کد خبر: ۱۳۲۸۳۵
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۰ - ۲۳ دی ۱۳۸۹
جام جم آنلاين: بيچاره ببرها! بيچاره شيرها! بيچاره ميمون‌ها! بيچاره حيواناتي كه از آن سوي دنيا از بيشه‌زارهاي «دوبا» ، از دشت‌ هاي دل‌انگيز «سرنگتي»، از محيط امن پارك «نگورو نگورو» ، از چمنزارهاي پارك «ماسايي مارا» و از سواحل وسوسه ‌انگيز رودخانه «زامبزي» به ايران مي‌آيند و در قفس‌هاي زشت و بدبوي فرش شده با سيمان حبس مي‌شوند و از سر ناچاري يادشان مي‌رود كه حيواني وحشي‌اند!

مانده‌ايم نام باغ‌وحش‌هاي ايران را چه بگذاريم؛ انبار حيوانات؟ فراموشخانه؟ تبعيدگاه؟ يا قتلگاه؟ بر سر دوراهي مانده‌ايم كه باغ‌وحش ارم را چه بناميم؛ قتلگاه ببر و شير؟ محلي براي رام كردن حيوانات درنده؟ راه‌حلي منطقي براي افسرده كردن حيوانات سركش؟ يا بازاري پر ولوله براي كتمان حقايق؟

لطفا برايمان جوابيه نفرستيد و ما را تهديد به شكايت نكنيد، چون اگر شما هم جاي ما بوديد از اين همه اخبار ضد و نقيض سرسام مي‌گرفتيد. ماجراي مرگ شير باغ‌وحش ارم را مي‌گويم؛ هماني كه رئيس باغ‌وحش از بيخ و بن تكذيبش مي‌كند و مشاور سرشناس سازمان محيط ‌زيست از آن خبر مي‌دهد.

انگار 4 روز پيش در باغ‌وحش ارم خبرهايي بوده است و يك قلاده شير كه مشكوك به مشمشه بوده در سكوت خبري ساختگي مرده است.

مدير باغ‌وحش اما مي‌گويد شيرها حالشان خوب است و با گوشت گاو پذيرايي مي‌شوند و مختصر ترشح بيني‌شان هم در حال درمان است؛ اما مشاور محيط طبيعي سازمان مي‌گويد نه‌تنها يك قلاده شير مرده، بلكه نمونه‌هاي گرفته شده از او براي تشخيص بيماري‌اش نيز به آلمان فرستاده شده است.

حالا خودتان قضاوت كنيد؛ واقعا چه كسي راست مي‌گويد؟ چه كسي دلش براي حيات‌وحش مي‌سوزد و چه كساني مرگ سريالي حيوانات را تهديدي براي مقامشان مي‌دانند؟ شايد حتي بدبين‌ترين متوليان امور حيوانات در كشور فكرش را هم نمي‌كردند كه روزي باغ‌وحش‌ها زير ذره‌بين انتقاد قرار بگيرند و افراد يا افرادي به خاطر مرگ حيوانات در محكمه افكار عمومي بازخواست شوند؛ اما حالا اين اتفاق افتاده است.

حالا كه غبار آزاردهنده مرگ ببر در باغ‌وحش ارم كمي فرونشسته؛ اما مرگ شير دوباره به موضوع دامن زده است؛ آن هم مرگي در خفا كه حتي جنازه شير هم نمي‌تواند مسوولان را به گفتن حقيقت مجبور كند.

انگار اين روزها باغ‌وحش ارم و آنچه در آن اتفاق مي‌افتد، خطري شده است براي آنهايي كه تا به حال وظايفشان را بدرستي انجام نداده‌اند و حالا برايشان سخت است كه تاوان كم‌كاري‌هايشان را بپذيرند؛ كساني كه تكذيب كردن و آرام جلوه دادن اوضاع را بهترين راه ساكت كردن منتقدان مي‌دانند و مرگ حيوانات را به پير بودن يا تقديري كه خدا براي همه جانداران مقدر كرده، نسبت مي‌دهند.

اما خبرهايي كه از گوشه و كنار مي‌رسد، نمي‌گذارد عده‌اي به خواسته‌هايشان برسند. ديروز مسوولان بيمارستان دامپزشكي كه در ماجراي مرگ ببر به قول خودشان عده‌اي مي‌خواستند پاي آنها را هم وسط بكشند، نامه‌اي سرگشاده خطاب به رئيس سازمان محيط ‌زيست نوشته‌اند و از اين‌كه گوش محيط‌زيست سنگين‌تر از اين حرف‌هاست كه بخواهد به صحبت‌هاي دلسوزانه توجه كنند، انتقاد كرده‌اند و ادعا كرده‌اند كه سازمان محيط‌زيست هنوز الفباي دامپزشكي و درمان حيوانات را نمي‌داند و در مواقع بحران، چراغ به دست مي‌گيرد و دنبال كارشناس مي‌گردد.

البته دعواي دامپزشكي با محيط‌زيست به ما مربوط نمي‌شود؛ اما اگر از زبان خودمان قصد قضاوت داشته باشيم، حرف ما هم همين است: «سازمان محيط‌زيست ايران فقط آنگاه وارد ميدان مي‌شود كه بحراني پيش آمده باشد و بخواهد با انداختن توپ به زمين ديگران، خودش را از عيب و ايراد مبرا كند.»
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"