کد خبر: ۱۱۵۰۱۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۱ - ۰۹ مرداد ۱۳۸۹
كيهان

«سايه پر رنگ حزب الله بر نشست چهارجانبه بيروت»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد:
«نشست چهار جانبه عربي در بيروت»، «بازسازي پرونده ترور رفيق حريري» و «تهديدات رژيم صهيونيستي عليه لبنان» سه موضوع مهم در تحليل شرايط جاري لبنان است. آيا اين سه موضوع با هم مرتبط هستند و از يك تحليل پيروي مي‌نمايند و يا براي هر كدام بايد تحليل جداگانه‌اي داشت. اكثر تحليلگران سياسي اين سه موضوع را مرتبط بهم دانسته‌اند. بعضي هم با رديف كردن اين سه، نتيجه گرفته‌اند كه لبنان در آستانه تحولات مهمي قرار دارد. براي بررسي اين موضوعات به زماني بيش از اين نياز است اما در عين حال موارد زير مي‌تواند، پرسشگر را به جواب نزديك نمايد.

1-اجلاس چهار جانبه ديروز بيروت- با حضور پادشاه عربستان، امير قطر و روساي جمهور سوريه و لبنان، اولين اجلاس عربي در نوع خود طي 10 سال گذشته به حساب مي‌آيد- گفتني است تا هنگام نوشتن اين يادداشت هنوز امير قطر وارد بيروت نشده است- اين اولين سفر بشاراسد در مقام رئيس جمهور سوريه به بيروت است و اولين سفر پادشاه سعودي به اين كشور پس از ماجراي ترور نخست وزير متحد عربستان-رفيق حريري- در 25 بهمن ماه 84 مي‌باشد از سوي ديگر سفر مقامات ارشد عربستان و سوريه سفر محافظه كارترين و پيشروترين شخصيت عربي به حساب مي‌آيد. محافظه كاري در مسايل خاورميانه، پادشاه سعودي را به همراهي با رژيم صهيونيستي كشاند و پيشروي، رئيس جمهور سوريه را متحد مقاومت قرار داد حالا اين دو در بيروت و در كنار ميشل سليمان و شيخ خليفه بن حمد قرار گرفته‌اند در حالي كه امير قطر و رئيس جمهور لبنان در جريان جنگ‌هاي 33 و 22 روزه از مقاومت لبناني و فلسطيني حمايت كرده و در دوره كشمكش‌هاي سياسي ميان جريان 14مارس و 8 مارس از 8مارس-مقاومت- حمايت كرده‌اند، معناي اين سفر اين است كه مقامات سعودي متقاعد شده‌اند كه نزاع داخلي و جنگ منطقه‌اي نمي‌تواند فضاي سوريه و لبنان را به سمت جبهه منطقه‌اي عربستان متمايل گرداند.

بعضي گفته‌اند اين سفر منشأ تصميمات مهمي خواهد بود و فضاي جديدي را در لبنان و منطقه به وجود مي‌آورد اما اين تعابير خوش باورانه به نظر مي‌رسد چرا كه نشست بيروت يكي از حلقه نشست‌هايي است كه طي دو سال گذشته از سوي پادشاه سعودي دنبال شده و نتيجه آن تنها آرام سازي فضاي رسانه‌اي ميان رياض و دمشق بوده است. بر همين اساس مي‌توان گفت نشست بيروت بيش از آنكه يك «گام عملي» باشد يك علامت از بهبودي مناسبات سوريه و عربستان- توام با پذيرفتن واقعيتي به نام مقاومت منطقه از سوي مقامات رياض- محسوب مي‌شود.

2- محافل اسرائيلي، آمريكايي و انگليسي طي روزهاي گذشته - و بخصوص ديروز- تلاش كردند تا نشست بيروت را ناشي از نگراني‌هاي منطقه‌اي از شروع دور تازه‌اي از درگيري‌ها در لبنان و فروپاشي دولت سعد حريري معرفي نمايند. روزنامه آمريكايي «وال استريت ژورنال» روز گذشته نوشت: «رأي دادگاه حريري ممكن است سبب خروج حزب الله از دولت و در نتيجه فروپاشي آن گردد.» راديو بي بي سي نيز روز گذشته از احتمال فروپاشي دولت لبنان خبر داد. شبكه يك تلويزيون رژيم صهيونيستي نيز روز گذشته در تفسير سياسي خود گفت:«با اعلام حكم دادگاه رفيق حريري اوضاع لبنان بهم خواهد ريخت و كار به درگيري داخلي مي‌انجامد.»
اما واقعيت اين نيست چرا كه موضوع دادگاه حريري يك بار در لبنان تجربه شده است مناقشه‌اي كه منجر به پيدايي دو جريان 8 و 14 مارس در لبنان شد و از بهمن 84 تا ارديبهشت 87- زمان تشكيل اجلاس دوحه- به درازا كشيد قابل تجديد نيست و اين ماجرا انرژي خود را از دست داده است از اين رو سعدالدين حريري چند روز پيش با صراحت اعلام كرد: «استقلال لبنان بيش از خون پدرش براي او اهميت دارد». از سوي ديگر سفر ملك عبدالله به بيروت و قرار گرفتن در كنار بشاراسد، ميشل سليمان و شيخ حمدبن خليفه نشانه روشني بر اين است كه سعودي‌ها اميدي به باز توليد فتنه ياد شده ندارند. البته اتهام بستن به حزب الله لبنان و پيش خواني حكمي كه قرار است سه ماه ديگر اعلام شود موضوعي قابل قبول نيست و از اين رو حتي شخصيت‌هاي مخالف حزب الله در لبنان هم دنباله اتهامات آمريكايي- اسرائيلي عليه حزب الله را نگرفته‌اند.


رسالت

«تجديدنظر در دولت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم حامد دهخدا است كه در آن مي‌خوانيد:
دولت، زيادي بزرگ است.نفس حضور دولت بزرگ، و نيز، تصور وجود آن، هر دو انگيزه‌هاي ”امر به معروف و نهي از منکر“ را مي‌خشکانند. دولتي هست که امر به معروف و نهي از منکر کند، و تکليفي بر دوش ما نيست. اين، در حالي است که رکن اساسي سياست ”به رسميت شناسي“، ”کلکم راع و کلکم مسوول عن رعيته“ است.

دولت، در دنياي امروز، يک هيکل بزرگ است و در کشور ما نيز چنين شده است. کم فروغ شدن بخش سياسي زندگي روزمره مردم، به قدر زيادي، نتيجه اين فربگي دولت است. دولت به تنهايي توان پيشبرد سياست ”به رسميت شناسي“ را ندارد، زيرا پيچيدگي دولت، همواره از پيچيدگي جامعه کمتر است.

به حکم اميرالمومنين (ع) در ”کلکم راع و کلکم مسوول عن رعيته“، در سياست ”به رسميت شناسي“، همه مردم، در آن واحد، هم والي و راعي هستند، و هم رعيت. يکي از تکاليف همه، آن است که همه را و از جمله حاکم را امر به معروف و نهي از منکر کنند؛ بپرسند و پاسخ بخواهند. همه بايد فعال باشند. گوشه‌اي نشستن و فقط از مصرف لذت بردن (نسق زندگي طبقه متوسط شهري)، تلويزيون تماشا کردن، و آخر هفته به پارک رفتن، طريق مسلماني نيست. ادامه اين روش، ما را به زمين خواهد کوبيد. جامعه را بر اساس نمايش سريال‌هاي پربيننده و تخديرآميز پيش بردن، ما را نابود خواهد کرد. سياست دولتي در دنياي امروزي که اين بي مسئوليتي شهروندان را موهبتي براي خود مي‌شمرد، مشغله‌اي مخاطره آميز شده است، و مي‌تواند پيامدهاي مصيبت باري براي مردم ايجاد کند.

افزايش بي تناسب تعهدات دولت، يکي از مهمترين ويژگي‌هاي جهان جديد است. جامعه مدرن پيچيدگي‌هاي عظيمي يافته است که همگي محصول افزايش حجم قدرت سياسي است. بنابراين، يکي از مهمترين وظايف نقادان، مداخله در افزايش بيشتر و مهارگسيخته تعهدات دولت است. بايد مجددا تک تک افراد جامعه را براي ايفاي نقش خود در جامعه فعال کرد و خطرات آن را نيز پذيرفت. دل خوش کردن به فعاليت‌هاي شبکه سوم سيما و پخش بازي‌هاي جام جهاني و سريال‌هاي جذاب براي کنترل کشور، چيزي جز عافيت طلبي سياستمداران نيست. آنها که نمي‌خواهند مردم فعال شوند، و در جريان فعاليت، آموزش عقيدتي ببينند و آبديده شوند.


مردم سالاري

«مشکلات اجتماعي راه حل سياسي ندارد»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي مردم سالاري است كه در آن مي‌خوانيد:
قطعا شما خواننده عزيز اين سطور بحث چند ماهه اخير در مورد سياست دولت در انتقال کارمندان و برخي از سازمان‌هاي تابعه به شهرستان‌ها را شنيده و خوانده ايد. دليل عنوان شده براي اين سياست بحث احتمال زلزله تهران و پيش بيني خسارت‌هاي انساني بالا و فاجعه آميز آن عنوان شده است. بديهي است اين آموزه ذهني سياسي است که براي مسائل سياسي راه حل اجتماعي جست وجو مي‌کنند. گويا سياستگذاران دولتي در سطوح مختلف از توقف در لايه سياسي منع شده باشند و اجازه نداشته باشند پوسته سياسي واقعيت‌هاي اجتماعي را بنمايانند.

اين واقعيت نشان مي‌دهد که سياستگذاران به جاي پاسخ به پرسش‌هاي سياسي، راه حل‌هاي اجتماعي احتمالا بدون مطالعه يا با مطالعه ناکافي را ارائه مي‌دهند. اگر جامعه به اين راه حل اقبال نشان مي‌دهد، ارزيابي اين سياست کاري دشوار است. اما به نظر نگارنده به دلايل زير جامعه به اين پرسش اجتماعي پاسخ سياسي داده و خواهد داد. چرا اين قضاوت را دارم؟

عليرغم ايجاد ترس و وحشت از زلزله- که واقعا ترس و وحشت هم دارد- و اعلام سياست‌هاي تشويقي و الزامات اداري اجباري مثل انتقال بخش اجرايي ميراث فرهنگي به اصفهان و مشابه آن هيچ چشم انداز اميدوارکننده‌اي در اجراي آن ديده نمي‌شود. نگاهي به واقعيت‌ها بعد از حدود 4 ماه از اعلام چه مي‌گويند؟ به نظر مي‌رسد استان‌هاي قزوين، قم و سمنان بهترين گزينه‌هاي کارمندان براي پاسخ مثبت به سياست‌هاي تشويقي مهاجرت از تهران باشد و در اين ميان استان سمنان گزينه مطلوب تري است، زيرا فاصله اولين شهر اين استان يعني ايوانکي از تهران حدود 50 کيلومتر با يک ساعت زماني و فاصله مرکز استان از تهران 2 تا 2/5 ساعت است و اين استان کمترين تراکم جمعيتي را در سطح کشور داراست. يکي از مسوولين استانداري اين استان اعلام کرده بود که 500 کارمند داوطلب انتقال به سمنان شده‌اند. اگر متوسط اعضاي يک خانوار 4 نفر باشد، جمعيت مهاجر به اين استان با اين روند 2 هزار نفر است. حتي اگر همه استان‌هاي کشور با چنين استقبالي مواجه شده باشند، کل جمعيت مهاجر از اين طريق به 60 هزار نفر مي‌رسد.

با اندکي اما و اگر فرض را بر اين مي‌گذاريم که سياست‌هاي تشويقي به خوبي اجرا شود و اين رقم به يکصد هزار نفر برسد، اما آيا بر مسائل اجتماعي تهران تاثيري خواهد گذاشت؟ هرگز! اگر با دقت به طرح نظري واقعيت ساخت يافته و واقعيت در حال ساخت بپردازيم و چهره‌هاي دوگانه واقعيت اجتماعي را متناظر با دو گفتمان غالب و مغلوب تصوير و پاسخ سياسي جامعه، مشکل اجتماعي طرح شده را به قضاوت بنشينيم و تبعات آتي اين نوع رويکرد را با کمک جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعي به تحقيق در آوريم، آيا جز به اين نتيجه خواهيم رسيد که مردم ايران اساسا نه به معناي سياسي بلکه از نظر معرفتي محافظه کارند و رفتار سياسي و پاسخ‌هاي سياسي دولت‌ها به مسائل اجتماعي شان آنها را شهودا به اين احساس رسانده است که جهات اجتماعي سياست‌هاي اتخاذ شده از سوي دولت، مجموعه ساختارهاي مستبدانه‌اي است که نهايت ندارد. اين ساختارها، پايدار مي‌مانند چرا که آنها را به پرسش نمي‌کشيم و در برابر زير سوال بردنشان مقاومت مي‌شود و اين نگرش مانعي بزرگ بر سر راه شکل گيري جهات اجتماعي واقعي است.


تهران امروز

«اهداف مبهم نشست سه‌جانبه بيروت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در آن مي‌خوانيد:
نشست سه‌جانبه بيروت در حالي برگزار مي‌شود كه منطقه آبستن تحولات ويژه‌اي است. ملك عبدالله پادشاه عربستان سعودي، پس از سفر به دمشق به همراه بشار اسد رئيس‌جمهور سوريه وارد بيروت شد تا به همراه ميشل سليمان رئيس‌جمهور لبنان، گفت‌وگوهاي خود را آغاز كنند.

صرف‌نظر از تعارفات ديپلماتيك و بيانيه‌هاي رسمي، بايد ديد نشست سه‌جانبه بيروت چه اهدافي را پيگيري مي‌كند؟ در اينكه ملك عبدالله حامل پيام كاخ‌سفيد براي بشار اسد نيز بوده است ترديدي نيست اما واشنگتن از سوريه و لبنان چه مي‌خواهد كه ملك عبدالله حاضر شده است تحت تدابير امنيتي شديد به سوي دمشق و بيروت بار سفر ببندد؟

به نظر مي‌رسد دست‌كم يكي از اهداف اين نشست، عربيزه كردن مسئله لبنان، فلسطين و نوار غزه باشد. اگر اين راهبرد با موفقيت اجرا شود، مي‌تواند به معني خارج ساختن سوريه از مدار اتحاديه ضدصهيونيستي ايران، سوريه و حزب‌الله لبنان باشد.

سوريه از گذشته‌هاي دور در لبنان منافعي داشته و احساس مي‌كند كه صرف‌نظر كردن از منافع پيشين به آساني امكان‌پذير نيست، واقعيت تاريخ نشان مي‌دهد كه روزگاري لبنان بخشي از سوريه بزرگ به شمار مي‌رفته است و اساسا مداخله نظامي سوريه در لبنان طي جنگ داخلي اين كشور به دستور رئيس‌جمهور فقيد سوريه حافظ اسد معطوف به همان منافع پيشيني بوده است.


جمهوري اسلامي

«واقعيت‌هايي درباره توطئه تحريم»عنوان سرمقالبه‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
با تصويب نهائي تحريم‌هاي اتحاديه اروپا عليه ايران، توطئه تحريم به كامل شدن نزديك مي‌شود. دولت كانادا نيز خبر داده است كه تصميم دارد تحريم‌هائي را عليه ايران به تصويب برساند كه طبق اطلاعات موجود، حلقه پاياني و مكمل توطئه تحريم خواهد بود.

بعد از صدور قطعنامه 1929 شوراي امنيت سازمان ملل در 19 خرداد گذشته، دولت آمريكا نيز تحريم‌هائي را به تصويب مجلسين و امضاء رئيس‌جمهور اين كشور رساند. دوشنبه هفته گذشته، حلقه ديگر اين توطئه توسط دولت انگليس شكل گرفت و آنچه قرار است توسط دولت كانادا صورت بگيرد، ادامه همين روند است كه بطور طبيعي سردمداران "توطئه تحريم" را نشان مي‌دهد، آمريكا، انگليس، كشورهاي عمده اروپائي و كانادا.

اين اسامي، دو نكته را فاش مي‌كنند، اول آنكه در رأس اين توطئه،‌ آمريكا قرار دارد و دوم آنكه آنچه توسط شوراي امنيت سازمان تصويب شده است نيز به همين چند كشور مربوط مي‌شود كه باز هم آمريكا در رأس آنها قرار دارد. به عبارت روشن تر، خط دهي اصلي و طراحي اين توطئه توسط آمريكا صورت گرفته و همراهي ساير كشورها با آمريكا نوعي پيروي از اين كشور است كه عنوان "ناخواسته" مي‌تواند براي آن عنواني مناسب باشد. واقعيت اينست كه اروپائي‌ها مايل نيستند منافع اقتصادي خود را با خواست و ارا ده آمريكا گره بزنند و نوع تحريم‌هاي اتحاديه اروپا نيز همين واقعيت را نشان مي‌دهد. درباره كانادا نيز همين نكته صدق مي‌كند و اين مجموعه، چارچوب خاصي را براي تحريم‌ها انتخاب كرده‌اند كه از يكطرف در ظاهر با آمريكا همراهي كرده باشند و از طرف ديگر، منافع اقتصادي خود را به خطر بياندازند.

از اين نكته، كه به ماهيت اقدام اروپا و كانادا مربوط مي‌شود، كه بگذريم، به چند واقعيت درباره تحريم‌ها مي‌رسيم كه بايد به آنها توجه جدي شود.


سياست روز

«توهم خاورميانه بزرگتر»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به ثقلم علي تتماج است كه در ظآن مي‌خوانيد:
باراک اوباما رئيس‌جمهور آمريکا هنگام اعلام راهبرد امنيت ملي آمريکا از طرح خاورميانه بزرگتر سخن به ميان آورد. براساس ادعاي اوباما، آمريکا تلاش خواهد کرد تا باهمکاري متحدان سنتي خود در منطقه ديدگاهي جديد را در خاورميانه ايجاد سازد که براساس معيارهاي آمريکا طراحي و اجرا شده باشد. براساس خاورميانه بزرگتر اوباما که پس از خاور بزرگ و خاورميانه جديد دوران بوش مطرح شده اجراي اهداف و سياست‌هاي صهيونيست‌ها در اولويت قرار دارد و متحدان منطقه‌اي آمريکا ملزم به اجراي اين طرح مي‌باشند. پس از اعلام راهبرد امنيت ملي آمريکا، خاورميانه شاهدتحولات متعددي بوده است.

-بحران تشکيل دولت در عراق و دخالت‌هاي مستقيم آمريکا در اين روند که با حمايت مستقيم از برخي جريان‌هاي سياسي صورت گرفت.

-تشديد فشارها و اجراي سياست‌هاي نخ‌نما شده تحريم و تهديد عليه جمهوري اسلامي ايران همراه با تشديد پروژه ايران هراسي در منطقه که حتي با برخي ادعاها مبني بر تحرک نظامي عليه ايران پيگيري مي‌شود.

- از سرگيري درگيريها در يمن و تحرکات ارتش اين کشور در مناطق شمالي که اکثريت آن را شيعيان تشکيل مي‌دهند.


ابتكار

«چندپارگي در فرهنگ سياسي و گيجي در رفتار سياسي مردم؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد:
فرهنگ سياسي به عنوان بخش مهم زمينه سياست‌هاي داخلي هر کشور به حساب مي‌آيد.

به تعبير ديگر ميان باور‌ها و الگو‌هاي محيط اجتماعي و اقدامات سياسي دولت‌ها رابطه وجود دارد اين رابطه آنچنان عميق است که اکثر جامعه شناسان و علماي سياسي معتقدند رفتارسياسي شهروندان، نخبگان و حکومت گران عمدتا خواستگاه فرهنگي دارد و بر اساس همين ملاک جوامع را به مشارکت جو، پيرو منش و کوچک انديش تقسيم کرده‌اند.
فرهنگ سياسي جامعه ما، ترکيب خاصي دارد که محصول تحولات تاريخي است، به قول يکي از صاحب نظران ويژگي کنوني جامعه ايران چند پارگي در فرهنگ سياسي است که حاصل همزيستي تاريخي فرهنگ ملي، فرهنگ ديني و فرهنگ غربي است.

اين چند پارگي تحولات بسياري را به دنبال داشته است وقتي مجموعه‌اي از تضاد‌ها در قالب رفتار گروهي ظاهر مي‌شود گيج کننده مي‌گردد اگر چه بعد از انقلاب تلاش بسياري صورت پذيرفته است تا فرهنگ سياسي ايرانيان به سوي منبع واحد که همان مذهب شيعه است سوق پيدا کند و البته توفيقات بسياري هم به همراه داشته است اما فرهنگ سياسي ما ايرانيان همچنان تحت تاثير منابع متضاد مي‌باشد در نتيجه رفتار‌هاي متعارض را به همراه دارد،بنا بر اين همچنان در لايه‌هايي از فرهنگ سياسي شاهد فرهنگ آمريت / ارادت سالاري، مي‌باشيم و برغم اينکه انقلاب اسلامي خود حاصل فرهنگ مشارکت جويي بود و در طول سي سال گذشته ساختار‌هايي سياسي بگونه‌ايي در پي نهادينه سازي فرهنگ سياسي مشارکت جو بودند اما همچنان اين فرهنگ با فرهنگ پيرو منشي و کوچک منشي که برآمده از ساختار سياسي گذشته مي‌باشند، در تعارض است.

بخشي از مردم همچنان ترجيح مي‌دهند شهروند منفعل باشند و حاضر نيستند ريسک شهروند فعال را پذيرا باشند و حتي حاضرند به يک عضو خنثي تبديل شوند ولي ذهن و محيط خود را درگير سياست نکنند به عبارت ديگر فرهنگ انزوا و دوري جستن از سياست را به عنوان شرايط مطلوب براي خود ارزش گذاري کرده‌اند و آسايش را مساوي با دور بودن از سياست تعريف مي‌کنند.


آفرينش

«سرمايه پنهان در جامعه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميد رضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد:
امروزه در جهان ثروت و سرمايه معمولا قدرت وپيشرفت را براي صاحبان آنها به ارمغان مي‌آورد. اين ثروت مي‌تواند در قالب منابع طبيعي همچون نفت،گاز و معادن و.... باشد. لازمه تبديل شدن اين ثروت طبيعي به قدرت وتوسعه نيازمند يک جامعه مدرن ومردمي با سواد و مهارت بالا مي‌باشد. تا بتوانند با بهره گيري از مهارت و تخصص خود زمينه را براي توسعه و پيشرفت جامعه را فراهم نمايند.

ما مشاهده مي‌کنيم در کشورهايي همچون ژاپن، کره، چين و... نيروي انساني ماهر چه تحولي را در زمينه اقتصادي و علمي در سطح جهاني براي اين کشورها به ارمغان آورده است. اما مهمتر از اين دو منبع ثروت يعني منابع طبيعي ونيروي انساني ماهر، بحث انگيزه و فرهنگ کار است که از آن تحت عنوان «سرمايه پنهان جامعه» ياد مي‌شود.

با در نظر گرفتن واقعيات مي‌توان گفت که اگر کشوري از سرمايه و منابع طبيعي برخوردار نبود مي‌تواند با افزايش سرمايه پنهان در جامعه و آموزش نيروي کار ماهر اسباب توسعه و پيشرفت را براي خود فراهم کند. نمونه بارز اين مدعا کشور ژاپن است که بدون دسترسي داشتن به منابع طبيعي انرژي و با افزايش انگيزه و تلاش در نيروي انساني توانسته در سطح جهاني خود را به عنوان يک قدرت اقتصادي و علمي بزرگ مبدل نمايد.

اين در حالي است که بسياري از کشورهاي جهان از جمله کشور ما با داشتن 11 درصد از ذخاير نفت و 18 درصد از ذخاير گاز دومين دارنده ذخاير نفت وگاز در جهان و با در اختيار داشتن معادن فراوان و وسعت سرزميني مناسب نتوانسته ايم نسبت به دارايي و امکاناتمان به رشد و توسعه قابل قبولي برسيم. علت اين امر نداشتن نيروي انساني و يا نيروي کار ماهر نيست بلکه علت اصلي اين امر نبودن انگيزه انجام کار مفيد در بين مردم است.


وطن امروز

«ماليات، موتور توسعه اقتصاد هر کشور»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي وطن امروز به قلم ابوالفضل کوده‌اي است كه در آن مي‌خوانيد:
ماليات مهم‌ترين منبع تامين مالي هزينه‌هاي حاکميتي دولت در هر كشوري محسوب مي‌شود. با توجه به اينكه در ايران بودجه دولت متکي به درآمدهاي حاصل از فروش نفت و منابع طبيعي است، نقش ماليات در تامين منابع دولت و اداره آن تاکنون نتوانسته آنچنان که شايسته است پر رنگ باشد. ظرفيت مالياتي به عنوان حجم پرداخت مالياتي که جامعه بايد آن را بپردازد در کشور به نحوي بالاست و اين توان از يک سو به درآمدها،‌ مصارف و سرمايه‌‌گذاري‌ها متکي و از سوي ديگر براي اهداف بلند مدت و ميان مدت برنامه‌ريزي‌هاي کوتاه ‌مدت ارسال مرتبط است اما بايد گفت با وجود تلاش‌هاي اخير دولت در راستاي توسعه همه جانبه اشاعه فرهنگ پرداخت ماليات، وابستگي اقتصاد به نفت نقش پرداخت ماليات در ايران را نسبت به ديگر کشورهاي پيشرفته کمرنگ کرده است.

اين در حالي است كه برنامه‌هاي رهايي تدريجي از اقتصاد نفتي و نيز برجسته کردن نقش ماليات در اداره امور کشور اکنون بيش از پيش مورد توجه دولتمردان و مردم قرار گرفته است. در واقع درآمدزايي دولت از محل اخذ ماليات بيشتر به توسعه همه جانبه اقتصادي چون رشد فضاي کسب و کار،‌ افزايش سطح توليد کيفي، اشتغال و از همه مهم‌تر جذب سرمايه‌گذار خارجي در ايجاد پروژه‌ها و طرح‌هاي سنگين و سبک زيرساختي بازمي‌گردد وآنچنان که مشاهده مي‌شود مسؤولان نسبت به اين امر اقدامات وسيعي را در دستور کار قرار داده‌اند.

اينکه امسال اظهارنامه‌هاي مالياتي از سوي موديان و فعالان اقتصادي کشور نسبت به سال‌هاي قبل با رقم بالاتري (حدود 5/4 ميليون فقره اظهارنامه) به سازمان امور مالياتي و دفاتر آن ارائه شده، نشان از درک بالاي مردم از واقعيت‌ها به جهت مشارکت عمومي آنها در اداره امور کشور دارد تا هرکسي در وسع تواني که در هر موقعيت شغلي دارد خود را در تامين بخشي از درآمدهاي مالي دولت سهيم کند. البته اطلاع‌رساني دقيق و شفاف از چگونگي تامين منابع مالي دولت و نحوه مصارف آن از محل دريافت ماليات عمومي تاثير بسزايي در آگاه کردن جامعه نسبت به اين موضوع مهم داشت. همچنين فرهنگ‌سازي پرداخت ماليات به عنوان تکليف قانوني و فريضه خاص خود تاثير مطلوبي در مشارکت عمومي اداره کشور بر جاي مي‌گذارد تا موديان مالياتي برحسب وظيفه قانوني خود با پرداخت ماليات بتوانند دولت را در تامين منابع مالي همراهي کنند.


دنياي اقتصاد

«پيرامون هديه نقدي به نوزادان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم علي سرزعيم است كه در آن مي‌خوانيد:
پس از طرح‌ اين ديدگاه كه بايد به جمعيت ‌ايران افزوده شود، نقدهاي متعددي بر ‌اين ديدگاه مطرح و در رسانه‌هاي مختلف منعكس شد.

به‌رغم همه‌اين نقدها، ظاهرا ‌اين ديدگاه به اجرا در آمده و مقرر شده است از نيمه شعبان پرداخت‌هايي در ‌اين راستا صورت گيرد تا انگيزه‌اي براي افزايش جمعيت فراهم شود.
برخلاف همه كساني كه نسبت به‌ اين مساله شديدا ابراز نگراني مي‌كردند،‌ به نظر مي‌رسد كه جاي چندان نگراني وجود ندارد؛ چرا كه پاداش در نظر گرفته شده آن‌چنان زياد نيست كه بتواند در تصميم مهمي ‌چون بچه‌دار شدن، تاثير قابل توجهي داشته باشد. اصولا تصميم به داشتن فرزند، تصميم بسيار مهمي ‌است و مسووليت بلندمدتي به دنبال دارد. از ‌اين رو انسان‌ها با حساسيت زياد نسبت به ‌اين مساله تصميم‌گيري مي‌كنند.

مي‌توان ادعا كرد كه گري بكر، استاد ممتاز دانشگاه شيكاگو و برنده جايزه نوبل اقتصاد، نخستين كسي بود كه تحليل اقتصادي بچه‌دار شدن را در كانون مباحث اقتصاد خانوار وارد نمود. وي در مقاله‌اي مهم به سال 1990 نشان داد كه اصولا دو حالت تعادلي پيش روي جوامع قرار دارد و جوامع ناگزير به‌ اين نقاط تعادل سوق خواهند يافت. در تعادل بد،‌ نرخ باروري بالا و ميزان انباشت سرمايه انساني پايين است. ‌

اين وضعيت مشخصه اكثر كشورهاي فقير است كه از جمله آنها مي‌توان به نيجريه،‌ موزامبيك،‌ مالي،‌ اوگاندا،‌ تانزانيا و امثالهم اشاره كرد. در‌ اين حالت تعادل،‌ هزينه بچه‌داري و بازدهي تحصيلات پايين است و از ‌اين رو، داشتن بچه بيشتر به صرفه به نظر مي‌رسد؛ خصوصا ‌اينكه در جوامع فقير بچه يك عامل نيروي كار به نظر مي‌رسد و بيش از آنكه هزينه‌زا باشد، منبع درآمد قلمداد مي‌شود.


جهان صنعت

«شوراي رقابت در دور تسلسل‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم مريم السادات خرمگاه‌ است كه در آن مي‌خوانيد:
پرونده واگذاري دو غول خودروساز کشور در حالي بسته شد که با توجه به تجربه واگذاري جنجال‌برانگيز مخابرات انتظار مي‌رفت پروسه خصوصي‌سازي کشور از کانال قانوني خود و در راستاي اجراي سياست‌هاي اصل 44 اجرايي شود اما نه تنها اين امر محقق نشده بلکه صحنه اقتصاد کشور شاهد نوع جديدي از ايجاد انحصار در بازار مالي کشور است که در نوع خود جالب توجه است . اين‌بار شبه‌دولتي‌ها که يکه‌تاز واگذاري‌هاي بزرگند در دامي گرفتار شده‌اند که به نظر مي‌رسد رهايي از آن به آساني امکان‌پذير نيست زيرا دو خودروساز بزرگ کشور در ميان جاروجنجال‌هاي تبليغاتي روي کاغذ به کارکنان اين دو مجموعه واگذار شده‌اند.

هرچند که گفته مي‌شود، حق به حق‌دار رسيده اما عملا حقي روي کاغذ به حق‌دار نرسيده است و مديران دولتي هنور به نام کارگران، کرسي اقتدار خود در اين صنعت را ترک نکرده‌اند. به نظر مي‌رسد دولت با تجربه‌اي که از واگذاري مخابرات به دست آورده، خودروسازان را واگذار کرده و تنها برچسب خصوصي به آنها زده و در ميان حيرت شبه‌دولتي‌ها در جيب ديگرش گذاشته است تا اين‌بار بخش خصوصي انگشت به دهان نماند!

اما همگان شاهد شناي برخلاف قوانين بازار سرمايه (در جريان اين واگذاري‌ها به خصوص واگذاري سهام شرکت سايپا) بودند البته دولت براي رسيدن به مقصود خود راه سخت و پراسترسي را پشت‌سر گذاشته است. مدعاي اين گفته نيز زماني است که مسوولان سازمان خصوصي‌سازي متوجه شدند، ممکن است معامله سايپا آن‌گونه که مي‌خواهند پيش نرود.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"