کد خبر: ۱۳۹۳۲۳
تاریخ انتشار: ۲۰:۳۷ - ۲۸ اسفند ۱۳۸۹
فارس: اخاذي براي پخش عكس‌هاي خانوادگي منجر به قتل چهار تن از اعضاي يك خانواده شد.

متهم رديف اول پرونده چهار فقره قتل در قزوين ظهر امروز در دادگاه رسيدگي به پرونده چهار فقره قتل در قزوين بيان داشت: من با آقاي (ر.چ) دوست بودم به طوري كه رفت و آمد خانوادگي داشتيم و بسيار نيز به وي اعتماد داشتم به طوري كه حتي وقتي ايشان منزل ما بود من حتي خانه را ترك مي‌كردم.

(ع.ن) ادامه داد: تا اينكه نامه‌هايي را دريافت كردم كه در آن نوشته شده بود كه در صورت عدم پرداخت پول عكس‌هاي خانوادگي ما، شماره تلفن‌هايي از اقوامم و اسناد و مدارك ما در اينترنت پخش مي‌شود و در اين ارتباط نيز تلفن‌هايي به منزل ما مي‌شد و اين موضوع آسايش ما را در خانه برهم زده بود.

وي اضافه كرد: من به چند نفر مظنون شدم كه يكي از آنها (ر.چ) بود، در رفت و آمد به خانه (ر.چ)، با خواهر وي (م.چ) آشنا شدم و از وي خواستم اگر چنين موضوعي وجود دارد، او به من اطلاع دهد و من مبلغي به عنوان مژدگاني به وي مي‌دهم كه دو هفته بعد از اطلاعاتي كه (م.چ) به من داد، مطمئن شدم كه اين كارها توسط (ر.چ) يعني برادر وي صورت گرفته است.

متهم رديف اول پرونده چهار فقره قتل در قزوين افزود: در نامه‌هايي كه به دست ما مي‌رسيد مبلغ‌ 20 ميليون درخواست مي‌شد و يا عنوان مي‌شد كه بايد همسرت را طلاق بدهي و زماني كه از (م.چ) خواستم كه اين اسناد و مدارك را بدهد تقاضاي مبلغ بالايي كرد و مي‌گفت كه مي‌خواهد به خارج از كشور برود، با توجه به اينكه من نيز چنين پولي نداشتم بنابر اين تصميم گرفتم كه وي را بكشم.

وي توضيح داد: بنابر اين نقشه قتل وي را كشيدم و با آقاي (م.م) روز قبل قرارمان به باغات اطراف روستاي شينقر رفته و در آنجا چاله‌اي كنديم، با توجه به جلب اعتماد خانم (م.چ) و به بهانه پرداخت پول، در روز اول اسفند ماه همراه با آقاي (م.م) به باغ‌هاي روستاي شينقر در اطراف قزوين رفتيم و آقاي (م.م) خانم (م.چ) را از پشت سر با طناب خفه كرده، سپس او را دفن كرديم، آقاي (م.م) نيز با توجه به اينكه به وي وعده پول داده بودم با من همكاري مي‌كرد.

(ع.ن) در خصوص قتل آقاي (ر.چ) عنوان داشت: من به (ر.چ) اعتماد كردم ولي او از اين اعتماد سوءاستفاده كرد و زندگي مرا خراب كرد به طوري كه به دليل ترس و استرسي كه براي همسر من به وجود آمده بود چشمان وي از گريه بسيار دچار آب مرواريد شده بود، بنابر اين من به (ر.چ) گفتم كه يك صحنه آدم‌ربايي درست كنيم و به اين بهانه با وي به بيابان‌هاي اطراف شهرك مينودر رفتيم و دست و پاي وي را بستيم و آقاي (م.م) با طناب وي را خفه كرد ولي بعد از رها كردن طناب احساس كرديم كه صدايي از گلوي وي شنيده مي‌شود كه مجدد هر دو طناب را كشيديم تا مطمئن شويم كه خفه شده است.

وي اعلام كرد: ما بسيار ترسيده بوديم و براي اينكه وانمود كنيم كه اين جسد برادر من است كپي شناسنامه برادرم را نيمه‌سوز كرده و در جيب مقتول گذاشتيم و با توجه به بنزيني كه (م. م) آورده بود صورت وي را آتش زديم تا شناسايي نشود.

اين متهم به قتل در خصوص قتل كودك (ع.چ) شش ساله و (ش.ق) 13 ساله گفت: زماني كه (ر.چ) را به قتل رسانديم، فرزندانش در منزل ما بودند و (ع.چ) با توجه به اينكه آقاي (م.م) كار تردستي مي‌دانست و مي‌توانست (ع.چ) را سرگرم كند او را با خود برد و در پارك الوند گذاشت ولي وقتي پليس اين پسربچه را پيدا كرد وي آدرس مغازه (م.م) را داد و پليس نيز او را تحول (م.م) داد و من با توجه به اينكه در اداره آگاهي متوجه شدم جنازه (ر.چ) شناسايي شده است، شب تا صبح نقشه قتل بچه‌ها را كشيديم و صبح آنها را به باغات شينقر برديم، با اين بهانه كه پدرشان آنجا منتظرشان است؛ (م. م)، (ش.چ) دختر 13 ساله را كشت و جسد وي را در چاهي كه آنجا بود انداخت و من نيز (ع.ش) پسر شش ساله را با طناب خفه كردم و (م. م) جسد وي را در چاه انداخت.

وي تأكيد كرد: من از لحاظ عقلي و رواني سالم هستم و كاري كرده‌ام كه توجيه‌پذير نيست و
و فقط مي‌خواستم كه از عامل اين كار انتقال بگيرم و تصميم‌هاي عجولانه گرفتيم و براي فاش نشدن راز قتل (ر.چ)، اين دو كودك شش ساله و 13 ساله را به قتل رسانديم.

(ع.ن) يادآور شد: همسر من فردي مذهبي است از اين جريان به هيچ وجه اطلاع نداشت و من بسيار به همسرم علاقه داشتم و وقتي ياد گريه‌هايش مي‌افتادم و چون اين موضوع زندگي ما را بر هم ريخته بود قسم خورده بودم كه هر كه اين كار را كرده فجيعانه بكشم.

در ادامه اين جلسه متهم رديف دوم اين پرونده اظهار داشت: در خصوص قتل (م.چ) من با طناب او را كشتم و او را در گوالي كه از پيش تعبيه كرده بوديم، انداختيم.

(م.م) در خصوص انگيزه قتل اضافه كرد: (ع.ن) به من وعده داده بود از محل فروش ملك و املاكي كه نسبت به آن اختيار تام داشت، مبلغي به من خواهد داد و در خصوص انگيزه قتل نيز كارم هيچ توجيه عقلي ندارد و نمي‌دانم چرا اين كار را انجام دادم.

وي يادآور شد: در خصوص قتل (ر.چ) نيز (ع.ن) با من تماس گرفت كه بنزين تهيه كنم تا با سوزاندن صورت وي، او شناخته نشود.

اين متهم به قتل توضيح داد: در بيابان‌هاي اطراف مينودر به بهانه آدم‌ربايي صوري، دست و پاي (ر.چ) را بستيم و طناب را دور گردن وي انداختم و خفه شد ولي سپس ديديم كه نفس مي‌كشد و نيمه‌جان بوده است طناب دور گردنش را كشيديم.

وي در خصوص ارتباط با مقتولان گفت: من خانم (م.چ) را تا به حال نديده بودم ولي از قبل آشنايي با (ر.چ) داشتم و حتي مي‌دانستم كه وضعيت مالي خوبي ندارد و چند بار كمك نيز به او داشتم.

(م.م) خاطر نشان كرد: من (ش.چ) را با روسري خفه كردم و او را در چاه انداختم و در خصوص قتل (ع.چ) پسر شش ساله، (ع.ن) بيان كرد كه خود او را مي‌كشد، من حتي چند بار به (ع.ن) بيان كردم كه بچه‌ها را به شهر ديگري ببريم و آنها را نكشيم.

وي در آخرين دفاع خود در جلسه دادگاه گفت: من به جز اتهام به سرقت، همه اتهامات را قبول مي‌كنم.
وكلاي تسخيري هر دو متهم پرونده (ع .ن) و (م. م) با اشاره به وجود اختلالات روحي و رواني در متهمان خواستار بررسي وضعيت سلامت رواني متهمان در پزشكي قانوني شدند.

مادر مقتولان (ع.چ) شش ساله و (ش.چ) 13 ساله نيز در اين جلسه خواستار قصاص متهمان به قتل شد.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"