کد خبر: ۱۱۲۲۸۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۸ - ۱۳ تير ۱۳۸۹
گفت: «همين خانمي كه الان بيرون رفت، همسر آيت‌الله خامنه‌اي بود.» گفتم در پرونده ايشان نوشته خانم حسيني. تازه فهميدم كه ايشان براي آن‌كه شناخته نشود، خودش را حسيني معرفي مي‌كند
پنجره: هر چند دكتر مرندي، پس از انقلاب بيشتر به كارهايي اجرايي مشغول بوده، اما طبابت هميشه علاقه اول هر پزشكي است و او هم از اين قاعده مستثنی نيست. اتفاقا خاطره‌هاي شنيدني بسياري هم از برخي بيمارانش دارد. يكي از جالب‌ترين اين خاطره‌ها را به روايت خودش بخوانيد:

«در سال‌هاي پايان وزارتم، هر روز در بيمارستان مصطفي خميني(ره) به طبابت مي‌پرداختم و اطفال را معاينه مي‌كردم.

در طول اين سال‌ها، بسياري از بيماران من، فرزندان مسئولان ارشد نظام بودند كه ترجيح مي‌دادند از توانايي من بهره ببرند. هميشه شرمنده مسئولان مي‌شدم، چون مجبور بودند چندين ساعت در نوبت بنشينند تا نوبت‎شان شود. البته هنوز هم هنگام طبابت با چنين مشكلي درگيرم.

يك روز خانمي وارد اتاقم شد و گفت: «آقاي مرندي! وقت گرفتن از شما واقعا دشوار است. منشي‌تان مي‌گويد از ساعت يك تا دو براي وقت گرفتن تلفن كنيد، تا ساعت 12 و 59 دقيقه كه زنگ مي‌زنيم، كسي گوشي را جواب نمي‌دهد، از ساعت یک هم تلفن دفترتان اشغال مي‌شود تا سه دقيقه بعد كه تلفن آزاد مي‌شود، آن موقع هم منشي مي‌گويد كه ظرفيت تكميل شد و نمي‌توانيم وقت بدهيم. بايد منتظر بمانيم تا ساعت يك فردا.» عذرخواهي كردم و گفتم من واقعا بي‌تقصيرم. متأسفانه سكته قلبي كرده‌ام و نمي‌توانم زياد در مطب بمانم.

فرزند آن خانم را معاينه كردم و نوبت به نفر بعد رسيد كه يكي از مسئولان كشور بود. وارد اتاق كه شد به من گفت: «آقاي مرندي! همسر رييس‎جمهور هم مشتري شما بود و ما خبر نداشتيم؟» تعجب كردم و گفتم نه! گفت: «همين خانمي كه الان بيرون رفت، همسر آيت‌الله خامنه‌اي بود.» گفتم در پرونده ايشان نوشته خانم حسيني. تازه فهميدم كه ايشان براي آن‌كه شناخته نشود، خودش را حسيني معرفي مي‌كند. ياد حرف‌هايش افتادم كه گلايه مي‌كرد از وقت گرفتن. كلي پيش خودم شرمنده شدم. دفعه بعد كه ايشان به مطب من آمد، يك‎دفعه سئوال كردم: «شما خانم خامنه‌اي هستيد؟» تعجب كرد و گفت بله. گفتم پس چرا خودتان را معرفي نكرديد؟ گفت: «چه ضرورتي داشت كه معرفي كنم؟» گفتم: «از اين به بعد به مسئول دفترم مي‌سپارم شما را بدون وقت قبلي به مطب راهنمايي كند. همسر رييس‎جمهور كه نبايد چنين مشكلاتي داشته باشد.»

همسر آقا به‎شدت ناراحت شد و گفت: «لطفا چنين دستوري ندهيد كه به هيچ وجه قبول نمي‌كنم. من هيچ فرقي با اين مردم كه ساعت‌ها در مطب شما منتظر مي‌مانند، ندارم. مثل هميشه زنگ مي‌زنم و اگر توانستم وقت مي‌گيرم، اگر هم نشد روز بعد. خدا بزرگ است.» آن روز فهميدم كه خانواده آيت‌الله خامنه‌اي چقدر مردمي‌اند.»
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدید ها
طراحی و تولید: "ایران سامانه"