کد خبر: ۱۴۴۳۲۵
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۳ - ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۰
وطن امروز:‌ وقتی تیم بررسی‌ صحنه جرم خود را به گونی مرموز رساند با باز کردن گره این گونی خود را در برابر جسد خون‌آلود مردی دید که لباس راحتی خانه به تن داشت.

هیچ مدرکی از مشخصات قربانی این جنایت در دست نبود. وقتی جسد در پزشک جنایی کالبدشکافی شد، رئیس بخش تشریح علت مرگ را اصابت گلوله به سر و صورت مرد هلندی دانست که در آن صاحب جسد غافلگیرشده و هیچ اقدامی برای درگیری با تیرانداز جنایت نداشته طوری که روی بدنش علائمی از زخم وجود ندارد. چند روزی جسد در سردخانه بود تا اینکه مشخص شد یک زن از 72 ساعت پیش در جست‌وجوی شوهر گمشده‌اش است. «رابرت» 45 ساله شناسایی شد و کارآگاهان پی بردند این مرد خیلی خوشگذران بوده و در میهمانی‌های مختلفی شرکت داشته است.

«جین» 40 ساله که نویسنده بود درباره گم شدن شوهرش به سربازرس اداره جنایی پلیس آمستردام گفت: «3 روز پیش بود که شوهرم از خانه بیرون رفت. او هیچگاه نمی‌گفت کجا می‌رود اما مطمئن بودم با کسی قرار دارد، وقتی شب بازنگشت تا صبح ثانیه‌شماری کردم، بعد به جست‌وجویش پرداختم. هیچکس نمی‌دانست رابرت کجا رفته است، حتی دوستان همپاتقی‌اش که مرتب با هم در میهمانی‌ها بودند اظهار بی‌اطلاعی می‌کردند تا اینکه به بیمارستان‌ها سر زدم و در پزشکی قانونی جسد رابرت را دیدم. همیشه نگران بودم دوستی‌های غیراخلاقی‌اش کار دست او بدهد».

در حالی که جین سعی داشت مسیر تحقیقات پلیس را به سمتی بکشاند که در آن رابرت قربانی یک رقابت عشقی یا تعصب کور شده بود، بررسی‌ها مشخص کرد جین به خاطر رمان‌های جنایی که در همه آنها مردان هوسران باید کشته می‌شدند شهرت دارد و در همه آنها خشونت و قتل‌های فجیعی را به تصویر کشیده است. از سوی دیگر تحقیقات میدانی از همسایه‌های این زن و شوهر نشان داد آنها رابطه عاطفی‌ با هم نداشته‌اند و همیشه با هم اختلاف داشته و درگیر بوده‌اند.

همه فرضیه‌ها به سمت زن مرموز متمرکز شد تا اینکه دستنوشته‌های آخرین داستان جین به دست پلیس رسید. باورکردنی نبود، این زن دقیقا نوشته بود که نویسنده زن به خاطر هوسرانی‌های شوهرش افسرده شده و با خرید اسلحه شوهرش را با گلوله کشته و بعد جسد را داخل گونی رها کرده است.

زن هلندی بازداشت شد اما نمی‌خواست اعتراف کند تا اینکه داستان واقعی‌ قتل شوهرش را در دستان پلیس دید. جین به سربازرس گفت: «از همان روزهای نخست که با رابرت ازدواج کردم او را هوسران و خوشگذران دیدم. با من خوش نبود و در میان شادی‌هایش گم بودم. از آن به بعد داستان‌هایی را نوشتم که مردان باید کشته می‌شدند».

وی افزود: «در آخرین رمان زندگی خودم را به تصویر کشیدم و وقتی به پایانش نزدیک شدم، دیدم رابرت اگر کشته شود داستان بهتر تمام می‌شود، همین کار را کردم و بعد وسوسه شدم رابرت را به قتل برسانم. اسلحه‌ای خریدم و در اتاق خواب شوهرم را غافلگیر کرده و به قتل رساندم. بعد مثل داستانم، جسد را داخل گونی گذاشته و رها کردم».

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"