به عقيده من با گذشت زمان، چين مي‌تواند كارهاي بسيار زيادي را از لحاظ متنوع‌سازي انجام دهد، ‌اما اين حدي دارد؛ چراكه اگر انتظار افزايش ارزش يوآن وجود داشته باشد،‌ ذخاير باز هم بيشتري مطالبه خواهد گرديد و بيشتر اين ذخاير با دلار آمريكا آغاز مي‌شوند؛ چون دلار، نقدترين و باثبات‌ترين واحد پولي است. لذا فكر نمي‌كنم هيچ راهي وجود داشته باشد كه چين بتواند ميزان دارايي‌هايي را كه به دلار نگه مي‌دارد كمتر كند؛ زيرا تنها اساسا تحت‌سلطه دلار است. خب، از اين لحاظ من معتقد نيستم كه چين با گزينه‌هاي زيادي براي انتخاب روبه‌رو باشد؛ اما اگر چين با فشار زيادي مواجه گردد، همواره مي‌تواند كارهاي بيشتري را به انجام برساند و حتي تغييري نامحسوس اثر بزرگي بر بازار خواهد داشت. به نظر من بدترين حالت آن است كه چين اجازه دهد اين انتظار افزايش ارزش يوآن همچنان تداوم يابد. در اين صورت افراد بيشتر و بيشتري سعي در نگهداري اين ارز خواهند كرد و اين امر ذخاير بيشتر و بيشتري را در ارز خارجي به بار خواهد آورد.
به علاوه چين همين طور خواستار متنوع‌سازي ذخایرش از دلار به دارايي‌هاي ديگر است.

اين امر آشفتگي زيادي را نه تنها در بازار به همراه خواهد داشت، بلكه فشارهايي را نيز بر خزانه‌داري آمريكا وارد خواهد كرد و اين به طور كلي غيرضروري است. به باور من اثرگذارترين راه براي چين آن است كه تورمي ملايم و مختصر را تحمل كند كه اين تورم يقينا امكان افزايش واقعي ارزش پول اين كشور را فراهم خواهد آورد، به تعادل دوباره اقتصاد دنيا كمك خواهد كرد و همچنين مردم چين را به نگهداري دلار تشويق خواهد نمود؛ زيرا يوآن تورمي بسيار بيشتر از دلار خواهد داشت.

و اما چين. من فكر مي‌كنم وقتي اقتصاد اين كشور نرخ رشدي معادل 10 تا 15 درصد را در سال تجربه مي‌كند، تورمي 5 يا 7 درصدي كاملا طبيعي خواهد بود. اگر این اتفاق روي دهد، به‌زعم من چين در واقع كمبود ذخاير ارز خارجي خواهد داشت، چون مردم خواهان نگهداري دارايي‌هاي دلاري خواهند بود. اين افراد خواهان سرمايه‌گذاري در آمريكا خواهند شد و اين امر باعث تعادل تراز خواهد گرديد. با اين حال اين وضعيت در حال حاضر در تعادل نيست. اين يك راه‌حل [موقتي] است. همه مي‌خواهند دلار آمريكا را كنار گذاشته و يوآن نگهداري كنند. اين موضوع تنها به چين خلاصه نمي‌شود. سراسر دنيا، همه مردم دنيا خواستار نگهداري يوآن هستند و اين واقعا يك خطر است.

آيا بحران مالي جهاني هيچ ارتباطي با توانايي چين جهت متنوع‌سازي دارايي‌‌هاي خود و كاهش دارايي‌هاي دلاري‌اش دارد؟

خب، من فكر مي‌كنم به نفع چين نيست كه دلارهايي را كه دارد، كنار بگذارد؛ چراكه اين كار به چين به طور كلي آسيب مي‌رساند. دارايي‌هاي اين كشور روي هم رفته در قالب دلار هستند. نكته مهم‌تر از ديد من اين است كه چين واقعا به ميزان بسيار زيادي از اين جريان‌هاي سرمايه‌داري دوجانبه سود مي‌برد؛ يعني سرمايه‌گذاري آمريكا در چين كه به بهبود كارآيي سرمايه‌گذاري‌هاي چين كمك مي‌كند. مشكل اين است كه آمريكا از اين قدرت به عنوان يك ارز جهاني برخوردار است؛ اما سياست‌هاي پولي آن كاملا بر سياست‌هاي داخلي و بيكاري داخلي متمركز هستند.

از اين رو اين امر به بروز مشكل جدايي‌ناپذيری منجر مي‌گردد. در اين که سياست‌هاي پولي آمريكا بايد مراقب ثبات جهاني باشند شکی نیست و این که نرخ بهره براي اقتصاد دنيا نمي‌تواند صفر باشد؛ چرا که عملا در صورتي كه آمريكا سياست نرخ بهره صفر را اتخاذ نمايد، تمام دنيا مملو از پول ارزان خواهد شد. مشكل اساسي اين است. چين به اين خاطر در رفع مشكل خود با سختي مواجه است كه نرخ‌هاي بهره در آمريكا صفر هستند و چين غرق در پول داغ شده است؛ اما گزينه‌هاي زيادي براي اين كشور وجود ندارد.

حال پيش‌بيني شما از آينده دلار چيست؟ آيا نقش كنوني خود به عنوان ارز غالب جهاني را ادامه خواهد داد؟ يا اين نقش به زودي به پايان راه خود خواهد رسيد؟

خب، اگر به تاريخ بنگريد، به عقيده من اين مساله بي‌ترديد روي خواهد داد. تنها موضوعي که باقی می ماند این است كه زمان آن چه هنگام است. در گذشته استاندارد طلا را داشتيم. پوند را داشتيم. دلار را داشتيم و به اين نكته فكر كنيد، اگر اقتصاد چين به رشد خود با سرعت كنوني آن ادامه دهد، به بزرگ‌ترين اقتصاد دنيا بدل خواهد شد. چنانچه به اصلاحات چين در چشم‌اندازي 10 تا 20 ساله نگاه كنيد، در خواهيد يافت كه چين قادر خواهد بود همه آنها را به پايان برساند. اقتصاد اين كشور يك اقتصاد مدرن مبتني‌بر بازار خواهد بود و يوآن دقيقا مثل دلار به يكي از ارزهاي مهم ذخيره‌اي تبديل خواهد گرديد.
مک کینزی: پروفسور ژيائو، از اينكه به ما پيوستيد و ديدگاه‌هايتان را با ما در ميان گذاشتيد، بسيار متشكريم.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"