کد خبر: ۱۴۱۵۵۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۸ - ۲۵ فروردين ۱۳۹۰
رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در بغداد از ماجراي يافتن پيکر پاك يك شهيد ايراني در عراق را بازگو مي‌كند.

به گزارش ايسنا به نقل از اداره كل روابط عمومي و اطلاع‌رساني سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي،رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در بغداد در آخرين گزارش خود آورده است:

اواخر سال 1389 در دفتر کارم (رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در بغداد) نشسته بودم، شخصي خبر داد که يکي از کشاورزان منطقه «زبيدات» در استان «العماره» عراق موقع شخم زدن زمين کشاورزي‌اش احساس مي‌کند که دستگاه شخم‌زن در زمين با چيزي برخورد کرده است.

حساس مي‌شود و متوجه مي‌شود که چيزي در زمين مدفون است.

قدري زمين را مي‌شکافد، پيکر (استخوان‌هاي سالم) يک انسان کامل و يک شهيد بزرگوار از جمهوري اسلامي را پيدا مي‌کند‌.

مدارکش همراه او بود. پلاک‌ و کارت شناسايي در کيسه‌اي ‌پلاستيکي، سالم و خاک‌خورده و قابل خواندن.

کشاورز عراقي استخوان‌هاي مطهر جوان رعناي خانواده ايراني را جمع کرده و با عزت و احترام در امامزاده‌اي نزديک دفن مي‌کند.

خودش يک پسر مفقود در جنگ صدام با ايران داشت و مادر مفقود خيلي گريه مي‌کند. با اين اسکلت باقيمانده قيل از دفن، صحبت مي‌کند و پس از آن برايش خيرات مي‌کند و غذا و طعامي آماده و توزيع مي‌کند. نمي‌دانم شهيد چقدر جاذبه دارد!

مدارکش را نگاه مي‌کنم،بدنم مي‌لرزد فضا‌ي اطاقم عوض مي‌شود. بوي شهادت مي‌پيچد. خدايا شب عيد سال 90 است. به خانواده‌اش خبر بدهم يا خير؟ عيد آنها چه مي‌شود؟ شايد هم عيد‌شان کامل شود و نابينايي‌، بينا شود. کمتر از پيراهن يوسف که نيست؟

چقدر اثرگذارند اين جوانان پاکي که وجب به وجب به خاک افتادند و در خون غلتيدند و به کربلا نرسيدند، ماه‌ها و سال‌ها سوختند و ساختند. چگونه يک‌ ساعته از روي همه اين ارزش‌ها در درون هواپيما عبور مي‌کنم؟

خيلي سنگدل شده‌ام. چه کنم برايت شهيد عزيزم - 16 ساله‌ام - فدايت شوم به مادرت چه بگويم؟ شهيد عزيز سعي مي‌کنم تو را به خانواده‌ات برگردانم. ديگر نمي‌دانم چه بنويسم.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"