x
کد خبر: ۱۱۶۱۹۴
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۴ - ۱۹ مرداد ۱۳۸۹
خراسان: پدرم در آستانه ورشکستگي بود و با ۲۰ ميليون تومان بدهکاري که بالا آورده بود نمي دانست چه کار کند تا اين که طرف تجاري او مرا براي پسرش خواستگاري کرد و خانواده ام با اين که مي دانستند مهران به مواد مخدر اعتياد دارد، جواب مثبت دادند و با اين ازدواج شوم، بدهکاري پدرم تسويه شد.

متاسفانه او سرنوشت مرا براي نجات خودش خرج کرد و به جهنمي افتادم که تنها راه گريزم را طلاق مي ديدم.شوهرم دغدغه اي براي زندگي نداشت و خانواده ثروتمندش زندگي مان را تامين مي کردند ولي کراک، رمقي برايش نگذاشته بود و او نه تنها از نظر روابط زناشويي ضعف و ناتواني داشت بلکه خانه ما را پاتوق دوستان بي سروپا و معتاد خود کرده بود. با اين وضعيت من تقاضاي طلاق دادم و از مهران جدا شدم.

زن جوان در دايره اجتماعي کلانتري شهيدهاشمي نژاد مشهد افزود: يک سال گذشت و من با پسر جواني آشنا شدم که در مغازه پدرش کار مي کرد.ما مدتي با هم رابطه مخفيانه داشتيم و گاهي همديگر را مي ديديم. بالاخره او به خواستگاري ام آمد و بر خلاف ميل و رضايت خانواده ام جواب بله گفتم.

پدرم که خودش را در ماجراي ازدواج با مهران مقصر مي ديد گفت: دخترم، من تو را بدبخت کردم و حاضرم براي جبران اشتباه خودم هر کاري که از دستم برمي آيد انجام دهم، خواهش مي کنم کمي فکر کن چون اين ازدواج به صلاح تو نيست.اما افسوس من با توجه به دلخوري که از پدرم داشتم و مي خواستم اين بار خودم براي آينده ام تصميم بگيرم با لج بازي و حتي تهديد حرفم را به کرسي نشاندم و سر سفره عقد نشستم. البته پدر شوهرم نيز در شب عروسي مان جلو آمد و گفت: من پسرم را تاييد نمي کنم و اميدوارم تو با اخلاق و رفتار خودت بتواني او را به سر عقل بياوري!

من آن موقع معني اين حرف او را نفهميدم و با خوشحالي پا به خانه مرد مورد علاقه ام گذاشتم؛ ولي الان که حدود ۸ ماه از زندگي مشترک مان مي گذرد فهميده ام چه اشتباهي کردم. متاسفانه شوهرم آدمي عياش و هوسران است و با زنان زيادي رابطه دارد. او حتي چند روز قبل براي دختر خواهرم نيز مزاحمت ايجاد کرد و با اين مشکل دعواي شديدي به وجود آمد.من ديگر از اين وضعيت خسته شده ام و با نگراني که از ارتباط نامشروع شوهرم با زنان خياباني و هراس از آلودگي به بيماري خطرناک ايدز دارم نمي خواهم به اين زندگي ادامه بدهم و قصد دارم از او جدا شوم.اما در پايان مي خواهم به تمام افرادي که داستان زندگي ام را مي خوانند بگويم تمام اين ماجرا که با عجله برايتان تعريف کردم سه سال از بهترين ايام زندگي ام را تباه و صفحه شناسنامه ام را با مهر طلاق سياه کرده است من از نظر روحي و رواني آسيب جدي ديده ام و از خانواده ها و جوانان خواهش مي کنم با توکل به خداي بزرگ هنگام ازدواج تحقيقات درستي انجام بدهند و با هم مشورت کنند تا دچار خطا نشوند.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"