کد خبر: ۱۴۵۲۸۶
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۵ - ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۰
خراسان: پلک هايم سنگين شده بود و احساس خستگي زيادي مي کردم. براي چند دقيقه در پليس راه نزديک مشهد توقف کردم و از کاميون پياده شدم تا خواب از سرم بپرد. اما در اين لحظه زن جواني که کنار جاده ايستاده بود در حالي که لفظ قلم حرف مي زد جلو آمد و با خنده گفت: ممکن است خواهش کنم مرا هم تا شهر برسانيد؟

نمي خواستم به او توجه کنم ولي اين زن جوان با نگاه شيطاني خود مرا خام کرد.

مرد ۴۳ ساله در دايره اجتماعي کلانتري جهاد مشهد افزود: دقايقي بعد همراه اين زن جوان به راه افتاديم. او در بين راه از سختي هاي زندگي اش برايم درددل کرد و گفت: با وجود آن که مال و ثروت زيادي به ارث مي برد اما خيري از زندگي اش نديده است.

«سميرا» ادعا کرد که به دليل اعتياد همسرش به موادمخدر طلاق گرفته و با مادر پيرش زندگي مي کند. او با حرف هايي که مي زد آن چنان وسوسه ام کرد که با وجود اين که متاهل هستم و ۳ فرزند دارم تصميم گرفتم ازدواج پنهاني و موقت کنم.

مدت ۲ ماه از رابطه ما گذشت و من گاهي به ديدن سميرا مي رفتم. او و مادرش نيز برايم سنگ تمام مي گذاشتند و با هداياي گران قيمت خود مرا غافلگير مي کردند. مادر سميرا آن قدر از من تعريف و تمجيد مي کرد که خودم را قهرمان عشق دخترش مي دانستم. او حتي يک روز گفت مي خواهد برايم کاميون صفرکيلومتر بخرد.

«ابراهيم» آهي کشيد و افزود: اين مادر و دختر با محبت هاي دروغين خود اعتمادم را جلب کردند و سپس با اين ادعا که براي خريد کاميون بايد يک ملک را بفروشند و نياز به ۹ ميليون تومان وجه نقد دارند تا سند آن را از رهن دربياورند سرم را کلاه گذاشتند.

متاسفانه من بخت برگشته اين مبلغ را با هزار بدبختي و حتي گرفتن وام بانکي جور کردم و به سميرا و مادرش دادم و خودم را آدم زرنگي فرض مي کردم. تصورم اين بود که تا يک ماه ديگر صاحب کاميون نو و صفرکيلومتري خواهم شد. اما افسوس که نمي دانستم چه حماقتي کرده ام چون از روزي که پول هاي بي زبان را به آن ها دادم فرار کرده اند و هرچه به دنبال شان گشتم هيچ نتيجه اي نگرفتم.

حالا متوجه شده ام که خانه اين مادر و دختر استيجاري بوده و من طعمه هوس هاي شيطاني خودم شده ام. کاش...!
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"