|
يك استاد اخلاق با اشاره به روايت «إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فُتِّحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أَبْوَابُ الْجِنَانِ» از پيامبر اعظم (ص) گفت: پيامبر (ص) وقتي كه نزديك ظهر ميشد، چهار ركعت نماز ميخواندند، چرا كه در اين زمان درهاي آسمان و بهشت باز و دعا مستجاب ميشود.
به گزارش
گفته شد ماه مبارك رمضان، ماه تلاوت قرآن ـ يعني بازگوكردن كلام ربّ ـ و ماه دعا ـ يعني گفتگوي عبد است با ربّش ـ است و عرض كرديم كه ادعيه بر دو گونه است؛ مأثور و غيرمأثور، كه اينها هم داراي آداب و شرايطي است. بالأخره بحث ما به اينجا رسيد كه عواملي در دعا مؤثر هستند. يعني خودِ دعا، كارآيي دارد، اما عواملي هم در كنارش اثرگذاري دارند؛ از جمله عامل زمان. در بحث زمان ابتدا، «روز و شب» را بهطور عمومي مطرح كرديم و إنشاءالله بعداً زمانهاي خاص، يعني ايام و ليالي خاص را بحث خواهيم كرد.
من عرض كردم كه در باب روز و شب، ما چند دسته روايت داريم. دستهاي بر روي مسأله شب بهطور خاص تأكيد كرده، دستهاي هم بر نيمهشب به بعد، دستهاي بر ثُلث آخر شب، يعني سحرگاهان و گروهي هم بر "بينالطلوعين " تأكيد فرموده است.
* ساعات خاص روز براي دعا كردن
امّا در اين جلسه سراغ ساعات خاص «روز» ميرويم. ما در باب روز هم داريم كه يك وقت خاصي از روز بر روي دعا مؤثر است. در آيه پانزدهم سوره مباركه رعد آمده است: "وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ». يعني هر آنچه در آسمان و زمين است خواهناخواه، و سايههاي آنها، بامدادان و شامگاهان براي خداوند، سجده ميكنند.
* قبل از طلوع و غروب خورشيد
در ذيل اين آيه شريفه روايتي از امام ششم (ع) آمده كه حضرت فرموند: «هُوَ الدُّعَاءُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ هِيَ سَاعَةُ إِجَابَةٍ». يعني منظور آيه، دعا كردن در اين زمانها است و اين ساعت ـقبل از طلوع و غروب آفتابـ زمان استجابت دعا است. روايت ديگري از امام صادق (ع) است كه حضرت فرمودند: «إِنَّ الدُّعَاءَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا سُنَّةٌ وَاجِبَةٌ». دعا كردن قبل از طلوع خورشيد و قبل از غروب آن، از احكامي است كه روي آن تأكيد شده است. روايت ديگري باز هم از امام صادق (ع) است كه حضرت فرمود: «إِذَا كَانَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ فَعَلَيْكَ بِالدُّعَاءِ وَ اجْتَهِدْ وَ لَا يَمْنَعُكَ مِنْ شَيْءٍ تَطْلُبُهُ مِنْ رَبِّكَ وَ لَا تَقُولُ هَذَا مَا لَا أُعْطَاهُ وَ ادْعُ فَإِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ». قبل از طلوع آفتاب و غروب آن دعا كن و بر دعا كردن و خواستهاي كه از پروردگارت داري اصرار نما و چنين نگو كه اين خواسته من اجابتشدني نيست؛ دعا كن؛ چون پروردگارت هر كاري را كه بخواهد، انجام ميدهد.
* اثر اين زمان بر روي داعي
من قبلاً عرض كردم كه بحث تأثيرگذاري زمان، يكوقت در ارتباط با اثر زمان «بر روي دعا» است و يكوقت در مورد اثر «بر روي داعي» و در ربط با دعا كردن او است. يعني زمان گاهي بر نَفسِ دعا اثر دارد و گاهي بر روي داعي اثر ميگذارد كه در نتيجه روي دعاي او هم مؤثّر است. عرض كردم كه وارد بحث اوّل نميشوم، ولي بحث دوم را وارد شدم و در رابطه با دعا كردن در ثُلث آخر شب، سحرگاهان و بينالطلوعين مطالبي را گفتم. در جلسه گذشته اين مسأله را در باب بينالطلوعين مطرح كردم كه براي چه روي آن تأكيد شده است. روايتي هم در اين زمينه بود كه من آن را خواندم. يعني حرفها، از خودم نبود و من بين روايات را جمع كردم.
* اوّل و آخر بگو خدا!
گفته شد كه مردم، صبحها كه بيدار ميشوند، از نظر روند طبيعي و حالِ غالب اينطور است كه در صدد آمادگي براي رفتن به دنبال امور مادّي و به دست آوردن رزق و روزي هستند. يعني غالباً انسانها در آن ابتدايي كه وارد روز ميشوند، از همان موقع براي مسائل مادّي و به دست آوردن روزي تلاش ميكنند. از قديم هم اينطور بوده و بهطور متداول هم كار از همان طلوع شمس آغاز ميشود و انتهاي اين تلاشها هم غروب است. اين روايات بر روي "اوّل و آخر " همه تلاشها دست گذاشته است. از همان اوّل كه بلند ميشوي و ميخواهي دنبال كار و كاسبي و مسائل مادّي بروي، خدا خدا كن! آخرش هم همين است. اوّل خدا، آخر هم خدا! خوب دقت كنيد! ببينيد چقدر زيبا است. آخر بحث عرض ميكنم كه منشأ اصلي اين معارف ما چيست. بعداً در مورد آن توضيح ميدهم.
* جلوگيري از انحراف
چندين دليل در اين مسأله وجود دارد. يكي اينكه چرا در صبح و عصر بايد دعا كرد و خدا را صدا كرد؟ چون مردم كه در طول روز سراغ كسب و كار ميروند، امور بسياري از وسوسههاي شيطاني برايشان پيش ميآيد؛ چه شيطان دروني و چه بيروني كه آنها را فريب داده و اغفال ميكند. اين امور دائماً ميخواهد انسان را از صراط شرعي و راه و چارچوبهايي كه شرع براي او تعيين كرده، خارج كند. من بايد چه كار كنم كه نجات پيدا كنم و از راه بيرون نروم؟
* استغفار در آخر روز
ميگويد همان اوّل صبح كه ميخواهي بيرون بروي، خودت را به خدا بسپار و دعا كن! اوّل كار هم طلوع شمس است. آخر كار هم بهطور غالب تا غروب شمس ادامه پيدا ميكند. چهبسا در بين اين دو مقطع زماني، لغزشهايي هم پيدا شود. هنگام غروب كه شد، خدا از يادت نرود! فكر كن و اگر خطايي از تو سرزده است، با دعا آن را برطرف كن! دعا كن و از خدا بخواه كه از تقصيرت بگذرد. بهترين دعا براي اين منظور چيست؟ استغفار است.
* خود را به خدا بسپار!
اين يك مسير است براي اينكه دعا در اين زمانها را توجيه كنيم. اما مسائل زيادي در اينجا مطرح است. مثلاً اينكه معمولاً حوادثي در روابط اجتماعي، براي انسان پيش ميآيد كه از اين گرفتاريها راه نجاتي نيست. وقتي انسان وارد جامعه ميشود، حوادث و اتفاقاتي براي او پيش ميآيد كه تنها حافظ او، خدا است. اين مورد، غير از آن مسأله قبلي است. آنجا بحث وسوسههاي شيطاني و تخلّف از احكام الهي و حرام و حلالهاي شرعي بود؛ امّا اينجا بحث حوادث و اتفاقاتي است كه در طول روز پيش ميآيد. از وقتي كه بيرون ميآيم تا زماني كه برميگردم، ممكن است برايم هزار اتفاق بيفتد و شايد صبح كه ميآيم، اصلاً به شب نرسم و ديگر برنگردم. بنابراين همان اوّل صبح كه ميخواهي راه بيفتي، خودت را نسبت به اين حوادث به خدا بسپار!
* پيشگيري از هر نوع پيشآمد
اگر انسان بخواهد سراغ ابعاد گوناگون مسأله برود، ميبيند يك بُعد و دو بُعد نيست. همه اين حرفها حساب شده است. از اوّل طلوع شمس تا غروبش كه معمولاً در اين وقت، انسان به دنبال كسب درآمد به درون جامعه ميآيد، براي انسان مسائلي پيش ميآيد، چه از نظر وساوس شيطاني، چه از نظر حوادث طبيعي و روابط انساني كه حافظ و نگهداري جز خدا، براي انسان نيست. دعا در اين اوقات از پيشآمدها، آن هم هر نوع پيشآمدي، پيشگيري ميكند. در يك جمله، دعا از پيشآمدهايي كه در اين مقطع زماني براي من ممكن است پيش بيايد، چه معنوي و چه مادّي و طبيعي، پيشگيري ميكند.
* نماز و دعا هنگام زوال
دسته ديگري از روايات است كه «عند زوال الشمس»، يعني ظهر را مطرح ميكند. دو روايت هست كه يكي از آنها روايتي از پيغمبر اكرم (ص) است كه فرمود: «إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فُتِّحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أَبْوَابُ الْجِنَانِ»؛ آنگاه كه ظهر ميشود، دربهاي آسمان و دربهاي بهشت باز ميشود؛ «وَ اسْتُجِيبَ الدُّعَاءُ»؛ و دعا مستجاب ميشود؛ «فَطُوبَى لِمَنْ رُفِعَ لَهُ عِنْدَ ذَلِكَ عَمَلٌ صَالِحٌ». پس خوشا به حال آن كسي كه در اين وقت، كردار نيكي از او بالا رود. اين را خوب دقت كنيد! من بعداً ميگويم كه اين روايت به چه چيزي اشاره دارد.
روايت دوم را هم ميخوانم: «كَانَ النَّبِيُّ صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ يُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ فَسُئِلَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ هَذِهِ سَاعَةٌ تُفْتَحُ فِيهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أُحِبُّ أَنْ يَصْعَدَ لِي فِيهَا عَمَلٌ صَالِحٌ». پيغمبر اكرم (ص) وقتي كه نزديك ظهر ميشد، چهار ركعت نماز ميخواندند. چرا؟ ميفرمودند چون اين ساعت زماني است كه دربهاي آسمان باز ميشود و من دوست دارم كار نيكي از من در اين ساعت بالا رود.
* توجه به بُعد روحاني انسان
اينها اشاره به مطلب ديگري دارد. انسان صبح كه راه افتاد و دنبال كار رفت، بحبوحه اشتغالات او به مادّيت چه وقت است؟ سر ظهر، وسط كار است كه ديگر گرم كار شده است و تمام همّ و غمّش، رفته سراغ پول ـنعوذباللهـ؛ در همين وقت حواست را به عالَم بالا جلب ميكند كه تو آدم هستي و فقط يك بُعد نداري. تو موجودي چند بُعدي هستي. دائماً كه نبايد به دنبال احتياجات جسمانيات باشي. سَري بالا كن و متوجه عالَمي شو كه روزيات بايد از آن عالَمِ برتر به تو برسد. چه خبر است كه اينقدر به دنيا مشغول شدهاي؟! رزق و روزي همين دنيايي كه در آن غرق شدهاي، از جاي ديگر ـاز يك عالم برترـ ميرسد. اين هم بايد از بالا برسد.
* روزيها در آسمان است
من به يك آيه اشاره كنم و او اين آيه شريفه است كه در سوره ذاريات است: «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُون». روزي شما و آنچه كه وعده داده شدهايد، در آسمان است. روزيهاي شما در عالَم عِلوي ـيك عالم برترـ است، نه در اين خاك. نه اينكه ميخواهد بگويد در دنيا كار نكن و فقط دعا كن! ميگويد تمام توجّهت را صرف دنيا نكن! بله، راجع به زمين هم داريم كه: «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ». ولي پيغمبر ميگويد، عمل صالح در اين موقع، يعني وقت زوال شمس به آسمان ميرود. موقع نماز ظهر و عصر كه حتّي خدا آن را واجب هم كرده است، به سراغ خدا برو!
* بين وقت نماز ظهر تا وقت نماز عصر
حتي در روايتي از از امام صادق (ع) آمده است كه: «الْوَقْتُ الَّذِي لَا يُرَدُّ فِيهِ الدُّعَاءُ هُوَ مَا بَيْنَ وَقْتِكُمْ فِي الظُّهْرِ إِلَى وَقْتِكُمْ فِي الْعَصْرِ». وقت و ساعتي كه دعا در آن رد نميشود، ما بين وقت نماز ظهر تا وقت نماز عصر است. حضرت ميفرمايد در اين ساعت سراغ او برو! گاهي اينطور است كه در بين روز، وسط كار كه انسان گرم كار است، ممكن است ـ نعوذباللهـ حوادث ناگواري براي او پيش بيايد كه ديگر نتواند كارش را ادامه دهد و يا دُرُست فكر كند. گاهي به چهكنم، چهكنم ميافتد. همان وسط روز و وسط كار كه به چهكنم، چهكنم افتادهاي، متوجّه اين معنا باش كه گرهگشا بالا است. به آنجا توجه كن!
* نه سرمست ماديّات شو و نه دستپاچه!
من به اين رواياتي كه ميخوانم دقت دارم. همه ميخواهد بگويد خودت را گم نكن! پيشآمد ناگواري اتفاق افتاده است؟ نترس! تو خدا داري! چرا دست و پايت را گم كردهاي؟! سرت را بالا كن و از او بخواه! گرهگشاي اصلي او است. نه از اين طرف سرمست مادّيات شو و نه از آن طرف اگر حادثهاي پيشآمد كرد، دست و پايت را گم كن!
* در متن مادّيت به معنويت هم توجه كن!
نكته اساسي اين است كه بر اساس معارفمان اصلاً ماديت ما، آميخته به معنويت است و معنويت هم، در مادّيت گسترده شده است. اين جزء معارف ما است كه اينها از هم جدا نيستند. خيال نكني كه مادّيت از معنويت جدا است! اين خبرها نيست. اين اشتباه است كه فكر كني معنويت در امور مادّي، راه ندارد و اينها از هم بيگانهاند. مادّيت ما آميخته به معنويت است. اين روايات دارد اين حرفها را به ما ميآموزد. اينها، دستوراتي است كه از ناحيه بزرگان دين براي ما آمده است كه در متن مادّيت به معنويت هم توجه كن. در متن مادّيتِ من معنويت است. لذا يك مؤمن هيچگاه در زندگياش هراس ندارد و دست و پاي خودش را گم نميكند؛ و نه غافل ميشود و سرمست كه خدا را فراموش كند. اين روايات دارد اين را به ما درس ميدهد.