کد خبر: ۱۱۰۰
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۷ - ۲۲ فروردين ۱۳۸۵


خبر خودرو: روزنامه هاي صبح امروز ايران در سرمقاله هاي خود به مسائل روز ايران و جهان پرداخته اند كه گزيده برخي از آنها در ذيل مي آيد.

*ايران

روزنامه ايران در سرمقاله امروز خود با عنوان« حالا بايد پذيرفت »آورده است: وعده دكتر احمدي نژاد رئيس جمهوري به ملت ايران در بعدازظهر ديروز و اين گفته او كه در جوار بارگاه ملكوتي هشتمين امام هادي در روزهاي آينده خبرهاي خوشي درباره برنامه هاي هسته اي كشور خواهد داشت مردم ايران راشادمان كرد كه پس از سالها تلاش متخصصان كشور براي نيل به دانش هسته اي خبرهاي خوش رئيس جمهوري از موفقيت هاي تازه اي در اين زمينه خبر خواهد داد.
ايران كشوري در يك موقعيت جغرافيايي نيمه خشك است و منابع آبي آن بسيار محدود مي باشد. ايران گرچه داراي منابع سوخت فسيلي قابل ملاحظه است اما محدود بودن و تجديدناپذيري اين نوع سوخت به علاوه ارزش روز افزون آن و نيازي كه ايران بانرخ بالاي رشد اقتصادي به انرزي دارد تهران را سال هاست به اين فكر واداشته تابا تكيه بر منابع و دانش داخلي به سوي دستيابي به دانش هسته اي با هدف غني سازي اورانيوم براي استفاده در نيروگاه هاي هسته اي حركت كند.
بازرسي هاي پيوسته از مراكز هسته اي ايران به تأييد مكرر محمد البرادعي مدير كل آژانس بين المللي انرژي هسته اي تاكنون انحرافي از پيمان ان.پي.تي نداشته است و تهران در همين روزها بار ديگر ميزبان بازرسان آژانس مي باشد كه بازرسي هاي دوره اي خود را انجام مي دهند و قرار است البرادعي نيز در روزهاي آينده به تهران بيايد.
ايران تاكنون تنها ساخت يك نيروگاه هسته اي خود را در بوشهر شروع كرده است كه آن نيز در صورت راه اندازي تنها قادر خواهد بود 3/5 درصد از برق مورد نياز كشور را تأمين كند و اين در حالي است كه 20درصد انرژي مورد نياز آمريكا از نيروگاه هاي اتمي تأمين مي شود و اين رقم براي فرانسه 78 درصد ژاپن 27درصد، آلمان 28درصد، روسيه 15درصد، كره جنوبي 40درصد و انگليس 23درصد است.
ايران اسلامي در انتظار خبر خوش رئيس جمهوري است و به گفته وي با وحدت و مجاهدت همه موانع را پشت سر خواهد گذاشت و قله هاي بلند را به تسخير درخواهد آورد.

*دنياي اقتصاد

روزنامه دنياي اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان« بخش خصوصي نيرومند نياز ملي است »به قلم محمدصادق جنان صفت آورده است : آيا دولت آقاي محمود احمدي نژاد توانايي اجازه و تمايل دارد به تنها بازيگر زندگي اقتصادي ايران تبديل شود؟ پاسخ منفي است توانايي ندارد چون عمده ترين منبع درآمدش صادرات نفت خام است كه يك متغير برون زا است و اختيار بازار آن از كف اختيارات آن خارج است. علاوه بر اين نهادهاي مدني ديرپاي ايراني وتنوع ديدگاه ها با سايرقواي كشور و احزاب و جمعيتها سياسي نيز اين را نمي پذيرند.
دولت آقاي محموداحمدي نژاد همانند ساير دولت هاي پيش از خود و دولت هايي كه مي آيند مطابق قانون اساسي اجازه ندارد به تنها بازيگر اقتصاد كشور تبديل شود و بر اساس اصل 44 و ساير اصول اين قانون بايد فعاليت بخش هاي تعاوني و خصوصي را بپذيرد. بر اساس ذيل اصل 44 قانون اساسي دولت حتي بايددر وضعيتي كه رشد و توسعه اقتصادي مختل شود بايد صدر اين اصل را نيز رها كند.
اما واقعيت اين است كه رفتار دولت شايد ناخواسته و به ويژه در چند مورد خاص گونه اي بوده است كه بخش خصوصي را سر در گم و نگران كننده كرده است. تازه ترين رفتار دولت كه هنوز داغ و پابرجاست تعيين تكليف از سرفرماندهي كامل به صاحبان بانك هاي خصوصي است.
اين رفتار تحكيم آميز دولت بر سر نرخ سود تسهيلات بانك هاي خصوصي ابعاد تازه اي به اين نگراني داده است.
بخش خصوصي ايران در حال حاضر شايد از عمق برنامه هاي استراتژيك دولت در آينده اطلاعات كافي ندارد و به همين دليل در ابهام به سر مي برد.
به نظر مي رسد برون رفت از اين وضعيت جز با توضيح دقيق، كامل، روشن و شفاف ممكن نخواهد شد و كابينه و اعضاي موثر آن ابتدا در گفتار و سپس در رفتار خود بايد نوعي اعتمادسازي بخش خصوصي را در دستور كار قرار دهند.
تجربه بشري نشان داده است فقدان حضور نيرومند بخش خصوصي در اقتصاد كه لاجرم به استقلال نهادهاي مدني در ساير عرصه ها نيز منجر مي شود جز خسران ملي ارمغاني نداشته است.

* باني فيلم

"سفر به خير خانم بينوش "عنوان سرمقاله امروز روزنامه باني فيلم به قلم بهرادديبا است كه در آن آمده است:خبر ورود ژوليت بينوش به ايران اگر چه عده اي را ذوق زده كرده وباعث شد دست كم اخبار سينمايي به عنوان تيتراول برخي از نشريات خودنمايي كند اما در چشم اندازي ديگر، چندان قابل اعتنا وتوجه نبود.
دعوت از اين بازيگر فرانسوي و روال اطلاع رساني آن نيز جز همان روالي است كه مخاطب ايراني سالهاست با آن آشنايي دارد پنهان كاري، خبركردن از مابهتران و ....
هر چند ژوليت بينوش به دعوت عباس كيارستمي به ايران آمده بود اما گويا سفرش ربط چنداني به سينماي ايران نداشت واين بازيگر فرانسوي ديدار از آثار تاريخي ايران را به هم نشيني با اهالي سينماي ايران و مشتاق سينماي فرانسه و جهان كشورمان ترجيح داد.
شايد بازگويي تجربه سفر شون پن و گزارشات غيرواقعي اين بازيگر امريكايي از ايران نمونه خوبي براي پيشگيري از قضاوت هاي عجولانه و بعضا غيرواقعي از جامعه ايران باشد.
سفرشون پن هر چند در قالب يك گزارشگر مطبوعاتي ودر لباس يك ژورناليست مي تواند توجيهي براي نوع گزارش و سفرنامه چاپ شده او در نشريه آمريكاي باشد اما حتي نحوه تعامل منطقي وميهمان نوازي اهالي سينما (وحتي سياست) با اين بازيگر هاليودي باعث نشد تا او در گزارش خود واقعيات جامعه ايران را بنويسد.
در مورد ژوليت بينوش اما وضع كمي فرق مي كند او نه در لباس يك خبرنگار البته آن طور كه تا كنون شنيده ايم بلكه در مقام بازيگري از سينماي جهان وبه دعوت عباس كيارستمي به ايران آمد ورفت.
نمي توانيم از بيان اين نكته و درنگاهي بدبينانه از اين پرسش صرف نظر كنيم كه هدف از انجام اين سفر چه بوده است؟ آيا شوق تماشاي آثار باستاني و تاريخي براي اين بازيگر آنچنان بوده كه فارغ از هر گونه همكاري و تعاملات فرهنگي و سينمايي ، صرفا براي ديدار از اصفهان وساير نقاط كشور رنج سفر را بر خورد همواره كرده يا همكاري ها و احترام به برنده جايزه نخل طلا، او را مجاب به سفربه كشورمان نموده است؟
تنها مي توانيم اميدوار باشيم كه خانم بينوش به صرافت مصاحبه و نوشتن گزارش از سفر خود نيفتد تا با وارونه جلوه دادن حقايق، آنچه را كه غربي ها مي خواهند از جامعه ايران بزرگ نمايي كنند در سفرنامه اين بازيگر بخوانيم....

*رسالت

روزنامه رسالت درسرمقاله امروز خود با عنوان "مبارك و فراز و نشيب همگرايي اسلامي" به قلم علي قاسمي آورده است:
تازه ترين اظهارات "حسني مبارك" رئيس جمهوري مصر در ارتباط با تحولات عراق و نيز آينده حضور اشغالگران درخاك اين كشور واكنش هايي را در منطقه به ويژه در عراق به دنبال داشته است.
مبارك درگفتگو با العربيه با ادعاي اين كه عراق درجنگ داخلي به سر مي برد تاكيد كرد درحال حاضر عقب نشيني نظاميان آمريكايي از عراق مصيب به بار مي آورد . وي همچنين مدعي شد شيعيان منطقه حامي و دوست ايران هستند و شيعيان عراق تحت نفوذ تهران قرار دارند.
تامل در اظهارات مبارك از چيره بودن روحيه عرب گرايي، قوم گرايي و انديشه ضدشيعي وي حكايت دارد علاوه بر آن رئيس جمهوري مصر با اين اظهارات كوشيده است تا امريكا را از اتهام تلاش براي ايجاد جنگ داخلي، ايجاد شكاف و بحران اعتماد بين اقوام و مذاهب مختلف در عراق به ويژه بين شيعه و سني ونيز تداوم بحران و ناامني در اين كشور تبرئه نمايد.
اما اين سياست راه به جايي نمي برد وتجربه مجدد آن در روابط بين ايران وعراق محكوم به شكست است.
واقعيت اين است كه ناسيوناليسم عربي و سياست عرب و عجم در عصر حاضر و در منطقه كاربردي ندارد.اين سياست تا به امروز كه بيشتر از سوي رهبراني مانند مبارك دامن زده شده است تنها واگرايي و شكاف بين كشورهاي اسلامي و عربي وحضور قدرت هايي مانند امريكا را در منطقه و ... به ارمغان آورده است. بهتر است مبارك وساير رهبران عرب با انديشه جدي پيرامون شرايط كنوني منطقه و نيز جايگاه جهان اسلام در نظام بين الملل به عوامل همگرا و تلاش براي رفع عوامل واگرايي بين كشورهاي اسلامي وعربي فكر كنند و جايگاه سازمان كنفرانس اسلامي را كه در تحولات منطقه اي به ويژه در عراق غيبت دارد ترميم وارتقا بخشند.
سرانجام اين كه عظمت و اقتدار جهان اسلام درآموزه هاي پيامبر اعظم ص و وحدت بين كشورهاي اسلامي وعربي نهفته است . بهتر است رهبراني مانند مبارك درسياست تفرقه افكنانه خود بين مذاهب ونيز دولت هاي اسلامي وعربي تجديد نظر كنند ومسير همگرايي واقتدار اسلامي را در جهان كنوني هموار سازند.

*كيهان

پيدا و پنهان تسليم طلبي عنوان سرمقاله امروز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن آمده است:مقاومت الفباي خاصي دارد و از منطق خاصي پيروي مي كند كمااينكه تسليم شدن الفباي خاصي دارد و از منطق خاصي پيروي مي كند. كسي كه مي خواهد مقاومت كند بر اين باور است كه «مي تواند» و در درون خود دشمن را آنچنان برجسته و تعيين كننده نمي يابد كه پيروزي بر او را ناممكن بشمرد. البته اين به آن معنا نيست كه منكر قدرت و توانايي هاي او شود. اما كسي كه نمي خواهد بايستد، اين باور را دارد و يا اين باور را مطرح مي كند كه «نمي توان»، چرا كه دشمن «برجسته» و «جدي» است. او البته منكر توانايي هاي خود نيست ولي آن را كوچك و ناچيز مي شمرد.
در ماجراي هسته اي و تحولات اخير در عرصه بين الملل و در كنار ديدگاه مصمم و فراگير مردمي كه برخورداري از دانش هسته اي را حق مسلم و ملي خود مي دانند، شاهد تلاش گروهي كوچك و كم شمار هستيم كه مي كوشند تا دغدغه هاي فردي و يا تاكتيك هاي سياسي ناظر بر توليد دغدغه ها را چنان تبليغ كنند كه جنبه اي «ملي»! پيدا كند.
بعضي ها «سياستمدارانه» در جلسات خصوصي كه به تدريج به لايه هايي از جامعه سرايت مي كند، عنوان مي كنند كه ايستادگي ايران در ميدان چالش هسته اي و تن ندادن به قطعنامه هاي ناحق و نامشروع، كشور را به سمت بحران مي برد و تداوم آن «خلاف تدبير» است و رهنمود مي دهند كه: «گاهي اوقات عقب نشيني و صلح عين عقلانيت است». در واقع در اين تحليل، ايران در شرايطي تصوير شده كه يا بايد براي ماندن صلح كند و يا قرباني مقاومت گردد.
استدلال در مقابل اين «ادعا» خيلي روشن است چرا كه اولاً به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي، اجماعي وجود ندارد تا احساس كنيم از سوي «جهان» تهديد مي شويم. از سوي ديگر حتي اگر ما خود را ضعيف تر از دشمن براي دفاع از منافع ملي ارزيابي كنيم -كه مطلقاً چنين نيست و ما كاملا در موضع برتريم چرا كه از پشتوانه ملي و منطقي و حمايت طيف وسيعي از مردم جهان برخورداريم و نيز امكانات كافي نظامي براي وادار كردن دشمن به عقب نشيني در اختيار داريم- چگونه با كوتاه آمدن مي خواهيم منافع ملي را تامين كنيم و اصولاً تا كجا بايد كوتاه بياييم؟
اما اين «تسليم طلبي» يك احساس نبوده و به هيچ وجه نمي تواند دلسوزانه باشد چرا كه تلاش براي تبديل اين احساس به يك «جبهه» حالت طبيعي ندارد.
وقتي مشاهده مي كنيم كه بعد از طرح اين موضوع ظاهراً احساسي در يك جلسه، برخي گروه هاي كم عده يكي پس از ديگري به ميدان مي آيند تا آن را پي بگيرند، نمي توانيم آن را طبيعي قلمداد كنيم.
اما براي اينكه اين «هدف تسليم گرايانه» تامين شود، حلقه اي تشكيل مي شود تا براساس يك برنامه، وضعيت آينده، «بحران نمايي» شود و سپس راه حل هايي كه جوهره اي جز تسليم ندارند، تبليغ گردند. پس از آن كساني از همان حلقه در رسانه هاي عمومي گلايه مي كنند كه چرا در موضوع هسته اي، حلقه تصميم گيري را بسته ايم و پيشنهاد مي كنند بايد اجازه بدهيم ديگران هم وارد آن حلقه شوند و برخي ديگر تبليغ مي كنند كساني كه 27 سال تجربه دارند و جهان را خوب مي شناسند، بايد اداره اين پروژه را برعهده گيرند و...
اندكي بعد، حزب مشاركت در بيانيه اي مسئولان كنوني پرونده هسته اي را ناكارآمد معرفي مي كند و راه برون رفت از بحران (!) را باز توليد سياست هسته اي دولت خاتمي معرفي مي نمايد. يعني توقف فعاليت هاي هسته اي و بازگشت به چاه ويل اعتمادسازي!
چند روز بعد اعلاميه اي بنام فراكسيون اقليت مجلس منتشر مي شود ( و مشخص مي شود كه اكثريت اعضاي اين فراكسيون 40-30نفره از آن بي اطلاعند) تا بر بحراني بودن اوضاع تاكيد نمايند و چنين وانمود كنند كه كشور در «لبه پرتگاه» قرار دارد، لذا چاره اي نداريم جز اينكه هوشيارانه تسليم شويم!
چند روز بعد اعلاميه ديگري بنام «نمايندگان ادوار مجلس» منتشر مي شود و در آن نيز بر وضعيت بحراني تاكيد مي شود.
اين حركت ها كه از «طراحي سياسي» حكايت مي كند و در پشت آن «شكست خوردگان سياسي» قرار دارند، بدون ترديد و حتي اگر دست اندركاران آن نيز ندانند و غافل باشند، نهايتاً در خدمت دشمن تهديدكننده اي است كه به تعبير «واشنگتن پست» به هيچ روي نمي تواند آسيبي به ايران وارد نمايد.
جالب اين است كه وقتي رسانه هاي غرب و شرق پس از مانور سنگين و حيرت انگيز ايران سكوت را مي شكنند و به ناتواني آمريكا در مقابل توانايي هاي ايران اذعان مي كنند و تندروترين چهره هاي دولت آمريكا- نظير جان بولتون- سخن دو هفته قبل خود را تصحيح مي كنند و مي گويند آمريكا برنامه عمليات نظامي عليه ايران را در دستور كار ندارد، اين عده در سكوت فرو مي روند و حاضر نمي شوند اندكي از حقايق افتخار آميز كشور خود را بر زبان بياورند حتي يكي از روزنامه هاي مرتبط با اين «شكست خوردگان»، در مقابل «قايق پرنده» ايران كه توانايي شليك موشك را در دو وضعيت روي آب و روي هوا دارد، به تبليغ يك قايق پرنده در حال ساخت آمريكا مي پردازد!
در واقع اين همه منطق تسليم طلباني است كه وقتي از «مذاكره» سخن گفته مي شود لب و لوچه هايشان از شدت آب افتادگي آويزان مي شود و وقتي از مقاومت سخن گفته مي شود، عصباني شده و سخن از لزوم «تدبير» مي زنند. تو گويي تسليم يعني تدبير و مقاومت حق طلبانه يعني بي عقلي!
ما با كساني كه با عملكرد گذشته خود اثبات كردند هر چيزي داشته باشند، دغدغه ملي و ديني و انقلابي ندارند، سخني نداريم. اينها البته به همان ميزان كه شبهه پراكني هاي امروزشان تأثيري در صف مردم و مسئولان كشور ندارد، حمايتشان نيز تأثيري ندارد چرا كه اگرچه بلند سخن مي گويند ولي از عمق اجتماعي برخوردار نيستند.
اما در اين ماجرا همراهي- ولو ناخواسته - بعضي از چهره هاي سياسي كه در سابقه خود نقاط درخشاني از خدمتگزاري دارند، جاي تعجب دارد. بعضي از اين چهره ها در طول چند دهه گذشته در صحنه بوده اند و همراه ملت از گردنه هاي سخت عبوركرده اند. آنان مي دانند نظام بين الملل در هيچ مقطعي منسجم تر از دهه 1350 نبود، درست در همين دهه انقلاب اسلامي در ايران به وقوع پيوست و نيز مي دانند كه در طول دهه 1360 (تقريباً) همه دنيا و همه كشورهاي همسايه ايران عليه جمهوري اسلامي هم داستان شدند، در پايان همين دهه «ايران در تحريم» از جنگي همه جانبه «پيروز» سربرآورد. آنان شاهد بودند كه در دهه 1370، ايران با انواع مضيقه ها مواجه بود و آمريكايي ها سايه هر توافق اقتصادي ايران با طرف هاي خارجي را با تير مي زدند، در پايان همين دهه مشخص شد كه ايران به بلوك اتمي دنيا پيوسته است. با اين وصف بايد تعجب كرد كه اين افراد تصور كنند در دنيايي كه از يك سو، بلوك مسلط وجود ندارد و آمريكايي ها عليرغم همه داد و قال هايشان از جمع و جور كردن اوضاع بين الملل عاجزند و از سوي ديگر ايران در منسجم ترين دوره به لحاظ پيوند دولت و مردم و توانمندترين شرايط به لحاظ منابع نظامي، نيروي انساني، امكانات اقتصادي و پيشرفت هاي علمي بسر مي برد آنان سخن از «بحران» مي زنند! حقيقت اين است كه اين آمريكا و ساير دشمناني نظير اسرائيلند كه در «بحران» دست و پا مي زنند، وضعيت داخلي ايران، روابط ايران با ملت هاي مسلمان، استقبال ملت ها و (حتي به تبع آن) دولت هاي منطقه از اقتدار ايران- كه نمونه آن را در جريان رزمايش سنگين و بي سابقه ايران در خليج فارس و حمايت پادشاه عربستان و سلطان عمان از آن در كنار حمايت محافل دانشگاهي منطقه شاهد بوديم - نشان مي دهد ما بحران ها را پشت سرگذاشته ايم و اينك در مرحله آسانتر مسير اقتدار ملي هستيم.
البته مي دانيم كه بعضي از «نگراني ها» از آلودگي سياسي بري هستند كما اينكه در حلقه جور واجور اين دسته، سخن واحدي شنيده نمي شود و نيز مي دانيم كه بعضي از آنان دغدغه شان حفظ نظام جمهوري اسلامي است ولي به اين عزيزان يادآور مي شويم كه حضرت امام ( ره) رفتار دشمنان را بعنوان يك شاقول براي ارزيابي درستي يا نادرستي فعاليت خودي ها- و نه البته همه ملاك- معرفي فرمودند. اگر آنان به صحنه تبليغات جهاني بنگرند و تفاوتي را كه در لحن دشمنان، قبل و بعد از رزمايش قدرتمندانه پديد آمده، ملاحظه كنند متوجه مي شوند كه دشمن در موضع ضعف است و چاره اي جز عقب نشيني هاي بزرگ ندارد. ما در سال «پيامبر اعظم (ص )» بايد دريابيم كه «استقامت» مان بسيار تعيين كننده است كما اينكه كوتاه آمدن هم براي برباد رفتن دستاوردهاي عظيم اين دو دهه بسيار تعيين كننده خواهد بود و البته آنچه در اين سال و اين دهه واقع مي شود تحقق وعده امام است كه فرمودند «اين قرن، قرن غلبه مستضعفين بر مستكبرين است». *اعتمادملي
روزنامه اعتماد ملي در سرمقاله امروز خود با عنوان «پيام اعتراضات فرانسه» آورده است: اعتراضات ميليون ها دانش آموز، دانشجو و جوان فرانسوي سرانجام به بار نشست و ژاك شيراك رئيس جمهوري اين كشور قانون جنجالي استخدامي «دومينيك دو ويلپن» نخست وزير اين كشور را لغو كرد.
دومينيك دو ويلپن وعده داده بود كه با اجراي قانون استخدامي جديد كه به كارفرمايان حق گسترده اي براي اخراج كاركنان زير 26 سال مي داد از نرخ بيكاري گسترده جوانان در كشور بكاهد و اقتصاد فرانسه را به حركت در آورد اما اتحاد ميان دانشجويان، دانش آموزان و اتحاديه هاي كارگري مانع از تحقق خواسته هاي دولت راستگراي حاكم شد و دوويلپن در اولين رويارويي گسترده خود بدون آنكه ذره اي از خود انعطاف نشان دهد و از غرور و نخوت خود بكاهد، سر شكست را فرود آورد و تنها به ابراز اين نكته بسنده كرد كه معترضان، مفهوم واقعي قانون او را هرگز نگرفتند.
... آنچه قابل توجه است از دست رفتن اقتدار سياستمداران فرانسوي در اين كشور است.
... آيا شيراك و دوويلپن در مهلت باقيمانده از حكومت خود خواهند توانست به بحران موجود پاياني دهند و چشم انداز مثبتي را براي جوانان فرانسوي رقم بزنند يا اينكه حكومت آنها با تظاهرات پرجوش و خروش جوانان ادامه مي يابد؟ پاسخ اين پرسش را تنها مي توان طي روزها و ماه هاي آينده در كوچه و خيابان هاي فرانسه ديد.

*آفتاب

روزنامه آفتاب در سرمقاله امروز خود با عنوان «راز يك مخالفت!» آورده است: در سالهاي گذشته، موضوع مذاكره با آمريكا يكي از سوژه هاي ثابت در عرصه سياسي ايران بوده است و تنها تغيير صورت گرفته در اين مورد، جابجايي مدعيان و تغيير رفتار موافقان و مخالفان بوده است.
... در فاصله سالهاي 76 تا 82 نزديك شدن اصلاح طلبان به موضوع، سوژه اي براي حملات شديد محافظه كاران بود، حمايت تلويحي برخي از سران جناح راست از مذاكره با آمريكا در آستانه انتخابات مجلس هفتم، اعتراض زيادي را در ميان آن جناح بر نمي انگيخت؛ حتي اگر براي توجيه مذاكره با آمريكا، از بلامانع بودن مذاكره با شيطان در قعر جهنم سخن گفته مي شد!
اين يك بعد قضيه است و براي ملت ايران هم تازگي ندارد. زيرا بسياري از مردم عادت كرده اند كه شاهد استخدام مسايل مهم _ مثبت و منفي _ براي پيشبرد اهداف گروه هاي سياسي باشند. اما بعد ديگر قضيه _ كه متاسفانه كمتر به آن پرداخته شده است _ فرصت هايي است كه گاه در اختيار سياست مداران ايراني قرار مي گيرد اما مسموم سازي فضا توسط رقبا، بهره برداري از آن را غير ممكن مي سازد.
در موضوع مذاكره با آمريكا، يكي از نكات مورد توجه سياست مداران ايراني، وجود شرايط برابر در مذاكره است. اين شرط، بسيار حياتي است اما نبايد و نمي تواند به عنوان تنها شرط مورد توجه قرار گيرد، بلكه در بعضي مقاطع، هوشمندي سياست مداران مي تواند يك طرف مذاكره را از شرايط نه چندان مطلوب به شرايطي ممتاز ارتقا داده و امتيازاتي نصيب آن طرف نمايد تا در نهايت با دست بالا از مذاكرات خارج شود.
... مخالفان مذاكره اخير بايد توضيح دهند كه آيا استفاده از فرصت اخير و اخذ برخي امتيازات از آمريكا موجب اقتدارشكني است يا از دست دادن اين فرصت؟ آيا كسي ترديد دارد كه در آفرينش و تداوم برخي مشكلات داخلي و بين المللي كشورمان، نقش آمريكا غيرقابل انكار است؟ آيا حوادث سه سال گذشته به بعضي سياستمداران ايراني ثابت نكرده است كه بلاتكليفي پرونده هسته اي ايران، در ارتباط كامل با كارشكني هاي آمريكاست؟

*شرق

روزنامه شرق در سرمقاله امروز خود با عنوان «انتقادهاي بي فايده »به قلم عباس عبدي آورده است: اين روزها برخي تصميمات رسمي، از سوي گروهي از صاحب نظران مورد نقد قرار گرفته است، و اين انتقادها به گونه اي است كه گويي تصميم گيرندگان افرادي پياده و فارغ از حداقل دانش هستند، در حالي كه واقعيت مسئله چنين نيست. براي نقد يك تصميم بايد با منطق تصميم گيرنده آشنا بود و به قول معروف از روش تفهيمي آن را فهميد و سپس نقد كرد.
براي فهم بهتر چند مورد از اين تصميمات را با هم مرور مي كنيم.
1_ عدم تغيير در ساعت رسمي كشور موجب بهت و حيرت عده اي شد، گويي كه نظام آفرينش هم در آخرين ساعات سال يك ساعت جلو مي پريد و اكنون حكومت اين امر را نديده گرفته است! استدلال ها پشت استدلال ارايه مي شد كه مثلا صرفه جويي ناشي از سياست قبلي در ساعت پيك مصرف برق به اندازه ثلث نيروگاه اتمي بوشهر كه اين قدر برايش هزينه مي دهيم ارزش سرمايه گذاري دارد، يا اينكه سالانه چند صد ميليارد ريال يا تومان (چه فرقي مي كند) صرفه جويي در مصرف برق دارد و يا اين كه تصميم اخير فاصله زمان رسمي ايران و اروپا را زياد مي كند كه اثرات منفي غيرمستقيمي بر روابط اقتصادي دارد و از اين قبيل استدلالات! در حالي كه طرف مقابل معتقد است كه انقلاب دوم حادث شده لذا منتقدين اصولا به دو نكته توجه نكرده اند، يكي اين كه مردم براي تحقق اين اهداف كه انقلاب نمي كنند، مردم براي ارزش ها و نفي گذشته انقلاب مي كنند، اصولا انقلاب يعني نفي گذشته.
2_ موضوع ديگري كه برخي از افراد پيرامون آن جنجال به پا كرده اند، كاهش سود بانكي، از طرف دولت و مجلس است. طبيعي است كه منتقدين در چارچوب هاي اقتصاد بازار آن را نقد كرده اند. در حالي كه طرف مقابل اصولا اين چارچوب را نمي پذيرد.
3_ موضوع ديگر استرداد لايحه حريم خصوصي از سوي دولت است. اين لايحه از سوي دولت قبلي به مجلس هفتم داده شده بود كه اخيرا از سوي دولت مسترد شد. اتفاقا اين مورد خاص هم از موضع انقلابي قابل دفاع است و هم از موضع ضد انقلابي. از موضع انقلابي قابل دفاع است چرا كه لايحه را دولت پيشين داده است، و همين دليل براي استرداد آن كفايت مي كند، به علاوه پيشينيان هم كه به واسطه نگراني از تجاوز به حريم خصوصي افراد نبود كه چنين لايحه اي را دادند، چون اگر نگران بودند از همان قوانين موجود كه به خوبي از اين حريم صيانت مي كند، دفاع مي كردند.
... مگر هنگامي كه پيشينيان از باب رفع مسئوليت طرح حقوق شهروندي را تصويب كردند، مشكل حل شد كه ديگران بخواهند حريم خصوصي را تبديل به دژ و حصن مستحكم كنند؟ به علاوه از منظر انقلابيون، مردم مشكلي ازاين بابت ندارند، سفره آنان خالي است كه بايد پول نفت را به آن وارد كرد و اين طرح ها و لوايح مال آدم هاي بي درد و روشنفكران شكم سير است. اگر اين آقايان را در يكي از سفرهاي استاني ببرند و ده ها هزار نامه مردم مستاصل را در اختيارشان قرار دهند كه مطالعه كنند، مشاهده خواهند كرد كه مردم حتي يك مورد هم از تعرض به حريم خصوصي خود گله ندارند. همه آنان وام بلاعوض مي خواهند و خانه و نان و شغل و ...
... آناني هم كه نسبت به عمق اين انقلاب شك و شبهه اي دارند، مي توانند در آينده شاهد عمق و غناي آن باشند، اگر انقلاب اول 12 سال مقاومت كرد تا ساعت رسمي را چون گذشته يك ساعت جلو ببرد و در نتيجه به همين اندازه مقاوم بود، عمق و غناي انقلاب اخير نيز به اندازه زماني خواهد بود كه در برابر جلو بردن ساعت مقاومت كند.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"