کد خبر: ۱۲۷۵۹۱
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۸ - ۳۰ آبان ۱۳۸۹
قدس: پدر سیاه که در دنیای توهم دختر 9 ساله‌اش را شکنجه می‌داد برای بی‌گناهی خود داستان‌سرایی کرد.

این آزار و اذیت‌های پنهانی وقتی صورت می‌گرفت که مادر خانواده به سر کارش می‌رفت.

تماس وحشت

دخترک گوشی تلفن را برداشت و دیگر شیرین‌زبانی همیشگی را نداشت، بغض پنهانی گلویش را پر کرده بود.

اشک امانش را بریده بود. 9 سال بیشتر نداشت. «مامان بیا خونه، بابا خیلی ترسناک شده. می‌ترسم، وقتی تو نیستی منو کتک می‌زنه. قاشق داغ می‌کنه و به پاهام می‌زنه. من دیدم رفت تو اتاق پشتی یه چیزی کشید. اول خیلی مهربون بود ولی یکدفعه به من حمله کرد و با چوب منو زد. دیگه بابارو دوست ندارم».

زن جوان با شنیدن صدای رنجور دختر 9 ساله‌اش بلافاصله پا به خانه جهنمی گذاشت.
بهاره‌کوچولو در اتاقش پنهان شده بود، اشک در همه صورتش دیده می‌شد، می‌خواست از شکنجه‌های سیاه پدرش بگرید اما زبانش بند آمده بود. وقتی در آغوش مادر آرام گرفت بریده‌بریده پرده از راز هولناک آزار و اذیت‌های پدر برداشت و گفت: «هر وقت تو نیستی بابام به اتاق پشتی می‌ره و چیزی می‌کشه و مثل دیو به من حمله می‌کنه و... بابام همیشه می‌خواست به تو چیزی نگم و هر بار به دروغ می‌گفتم که زمین خوردم یا با بچه‌ها دعوام شده».

طرح شکایت

19 آبان‌ماه سال جاری وقتی مادر بهاره‌کوچولو پیش روی بازپرس طاهری از شعبه دوم دادسرای شهید فهمیده قرار گرفت، پرده از اقدامات هولناک همسرش برداشت و گفت: وقتی به اصرار خانواده‌ام با مهدی ازدواج کردم تازه متوجه شدم او معتاد است.

به هر بهانه‌ای بود خواستم تا از یکدیگر جدا شویم اما با مخالفت‌های وی دوباره زندگی را شروع کردم. وقتی بهاره به دنیا آمد رفتارهایش تغییر کرد و مرد زندگی شد. خودش به کمپ ترک اعتیاد رفت و توانست پاک شود، زندگی خوبی داشتیم تا اینکه با دوستانش رفت‌وآمد کرد و این بار به شیشه معتاد شد.

مهدی با مصرف شیشه هر روز در توهم بود. با وجودی که مغازه شیشه‌بری داشت اما هیچ‌وقت کار نمی‌کرد. نمی‌دانستم چه باید بکنم. با کمک دوستان و آشنایان در یک کارگاه مشغول به کار شدم. مهدی وقتی شب‌ها به خانه می‌آمد با بهانه‌های الکی شروع به کتک زدن من می‌کرد.

بارها نیمه‌های شب من را بیدار کرده بود و با تهدید و زور به وسط حیاط می‌آورد و مرا به باد کتک می‌گرفت. خسته شده بودم به همین خاطر در دادگاه خانواده شکایت کردم.

این زن در ادامه افزود: وقتی صدای گریه‌های بهاره را از پشت گوشی تلفن شنیدم به سرعت خودم را به خانه رساندم که دیدم مهدی آخرین ضربه دنیای توهمش را به تنها دخترمان زده است. به همین خاطر تصمیم گرفتم از او شکایت کنم.

با ادعای این زن، بهاره‌کوچولو نیز پیش روی بازپرس طاهری قرار گرفت و با زبان شیرین کودکانه گفت: عمو از پدرم بدم می‌آید. دیگر دوستش ندارم. مرا به بهانه خرید هدیه از مدرسه به خانه برد و به باد کتک گرفت. او مرا با قاشق داغ کرد و با چوب به سرم زد. عمو دیگه نمی‌خوام بابامو ببینم، مثل دیو می‌مونه، ازش می‌ترسم.

همین ادعا کافی بود تا حکم جلب پدر شکنجه‌گر صادر شود. ولی وقتی ماموران خود را پشت خانه این مرد سیاه رساندند، هیچ ردپایی از وی پیدا نکردند. مهدی به نقطه نامعلومی گریخته بود.
تحقیقات میدانی نشان می‌داد مهدی در خانه یکی از دوستانش در خیابان هاشمی پنهان شده است. با این سرنخ کارآگاهان توانستند این مرد 39 ساله را در پاتوق افیونی یکی از آشنایان قدیمی پیدا کنند.

وقتی مهدی در برابر بازپرس طاهری قرار گرفت به داستان‌سرایی پرداخت و گفت: من هیچ‌وقت بهاره را کتک نزده‌ام. اینها فقط یک دروغ است. همسرم برای اینکه از دست من نجات پیدا کند و من طلاقش دهم این داستان‌ها را ساخته تا بتواند حضانت بهاره را به عهده بگیرد.

با این ادعاها، بازپرس شعبه دوم دادسرای شهید فهمیده، بهاره کوچولو را برای معاینات پزشکی به کارشناسان پزشکی قانونی سپرد تا راز این پرونده سیاه فاش شود و پدر شکنجه‌گر را برای افشای جزئیات پنهان راهی زندان کرد.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"