x
کد خبر: ۱۰۹۹۳۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۷ - ۲۰ خرداد ۱۳۸۹

نگرانی، اضطراب، استرس، کلمات آشنای آدم‌های عصر ماشین است. نمی‌دانم دیل‌کارنگی را می‌شناسی یا نه؟ او یک کتاب دارد به نام آئین زندگی. کارنگی در کتابش برای مقابله با نگرانی و اضطراب یک راه‌کار ارائه می‌دهد. او معتقد است بهترین راه مقابله با فشارهای روانی پرداختن به کار است. یعنی هرگاه خودت را به طور منطقی و معقول مشغول به کاری ‌سازی، دیگر برای ذهن فرصتی باقی نمی‌ماند که به مسائل اضطراب‌انگیز و نگران‌کننده بپردازد.

راستش را بخواهید وقتی راه‌حل دیل کارنگی را برای غلبه بر نگرانی و اضطراب خواندم، با اینکه برایم تازگی داشت اما قدری از خودم خجالت کشیدم چون قبل از آشنایی با کتاب ایین زندگی جمله‌ای از مولای متقیان را در گوشه ذهنم داشتم که فرمود: کار بزرگ‌ترین تفریح است.

بعد هم به یاد خواجه شیراز افتادم:

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد!

ای وای بازم تابستون!

از خانه که بیرون می‌روی انگار جمعیت جوان‌ها و نوجوان‌ها دو برابر شده‌اند. در هر کوچه و پس‌کوچه‌ای یک توپ پلاستیکی لایه‌دار می‌بینی با چند آجر و ده پانزده تا بچة بازی‌گوش!

جوان‌ها هم دست توی جیب خیابان‌های شهر را وجب می‌کنند و عمر گران‌مایه را به باد فنا می‌دهند. نود روز تعطیلی یعنی آغاز نگرانی والدین و هم‌چنین آغاز داستان تکراری کلاس‌های تابستانی! حالا باید آستین بالا بزنی و بروی سراغ سازمان‌های متولی اوقات فراغت. سازمان ملی جوانان، سازمان فرهنگی هنری شهرداری، نیروی مقاومت بسیج، انجمن‌های دانش‌آموزی، جمعیت هلال احمر و هزار و یک ارگان دیگر.

درد دل‌های جوان‌ها و نوجوان‌ها در رابطه با اوقات فراغت واقعاً شنیدن دارد.

ـ علی به قول خودش امسال می‌رود دوم دبیرستان. تا اسم تابستان را می‌شنود گر می‌گیرد:

* کاش تابستان چهار ماه بود یا پنج ماه. اما چه فرقی می‌کند هر چند ماه که باشد بالاخره تمام می‌شود و باز باید برویم بنشینیم پشت نیمکت! باز هم جبر و اتحاد! باز هم غده هیپوفیز و غدد فوق کلیوی!

وقتی تصور می‌کنم که چند هفته دیگر باید برویم مدرسه حالم گرفته می‌شود. به خاطر همین سعی می‌کنم تمام تابستان را بخورم و بخوابم! همین...

اما مجید با حرف‌های علی اصلاً موافق نیست! او شانزده سال دارد. تابستان‌ها پشت یک گاری چوبی می‌ایستد و طالبی می‌فروشد. این مرد کوچک گاهی تنها و گاهی با پدرش کار می‌کند و مخارج خانه را تأمین می‌کند. خودش می‌گوید هزینه تحصیلش را در تابستان جمع می‌کند تا باری از دوش پدرش برداشته باشد.

مجید می‌گوید: من خوشحالم که اوقات فراغت تابستان را کار می‌کنم و خیلی چیزها را یاد می‌گیرم و تجربه می‌کنم. من درس خواندن و مطالعه را دوست دارم و مثل بعضی از بچه‌ها فکر نمی‌کنم که اوقات فراغت یعنی خوردن و خوابیدن و علاف بودن. من دوست دارم در اینده فرد مفیدی باشم.

زهره 20 ساله است و منتقد به نحوه برگزاری کلاس‌های تابستانی. او می‌گوید: مهم‌تر از حضور ما در این برنامه‌ها، محتوای آنها، غنی بودنشان و در عین حال جذاب بودن آنها است، اما متأسفانه به رغم تعدد و تنوع چنین مراکزی، رشته‌های تدریسی در آن برنامه‌ریزی شده نیست و مانند سال‌های قبل تکراری است و به خاطر همین مسأله، در پایان دوره هدف اصلی که همان فراگیری یک هنر است، تحقق نمی‌یابد. او یک راه‌حل هم برای این مشکل پیشنهاد می‌دهد: کارآموز باید در طول دوره‌ طرح‌های کلی را برداشت کند و طی ماه‌های اینده در فرصت‌های مناسب پی‌گیر آموخته‌های کلی خودش باشد و با تمرین و ممارست به مهارت کافی و لازم در آن رشته برسد.

وقتی از مرجان می‌پرسم که اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ بی‌حوصله و سرد پاسخ می‌دهد:

من تصمیم نمی‌گیرم که چه کار کنم. این پدر و مادر هستند که رشته مورد علاقه‌شان را انتخاب می‌کنند و من هم باید مثل یک دختر خوب سرم را پایین بیندازم و اوقات فراغتم را پر کنم. اصلاً تابستان را دوست ندارم. هیچ یک از لحظه‌هایش برایم لذت‌بخش نیست. من عاشق موسیقی‌ام اما مادرم کلاس زبان و کامپیوتر را برایم انتخاب کرده‌اند.

پدر و مادر فاطمه فرهنگی هستند و این یعنی درگیری تمام اعضای خانواده با تعطیلات تابستان! فاطمه می‌گوید. تابستان برای ما یعنی فصل گردش و تفریح و سفر. پدر و مادرم معتقدند هر چه را که در کتاب‌های تاریخ و جغرافی‌ به صورت تئوری یاد می‌گیریم باید در طبیعت تجربه کنیم. ظاهراً پدر فاطمه معلم توانمند و هوشیاری است. او از قول پدرش می‌گوید:

ـ قرآن کریم فلسفه سفر و مسافرت را عبرت از گذشتگان می‌داند. عبرت هم به معنای عبوری است همراه با تأمل و دقت.

فاطمه همیشه در سفرهایش دفترچه یادداشتی به همراه دارد که احساسات و یافته‌های روزانه‌اش را در آن ثبت می‌کند. او معتقد است این دفترچه گنجینه‌ای از احساسات ناب اوست گنجینه‌ای که خاطرات خوش سفر را برایش تداعی می‌کند.

مرتضی برای پر کردن اوقات فراغتش راهی را پیشنهاد می‌دهد بی‌دغدغه، آسان و مفید! او دانشجوست از عینکش خوب می‌شود فهمید که از آن بچه درس‌خوان‌هاست!

او اعتقاد دارد که فعالیت و جوشش ذهن نسبت مستقیمی با مطالعه دارد پس اگر دانش‌آموز یا دانشجو در طول تابستان مطالعه را کنار بگذارد، ذهن او دچار نوعی رخوت و سستی می‌شود و به راه انداختن آن برای مهرماه کمی مشکل است. او می‌گوید مطالعه کتاب‌های دلخواه در طول تابستان سه فایده بزرگ دارد:

اول: بر اندوخته‌های قبلی دانش‌آموز و دانشجو افزوده می‌شود.

دوم: ذهن را از سستی و رخوت نجات می‌دهد و آن را همواره در حالت آماده‌باش نگه می‌دارد.

سوم: هزینه‌ای در بر ندارد و موجب اتلاف وقت نمی‌شود.

فراموش نکنید: تابستان فرصت بی‌کاری نیست! فرصتی است برای ایجاد نوعی تنوع در زندگی به منظور ایجاد آمادگی برای ورود به ماه‌های بعد.

روزهای طلایی پیش رویتان باد!

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"