کد خبر: ۱۲۳۸۴۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۳ - ۲۵ مهر ۱۳۸۹
عصر ایران نوشت:

" مشتبه شدن " امر برای سیاستمداران و تصمیم گیران کشور یکی از بزرگ ترین آفات تاریخی سرزمین ما بوده است .

به واسطه سنت های استبدادی ، شاهان و درباریان که از بدنه جامعه به دور بودند ، شناخت درستی از واقعیت های اجتماعی و سیاسی و بین المللی نداشتند و درباریان نیز به خاطر اینکه همچنان در پست و مقام خود بمانند شروع به تملق و چاپلوسی می کردند تا مبادا خدای ناکرده خاطر همایونی را مکدر کنند و خشم سلطان را برانگیزند .

شایداشاره به ماجرای تاریخی و ننگین قرار داد ترکمانچای برای بسیاری از خوانندگان تکراری باشد ، اما ذکر این مثال تاریخی نمونه ای گویا و واقعی از متوهم بودن سلاطین قدیم ایرانی است.

در اوائل دوران قاجاریه ، فتحعلی شاه پس از دوره دوم جنگ های ایران و روس بخش های اعظمی از قفقاز و آذربایجان ایران را از دست داده بود و ژنرال پاسکویچ روسی هم تهران را تهدید به حمله نظامی می کرد و برای این که حمله را محقق نسازد ، شروطی را برای شاه تعیین کرده بود . در واقع ، مملکت در آستانه فروپاشی کامل قرار داشت و قاجار هم قشونی برای مقابله با روس ها و دفع خطر نداشت.

در چنان شرایط بغرنجی ، شاه قاجار باز هم از توهم خود برتر بینی و خود بزرگ بینی رهایی نیافت و ثبت مکالمات او با چاپلوسان درباری در آن اوضاع و احوال – که این شاه بی کفایت در آستانه پذیرش قرار داد ننگین ترکمانچای قرار داشت – خود به خوبی گویای درد تاریخی استبداد و توهم تصمیم گیران است .

اوضاعی که آن روزها بر ایران حاکم بود چنین تصویری داشت: تبریز و شهرهای دیگری چون مرند و خلخال و مشکین (مشکین شهر) و سراب و گرمرود تا میانه ، به اشغال نیروهای روسیه در آمده و تنها برخی مناطق ، از جمله اردبیل و ارومیه و ساوجبلاغ و تالش و مغان ، تحت حاکمیت قاجار باقی مانده بودند و این در حالی بود که ژنرال پاسکویچ ( فرمانده نیروهای روسی در جنگ ) دولت ایران را تهدید کرده بود که در صورت عدم تمکین به خواست های روسیه اشغال مناطق و شهرهای ایران تا تهران و سقوط دولت قاجار ادامه خواهد یافت .

پاسکویچ در چند دور مذاکره بین نمایندگان ایران و روسیه - با میانجیگری انگلیس - چهار شرط را برای پذیرش قرار داد صلح با ایران تعیین کرد که عبارت بودند از :
1- واگذاری ایروان و نخجوان و اردوباد به روسیه و تعیین رود ارس به عنوان مرز دو کشور

2- واگذاری تالش و مغان به روسیه

3- پرداخت بیست کرور اشرفی (ده هزار سکة طلا) غرامت به روسیه

4- عذرخواهی نایب السلطنه ( عباس میرزا ) یا شاه ایران ( فتحعلی شاه ) از امپراتور روسیه در شهر سن پترزبورگ روسیه

این شرایط اوضاع واقعی جبهه جنگ و پیشروی نیروهای روسیه به داخل خاک ایران بود و این در حالی بود که در دربار فتحعلی شاه اوضاع به گونه ای دیگر بود .

" قبله عالم " که نه خود شناخت درستی از اوضاع عالم داشت و نه اینکه درباریان متملق شجاعت ابراز نظر داشتند ، در آن وضعیت بحرانی ، بین درباریان شمشیر خود را به نیمه از غلاف بیرون می کشد و فریاد می زند که اگر شمشیر خود را کامل از غلاف در آورد چه بر سر روسیه می آید ؟
چاپلوسان و متملقان درباری که خود در دل به خوبی از اوضاع و احوال جبهه های جنگ خبر داشتند متملقانه ندا سر می دهند : " وای به حال روسیه ! وای به حال روسیه ! " و سپس از قبله عالم ملتمسانه می خواهند که از کشیدن شمشیر خود صرف نظر کند !

شاه در نهایت در اثر اصرار درباریان ، متملقان و ریزه خوران خود ، از بیرون کشیدن کامل شمشیر از غلاف به دلیل اینکه روسیه را خراب و ویران می کند !! پشیمان می شود و در نهایت همان شاهی که فکر می کرد اگر شمشیر از نیام بیرون کشد ، روسیه به خاک سیاه خواهد نشست ، ناگزیر شد دستور امضای ننگین ترین قرار داد تاریخ روابط خارجی ایران - یعنی همان قرار داد ترکمانچای – را صادر کند .

شکاف بین واقعیت و توهم در واقع همان شکاف موجود بین شمشیر نیمه بیرون آمده از غلاف فتحعلی شاه و امضای قرار داد ترکمانچای است . شکافی که آن قدر عظیم و هول انگیز است که تنها ذهنیت متوهمانه فتحعلی شاه و فتحعلی شاه ها می تواند آن را پر کند .

می گویند تاریخ معلم انسان هاست ؛ اگر مسوولان کشور در دوران سیاه قاجار ، چنان متوهم بودند که فکر می کردند به یک اخم و شمشیر آنها ، دنیا از هم می پاشد ، شاید بتوان آن را به حساب بی اطلاعی آنان از مناسبات جهانی گذاشت ولی امروز از فلان مسوولان دولتی تحصیل کرده و دنیا دیده نمی توان "مشتبه شدن امر" را پذیرفت و توجیهش کرد.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"