کد خبر: ۱۰۸۴۷۸
تاریخ انتشار: ۰۰:۵۴ - ۰۷ خرداد ۱۳۸۹

کیهان نوشت:برخي بازيگران و سينماگران كه همه شهرت خود را مديون فضاي فرهنگي داخل ايران هستند، به هنگام خروج از كشور ژست هاي مبارزه با اختناقي مي گيرند كه اساسا به آنها نمي آيد و اين در حالي است كه پس از خروج از كشور معمولا دچار سقوط هنري و حاشيه نشيني مي شوند.
اين واقعيت تبديل به سوژه اي براي داريوش سجادي از مخالفان مقيم خارج كشور شده تا به ارزيابي رفتار كساني چون گل شيفته فراهاني، سوسن تسليمي، محسن نامجو و ... بپردازد.

سجادي در وبلاگ خود - سخن - مصاحبه گل شيفته فراهاني با شبكه بي بي سي را مورد توجه قرار داد و نوشت: او به كرات در مصاحبه با بي بي سي روي اين محور تاكيد كرد كه در ايران وي و امثال او از آزادي بيان مطابق با خواست قلبي و بلكه عقلي شان محرومند. من ادعاي افرادي مانند گل شيفته را ناشي از خودشيفتگي مي دانم تا واقعيت! خود شيفتگاني كه به مجرد خروج از كشور، با ابتلا به نسيان و غرور، بي التفات به آن مي شوند كه اگر ستاره اقبال شان در عرصه هاي فرهنگي آن جامعه درخشيد در ذيل همان نظام حاكم بر آن جامعه و مناسبات و رسم و رسومات اداري حاكم بر ساز و كارهاي فرهنگي همان جامعه درخشيده و اين كمال بي معرفتي است كه پياز نظام را بخورند و به مجرد فربه شدن و آغاز فصل ثمردهي ناگهان به آغوش غريبه بلغزند و بانگ و فرياد برآرند كه آزادي نيست!

او مي افزايد: من نمي دانم امثال گل شيفته براي طي مدارج پيشرفت و ترقي در ذيل همان نظام كه وي آن را متهم به اعمال محدوديت براي درخشش ايشان مي كند محتاج چه چيز ديگري بوده كه از وي مضايقه شده؟ او در حالي رثاي اعتراض خود در نبود آزادي بيان و پيشرفت در ايران را در بي بي سي بلند كرده كه در ذيل همان نظام جمهوري اسلامي آخرين و بالاترين جوايز و مدارج را از حكومت دريافت كرده. كسب سيمرغ بلورين بهترين و جوان ترين بازيگر نقش اول بخش بين الملل جشنواره فيلم فجر براي فيلم درخت گلابي و كسب مقام بهترين بازيگر بيست و دومين جشنواره فيلم فجر براي بازي در دو فيلم بوتيك و اشك سرما، كسب چنين مدارج و افتخاراتي اگر مويد امكان وي براي درخشش در ذيل همان مناسبات به زعم ايشان خفقان آور نيست پس چگونه قابل توجيه است؟

سجادي با لحني طنزآميز اضافه مي كند: گل شيفته در حالي مدام در مصاحبه هايش از نبود آزادي بيان و حيات و انديشه در كشورش گلايه مي كند كه براي مخاطب ناآشنا با ايشان چنين توهمي پيش مي آيد كه خلق الساعه با انديشمندي مبرز از جنس «هانا آرنت» يا «رزآ پاركز» و «ژانت رنكين» و «مادام پير كوري» يا «سيمون دوبووار» و «روزالين يالو» و «ژان دارك» و يا «جميله بوپاشا» مواجه شده كه همه استعدادها و نبوغ فزاينده اش توسط رژيمي سفاك و ديكتاتور در ايران به صلابه كشيده شده.

سجادي در ادامه مي نويسد تنها تفاوتي كه در گل شيفته ايران نشين و خارج نشين طي اين مدت ملاحظه شده، فقدان روسري بر سر ايشان است. و اضافه مي كند نمي توان منكر شد كه مخالف خواني بدون پشتوانه نظري و فكري، بخشي از اطوار هنرمنداني شده كه به دلايل غيرسياسي از كشور خارج مي شوند اما ظواهر سياسي براي اين كار مي تراشند.

داريوش سجادي به وضعيت مبتذل و سقوط آميز برخي از پيشينيان «فراهاني» اشاره كرد و يادآور شد: گل شيفته در حالي در حسرت نبود آزادي در ايران شكوه به بي بي سي مي برد كه پيش از او كساني از جنس او كمابيش با ادعاهائي مشابه ايران را ترك كردند و جو زده و مدهوش جاذبه ها و ظواهر شهر فرنگ ناگهان احساس به ايشان دست داد و جامعه هنري جهاني را حريصانه چشم انتظار انفجار استعدادها و هنرهاي بديع و نامكشوف خود كردند. انتظاري كه با همه ادعاهاي بلوغ و فرهيختگي و شعور نهايتا به چند اجراي سكشوال و اروتيك ختم شد! از جمله سوسن تسليمي بازيگري كه در دهه 60 اقبال پيدا كرد. او با هجرتش به آزادي! توقع شكوفايي را نزد شيدائيانش فراهم كرد اما در كمال تحير از ابتذال و ركيك گويي چارواداري در درام «خانه جهنمي» ]با مضمون صرف پايين تنه![ سر در آورد.

نمونه ديگر «سعيد شنبه زاده» كه در بستر فرهنگي ايران خراميد و باليد و گروهش از اولين تا دوازدهمين جشنواره موسيقي فجر حضوري خوش اقبال داشت و برگزيده ششمين جشنواره موسيقي شد اما به «سنت مالوف اسلاف» باشعار نبود آزادي سر از پاريس درآورد و در مصاحبه با BBC نويد آن را به جامعه هنردوستان جهاني داد كه بزودي قصد آن را دارد تا «لخت مادرزاد»! بر روي صحنه براي علاقه مندان برقصد!

تو گويي همه دغدغه جامعه هنري جهان رويت ما تحت عريان و اسافل اعضا و قر 360 درجه ]...[ مشاراليه است و همه شكوفائي هنر جهاني معطل و منتظر ملاحظه برهنگي اندام اين رقاص است. بر همين روال بجوئيد «محسن نامجو» را كه از قرائت قرآن شروع كرد و زماني سراينده و نوازنده قطعه عاشورا براي بيست وششمين جشنواره تئاتر فجر شد و با آغاز فصل برداشت متوجه شد در ايران آزادي نيست و با هجرت به غرب، شيفتگانش را حريصانه چشم انتظار فوران هنرش در دنياي آزاد كرد، انتظاري كه به شهوت خواني مشاراليه در كنسرت «بي نظير» ختم شد!

داريوش سجادي در پايان «ابتذال گردي» و «هوس طلبي» برخي شبه هنرمندان فراري و فيگور سياسي و اپوزيسيوني و آزاديخواهي آنها را به ماجراي همان كسي تشبيه كرد كه به داروخانه مي رفت و مي پرسيد «آقا نفت داريد». او نوشت: شيوه «مرثيه نبود آزادي» در ايران توسط برخي هنرمندان مذكور، فرهنگ سياسي را به ابتذال مي كشد.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"