کد خبر: ۱۵۰۹
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۵ - ۳۰ فروردين ۱۳۸۵

خبرخودرو: روزنامه هاي صبح امروز ايران در سرمقاله هاي خود به مسائل روز ايران و جهان پرداخته اند كه گزيده برخي از آنها در ذيل مي آيد.

* رسالت

روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان «چين و روسيه، تا چه حد قابل اطمينان؟» به قلم محبيان آورده است: چالش هسته اي ايران با كشورهاي غربي با محوريت ايالات متحده عملا شرايطي بغرنج را پديد آورده است كه بعضي از كشورها را خواسته يا ناخواسته به معادلات و مبادلات جديدي وارد كرده است. از مدتها پيش ايران به گونه اي عمل كرده است كه از گسل ميان اروپا - آمريكا، چين و روسيه - آمريكا نهايت بهره را بدست آورد.

اما وضعيت گسل چين و روسيه با آمريكا چگونه است؟

1. گسل چين و آمريكا:

چين به دلايل قابل منجمله دلايل اقتصادي مايل است كه ايران در كانون تحريم هاي بين المللي قرار نگيرد. در يك تحقيق آمده است: اقتصاد در حال رشد چين به شدت به منابع انرژي و بويژه نفت و گاز احتياج دارد.

در سال 2001 چين 110 ميليون تن نفت وارد كرده (در مقايسه با سال 2003 واردات نفت 35درصدافزايش داشته است) و مقام دومين وارد كننده نفت جهان را به خود اختصاص داد. ولي در سال 2010 حجم نفت وارداتي چين دو برابر خواهد شد.

اگر اكنون سهم كشورهاي خاور ميانه و خليج فارس در تامين نفت چين 35% مي باشد تا سال 2015 اين ميزان به 75درصد افزايش خواهد يافت. از سوي ديگر ايران پس از عربستان سعودي 14درصد و عمان 3/11درصد با تامين 8/10درصد نفت وارداتي چين، سومين صادر كننده عمده نفت به اين كشور مي باشد.

پس منافع حاصل از ارتباط با ايران براي چين قابل توجه است اما از سوي ديگر اين منافع در محاسبات سران چين حرف آخر را نخواهند زد زيرا از سوي ديگر ايالات متحده قادر است در بازار رقابتي با چين مشكلات و ضررهايي قابل توجه را به آن كشور وارد كند.

2 گسل روسيه و ايالات متحده:

گرفتاري روس ها در اين زمينه از جهاتي بيشتر از چيني هاست. فعلا موضع رسمي دولت روسيه در چالش هسته اي ايران اين است. مسكو دليلي براي تنش زايي پيرامون مشكل هسته آي ايران نمي بيند. وظيفه اصلي جامعه جهاني اين است كه به ايران اجازه تخطي از رژيم منع گسترش سلاح هسته اي را ندهد و نه چيزي بيش از اين.

كارشناسان روسي هم حسب يك تحليل معتقدند كه اين شكل از مذاكرات ايران - انگليس، فرانسه، آلمان ديگر مثمر ثمر نيست.

از سوي اتحاديه اروپا نيز نقشي كه مي تواند داشته باشد، اين است كه سرمايه و فناوري و در وهله اول براي صنايع نفت و گاز و پالايش نفت به تهران ارائه كند

آنچه كه روسيه مي تواند انجام دهد، ساخت نيروگاه اتمي سوخت و خارج ساختن سوخت مصرف شده و فروش است

از سوي چين نيز تضمين خريداري ميزان قابل توجهي مي تواند به حل اوضاع كمك كند.

و بالاخره آنچه كه از سوي ايران مي تواند انجام شود به عبارت زير است

تصويب پروتكل الحاقي به ان پي تي تاليف شده در سال 1997، توقف كار در زمينه غني سازي اورانيوم در مقياس صنعتي، توقف وقت انجام هر فعاليتي در زمينه برنامه هاي مربوط به پلوتونيوم، ارائه اطلاعات كامل به آژانس بين المللي انرژي اتمي در رابطه با كليه فعاليتها كه سابق در زمينه هسته اي انجام شده بودند.

گسل روسيه آمريكا بسيار بالا رفته است ول بايد هشيارانه علايم دريافتي از رفتار روس ها و چيني ها را رصد و تحليل كرد و بدور از هرگونه خوشبيني دليل مبني بر عدم امكان معامله اين كشورها به مديريت اختلاف منافع از طريق تاثير گذاري بر ميزان ارزش و وزن هزينه و فايده در روابط اين كشورها در موضوع خاص ايران پرداخت.

*كيهان

"به آمريكا فرصت بدهيم "عنوان سرمقاله امروز روزنامه كيهان است به قلم محمد ايماني كه در آن آمده است:ديروز ديپلمات هاي 5 عضو دايم شوراي امنيت به اضافه آلمان در مسكو گردهم آمدند تا بارديگر به بررسي پرونده اي بپردازند كه آمريكا براي ايران ساخته است. اگرچه خبر چنداني از اين نشست منتشر نشده اما ساعاتي قبل از شروع نشست، شان مك كورمك سخنگوي وزارت خارجه آمريكا به راديو فردا چنين گفت «ما انتظار نداريم در جلسه مسكو تصميم عمده اي عليه ايران گرفته شود». همزمان با اين اجلاس كشورهايي نظير چين، روسيه، پاكستان و هند بر ضرورت حل ديپلماتيك موضوع تصريح كردند.

چه اتفاقي در شرف وقوع است؟ مگر نه اينكه به هنگام خروج تأسيسات يو سي اف اصفهان از تعليق، جرياني سازمان يافته در خارج و داخل ادعا مي كرد كه ازسرگيري فرآوري اورانيوم و توليد گاز هگزافلورايد، ايران را به كام تهديد و جنگ مي كشاند و آمريكا به ايران يا لااقل تأسيسات اتمي آن حمله مي كند و... قس علي هذا.

روزنامه نيويورك تايمز همين چند روز پيش بلافاصله پس از اعلام ايران مبني بر تكميل زنجيره 164تايي از سانتريفيوژها -ايجاد آبشار هسته اي براي غني سازي 5/3 درصدي اورانيوم- تأكيد كرد:

«ايران با اورانيوم واقعي به آمريكا تازيانه زد و اين درحالي است كه آمريكا توسط اورانيوم دروغين در عراق تازيانه خورده است. بوش خود را سرگرم كشوري (عراق) كرد كه تسليحات هسته اي در اختيار نداشت و تمركز خود روي ايران را از دست داد... درحالي كه ديك چني معاون بوش مورد تمسخر قرار گرفته، ايران با شادماني ورود خود را به باشگاه هسته اي خوشامد گفته و آب دهان بر چشمان آمريكا پرتاب مي كند... اعلام موفقيت ايران باعث شرمندگي بوش شد كه يكي دو روز قبل از آن اعلام كرده بود متعهد شده از دستيابي ايران به فناوري غني سازي جلوگيري كند. البته ايرانيان را نبايد مقصر شناخت زيرا اگر كشوري اعلام كند به اين فناوري دست يافته ضد گلوله خواهد شد... احمدي نژاد بسيار خوش شانس است زيرا دولت بوش آنقدر دستانش در عراق بسته شده كه ايران توانسته در آن كشور هم يك حكومت مذهبي كه در عين حال دوست تهران است، تشكيل دهد».

...مگر نه اينكه طي همين دو سال اخير -و مكرر در ماه هاي جاري- پول خرج كرده و خط داده اند تا برخي مطبوعات و كارشناسان آمريكايي و اروپايي -يا احياناً منطقه اي اما مزدور- درباره حمله قريب الوقوع عليه ايران جنگ رواني به راه اندازند؟ در اين باره استراتژيستي مانند برژينسكي به ما توضيح مي دهد كه چرا جنگ و حمله عملي نيست. او چند روز پيش در گزارشي كه در روزنامه واشنگتن پست منتشر شد، اين گونه تحليل كرد:

«من به حمله عليه ايران به عنوان پايان دهنده نقش آمريكا در جهان مي نگرم. عراق ممكن است پيش نمايشي از پايان نقش آمريكا در جهان باشد ولي اگر سربازان آمريكايي سريع تر از آن كشور خارج شوند، اين مسئله قابل ترميم است. اگر جنگي با ايران آغاز شود ما براي 20 تا 30 سال درگير ماجرا خواهيم شد و موقعيت جهاني خود را از دست خواهيم داد درحالي كه دنيا هم ما را محكوم مي كند... بوش در موارد متعدد نشان داده كه در آغاز جنگ، بسيار بهتر از پايان دادن به آن عمل مي كند و اين بار نبايد اين اشتباه تكرار شود.»

درحالي كه خبرگزاري رويتر به دنيا اين گونه مخابره مي كند كه «شوراي امنيت در برابر پيشرفت هسته اي ايران سردرگم است» و اين يعني اين كه تقابل واقعي صرفاً ميان آمريكا و ايران است نه ايران با ديگر كشورها، «آناتول ليوين» عضو بنياد مطالعاتي آمريكاي نوين طي تحليلي در واشنگتن پست با تأكيد بر اينكه راهبرد بوش در قبال ايران راه به جايي نخواهد برد، مي افزايد:

«همه گروه ها و شخصيت هاي ايراني خواسته آمريكا براي توقف غني سازي را رد كرده اند حتي اصلاح طلبان، چون همه جناح ها در ايران احساس مي كنند كه دست كشيدن از اين خواسته، همچون خودكشي براي كشور و تسليم در برابر فشار غرب است كه قبلاً هم آن را امتحان كرده اند. ملي گرايي مدرن ايراني ها از خشم ملت ايران نسبت به نوع برخورد غرب به وجود آمده و اميد براي تغيير ساختار ايران به كشوري دموكراتيك به نحوي كه آمريكا از آن حمايت مي كند، اميدي واهي است... اقدام آمريكا عليه ايران باعث تحريك و به هم ريختن اوضاع عراق و كل خاورميانه مي شود. در اين گونه مواقع به قول رابرت لاوت از دولتمردان زمان رياست جمهوري ترومن، بايد دندان طمع را كشيد و فقط از دام گريخت».

...امروز در غرب همانقدر كه از پيامدهاي آغاز درگيري با ايران وحشت و سرآسيمگي وجود دارد، كه بتدريج ايران هسته اي پذيرفته مي شود و آن ترس قبلي -بالاجبار- به تدريج مي ريزد. از كساني مثل برژينسكي دموكرات گرفته تا كيسينجر جمهوري خواه. به عنوان مثال، در آخرين مورد از اين اظهارنظرها، پيترفيليپ تحليلگر راديو آلمان هفته گذشته اعلام كرد:

«ديگر ناراحتي و ترس راه به جايي نمي برد و بايد قبول كرد كه ايران به جمع كشورهاي هسته اي جهان پيوسته است و مي تواند چرخه سوخت اتمي را با موفقيت بگرداند. اقدام اخير ايران نشان مي دهد سعي در متقاعدكردن اين كشور به دست كشيدن از فناوري هسته اي راه به جايي نمي برد، ضمن اينكه قوانين جهاني از جمله ان پي تي تأكيد مي كنند كه هيچ كس حق ندارد عضو اين معاهده را از حق غني سازي و بهره مندي از انرژي اتمي محروم كند و هيچ سند و مدركي هم مبني بر انحراف برنامه اتمي ايران وجود ندارد... فقط بايد تأسيسات اتمي ايران را با نشان دادن حسن نيت، گفت وگو و نظارت جهاني كنترل كرد».

البته ما به آمريكا و اروپا حق مي دهيم كه شوكه شده باشند و پذيرفتن و كنار آمدن با واقعيت براي آنها زمان ببرد. پس بايد با حوصله و تأني و ديپلماسي معطوف به عزت و اقتدار به آنها فرصت داد تا ايران جديد و قدرتمند را به عنوان واقعيتي در باشگاه قدرت جهاني بپذيرند و با او كنار بيايند.

بله بايد دندان طمع را بكشند و از دامي كه خود ساخته اند، بگريزند. اين را حتي برخي موجودات چهارپا هم مي فهمند كه اگر يكبار از راهي رفتند و به باتلاق منتهي شد و در گل ماندند، دفعه بعد از همان طريق ره نسپارند.

* شرق

"ميان وجود و عدم" عنوان سرمقاله امروز روزنامه شرق است به قلم محمد رهبر كه در آن مي خوانيم:مردهاى ايرانى، آنها كه تا به حال پاى از وطن بيرون نگذاشته اند، در آن ساعات اوليه پرواز سرگيجه اى دارند كه البته دليلش افت فشار و ارتفاع زياد نيست. چرخ هاى هواپيما كه بسته مى شود، گره هاى روسرى باز مى شود و آنها كه تا به حال غير از محارم و فيلم هاى خارجى تلويزيون ايران زن بى حجابى نديده اند، حالت غريبى را تجربه مى كنند، اندك اندك مانتوها، بلوز و شلوار مى شوند و پاشنه هاى كوتاه، بلند و چيزى نمانده به فرود كه ديگر نمى توان همراهان مهرآباد را تشخيص داد، اين سئوال كه چهره واقعى كدام بود هم لحظه اى در ذهن برقى مى زند و با رسيدن به جايى كه ايران نيست و برخى مسافران شبيه آدم هاى كوچه و خيابان مى شوند، رنگ مى بازد. ايرانى دور از وطن در آغاز سفرش و با ديدن بلادى كه حال و هواى مردمش شبيه هموطنانش نيست، به حالت خيرگى مقطعى مى افتد، براى كشورهاى همسايه كه ميزبان ايرانيان زيادى بوده اند، اين حالت شناخته شده است، وضعيتى كه با چند روز ماندن و چشم گشودن عادى مى شود و عاقبت به سر مى آيد، برخى زنان مسافر نيز در آن روزهاى اول متمايز از كسانى هستند كه در بى حجابى با آن ها همانندند، آرايش غليظ ايرانى ها البته تفاوت ها را آشكار مى كند و روزهاى بعد كمرنگ مى شود و همگون با همان ديار. با همه اينها گويا نه مرد ايرانى و نه زن ايرانى در اين فضا احساس راحتى نمى كند. وضعيت پوشش در ايران آنقدر با روحياتشان اُخت شده كه نه به اين راحتى مى توان تركش كرد و نه به آسودگى مى توان نوع ديگرى را آزمود. اين تقريباً حال و روز ايرانى هاى كم سفر به بلاد غير است. اما شايد براى يك غيرايرانى كه در خيابان هاى تهران قدم مى زند، چيزى جالب تر از پوشش زنان نيست، آنها نه مانند زنان عربستان برقع بر رخ دارند و نه مانند اروپايى ها با آستين حلقه اى و موى افشان اين سو و آن سو مى روند، آنچه هست كاملاً منحصر به فرد است و براى همين جاست. از سال 57 كه انقلاب پيروز شد و اصول اسلامى حاكم، نزديك به سه دهه مى گذرد. جامعه ايرانى در اين سال ها كه هيچ كدام مثل هم نبودند بارها و بارها زير و زبر شد. دهه شصت در همسايگى با جنگ گذشت و بيرق آرمان هاى بزرگ و جهانى برافراشته بود، رياضت جنگى و اقتصادى كه كمربندهايش را هر روز سفت و سخت تر مى كرد آنچنان بود كه همه را شبيه به هم مى ساخت.

... در پوشش و حتى گفتار، آنچنان كه اصطلاح «برادر و خواهر» بر زبان عامه بود و لفظ بى بديل بدحجابى كه همان سال هاى صدر انقلاب در دهان انقلابيان مى چرخيد و گاه به پسوند مرگ نيز مزين مى شد هم از همان عباراتى بوده و هست كه تنها در ايران مى توان شنيد. بدحجابى پديده اى است ميان وجود و عدم. هم هست و هم نيست. در ديگر كشورهاى اسلامى تكليف روشن است، آنها كه حجاب دارند همه زلف را به زير مقنعه و روسرى برده اند و آنها كه ندارند هم كه ندارند. مى توان خط كش تفكيك را به ميان گذاشت و اين دو رسته را دسته بندى كرد؛ بى حجاب ها و باحجاب ها. اما در ايران كه همه باحجاب هستند البته بدحجابى ممزوجى از هر دو است. هم بودن و هم نبودن. اين است كه ناظر بيرونى نه آداب متصلبى كه از بگير و ببند و حكايت در حصار بودن زنان شنيده است را در ايران مى بيند و نه زنان را مانند مرز و بوم خود مى يابد. آنچه هست گويا حاصل سال ها مداراى دو طرفه قانون و مردم است، قانونى كه گاه به وقت گرماى هوا، گيراتر مى شود و تذكر و توبيخ ثمره اش و گاه آرام و ملايم و در نهايت آنچنان مى شود كه امروز در خيابان ها مى بينيم، سنتزى ميانه آنچه بايد باشد و آنگونه كه نبايد بود، انگار كه همه همين را مى خواسته اند و اين توافقى است ميان ارزش و ضدارزش. اما اينكه چهره واقعى كدام است را باز بايد در همان پرواز پيدا كرد، هواپيما مرز ايران را كه زير بال مى گذراند باز همه چيز تغيير مى كند. روسرى از چمدان ها بيرون مى آيد، مانتوها بر تن مى رود، خلبان چند بار تكرار مى كند كه تا چند دقيقه ديگر در مهرآباد خواهد نشست و همه چيز به قرار اول بازمى گردد و تا ساعتى ديگر مسافران همرنگ جماعتى مى شوند كه در كوچه و خيابان مى روند و مى آيند با روسرى و مانتو.

*جمهوري اسلامي

"سرپوشي كه بر واقعيت ها گذاشته اند"عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن آمده است:

معروف است كه قدرتهاي استعماري بيش از آنچه براي بالا بردن قدرت نظامي خود سرمايه گذاري مي كنند، به تبليغات و جنگ رواني از طريق سرمايه گذاري رسانه اي توجه مي نمايند.

نتيجه اين واقعيت را اين روزها به راحتي ميتوان در كشورهاي خليج فارس مشاهده كرد. تبليغات آمريكا و صهيونيسم جهاني در اين منطقه،دولتمردان و اصحاب رسانه ها را چنان تحت تاثير قرار داده كه آنها اكنون ايران را خطري بزرگ براي موجوديت خود و براي محيط زيست خود تلقي مي كنند! خطر واقعي كه اسرائيل است و خطر آمريكا را كه هم اكنون همه چيز را در اين كشورها در كام خود فرو برده فراموش كرده اند و به ايران چسبيده اند كه نيروگاه بوشهر ممكن است مثل چرنوبيل دچار حادثه شود و هوا و آب و ماهي هاي درياي ما را آلوده كند و زندگي را بر ما غيرممكن نمايد و يا آمريكا ممكن است به تاسيسات اتمي ايران حمله كند كه در آنصورت هم همين مشكل براي ما پيش خواهد آمد.

...اين، البته تصوري است كه در ذهن همين دو قشر (دولتمردان و اصحاب رسانه ها) نفوذ كرده و ربطي به مردم منطقه ندارد. توده هاي مردم عليرغم اين تبليغات پرحجم و پرفريب، اين واقعيت را به خوبي درك مي كنند كه دولتهاي منطقه بايد به علم روز مجهز باشند، با كاروان صنعت همگام باشند، خودشان صاحب صنعت باشند نه فقط مصرف كننده آن و بايد با خواسته هاي قيم مآبانه آمريكا و رژيم صهيونيستي مقابله كنند و چارچوب هاي مورد نظر آنها را بپذيرند.

...در چنين وضعيتي، مسئولان ايراني هم وظايف سنگيني برعهده دارند كه بايد انجام دهند. روشنگري، مهمترين وظيفه مسئولان ايراني است كه متاسفانه به درستي و به مقدار لازم صورت نمي گيرد. اگر ملت ها با ما هستند به دليل گرايش فطري خود آنهاست و اعتمادي كه به نظام جمهوري اسلامي دارند. مسئولان نظام جمهوري اسلامي و دولتمردان ايراني بايد وقت و سرمايه زيادي را به روشنگري بويژه در سطح مسئولان كشورهاي همسايه و بالاخص كشورهاي جنوب خليج فارس اختصاص بدهند و تلاش قابل توجهي نيز براي مطلع ساختن اصحاب رسانه هاي اين كشورها بعمل آورند.

طبعا بعد از اين اقدامات، درصورت لزوم، مقابله با تبليغات مسموم نيز يك ضرورت است .

*ايران

روزنامه ايران در سرمقاله امروز خود با عنوان «نمايش اقتدار ملي» آورده است: نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران روز گذشته و در روز ارتش پرافتخار كشور، بخش هايي از توانايي ها و قابليت هاي دفاعي خود را به نمايش گذاشتند.

ايران همواره و در طول تاريخ نشان داده است كه نيروهي مسلح آن ماموريتي صرفا دفاعي دارند و تاريخ اين امر را تائيد مي كند كه ارتش ايران هيچ وقت، ارتشي متجاوز نبوده است. تاريخ در عين حال تائيد مي كند كه نيروهاي مسلح ايران، نيروهايي مومن، غيرتمند و غيور هستند كه دست هر متجاوزي را به اين كشور قاطعانه قطع كرده اند و مي كنند و در اين امر ترديدي ندارند كه نمونه آن دفع تجاوز بعثيون عراق به ايران و قهرماني هاي بي بديل اين نيروها در طول هشت سال دفاع مقدس مي باشد. نيروهاي مسلح ايران اثبات كرده اند كه «در برابر دوستان متواضع و شهابي رها شده به سمت دشمنان هستند.

... در تازه ترين رزمايش نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در خليج فارس كه در آن شماري از ابزار و ادوات جديد دفاعي ايران نيز به نمايش گذاشته شد، ايران دو پيام به جهانيان داد. پيام اول خطاب به دوستان و همسايگان ايران بود كه تهران مي گويد «پيشرفت هاي علمي و فني آن، پشتوانه آنها است» و هميشه حامي آنها، صلح و امنيت منطقه خواهد بود و مخاطب دوم و در حقيقت اصلي رزمايش، قدرت هاي برون منطقه اي بودند كه سال هاست در طمع دستيابي به ذخاير منطقه، در آن اردو زده اند و با اقدامات و اخلالگري هاي خود، اصلي ترين مانع آرامش و مخل صلح و امنيت در منطقه شناخته مي شوند.

معنا و مفهوم اين پيام روشن بوده و هست: «ايران اسلامي براي دادن پاسخي قاطع و دندان شكن به مهاجم هيچ ترديدي به خود راه نمي دهد.»

* دنياي اقتصاد

صداي زنگ خطر در اقتصاد و دو راه پيش رو عنوان سرمقاله امروز روزنامه دنياي اقتصاد به قلم علي ميرزاخاني است كه در آن آمده است: بازار طلاي تهران دو روز پيش زنگ خطر را در اقتصاد ايران به صدا در آورد.

زنگ خطري كه خبر از بيدار شدن اژدهاي نقدينگي و حركت ويرانگر آن مي دهد.

واقعيت آن ست كه جرقه تحولات غيرعادي دو روز پيش در بازار طلاي تهران را تحولات جهاني بازار طلا زده است. اما آنچه كه به شعله ور شدن قيمت سكه در روز دوشنبه دامن زد، ريشه در عواملي ديگر دارد كه بايد با تحليلي عالمانه موشكافي شود تا از بروز وقايع مشابه در ساير بازارها كه به تدريج مي تواند كل اقتصاد را متلاطم كند، جلوگيري شود.

... تحليل هاي واقع بينانه نشان مي دهد كه تصميم شوراي پول و اعتبار در آخرين روز سال 84 براي كاهش بخشنامه اي نرخ سود بانكي در بانك هاي دولتي و سپس در بانك هاي خصوصي، ابزارهاي مهار نقدينگي را از اختيار مسئولان سياستگذاري پولي كشور خارج كرده است.

دو راه وجود دارد. يك راه اين كه تحولات غيرعادي بازار طلا را به عوامل موهوم و غيرموهوم نسبت داد و با تزريق سكه و طلا به بازار، ثبات ظاهري را به آن باز گرداند كه فقط سرعت سير مخرب اژدهاي نقدينگي به ساير بازارها را افزايش خواهد داد و دير يا زود اتفاقات مشابهي در بازارهاي ديگر به وقوع خواهد پيوست كه نتيجه محتوم آن بيدار شدن غول تورم خواهد بود كه چند سالي است به درون بطري بازگشته است.

راه ديگر، مهار اژدهاي نقدينگي با ابزارهاي سياست پولي و سياست هاي مالي انقباضي است كه متاسفانه در هر دو حوزه در مسيري معكوس حركت مي كنيم.

*ابرار

روزنامه ابرار در سرمقاله امروز خود «شعله هاي مستمر مقاومت فلسطيني» به قلم يوسف محسن زاده آورده است: برگزاري كنفرانس حمايت از انتفاضه فلسطين در تهران كه با حضور شماري از شخصيت هاي رسمي و غير رسمي جهان اسلام صورت گرفت و همچنين ايراد سخنان تاريخي از سوي رهبر فرزانه انقلاب درباره تحولات بحران فلسطين و جايگاه جهان اسلام در متن اين بحران 60 ساله، انعكاسات و پيامدهاي رسانه اي و سياسي گسترده اي بر جاي گذاشت. اولا جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) اداره امور مناطق خودگردان فلسطيني را برعهده گرفته است و براي نخستين بار توانمندي و كارآمدي خود را در عرصه سياست مي آزمايد.

ثانيا: نمي توان از نظر دور داشت روي كارآمدن دولت حماس در سرزمين هاي اشغالي، به منزله يك بمب سياسي در جهان غرب بوده كه ملت ها را به اهميت مقاومت پايدار فلسطيني و حمايت توده هاي مردم فلسطين از راهكار جهاد و پايمردي در قبال طمع ورزي و توسعه طلبي سوق داد. از طرف مقابل، فشار محافل سياسي در آمريكا و اروپا براي زير فشار قرار دادن حماس و حتي همراهي برخي از كشورهاي عربي با اين فشارها از طريق عدم استقبال از هيات اعزامي حماس، به هدف سرنگوني اين دولت و هموار ساختن راه صعود دوباره جناح سازشكار فلسطين انجام مي گيرد و به همين دليل اجلاس تهران، انگيزه مهمي براي حماس براي ادامه مقاومت خود فراهم ساخته است.

ثالثا: در چنين شرايطي، ايران اسلامي به منزله اصلي ترين كانون حامي مبارزات عادلانه و حق طلبانه فلسطيني ها ظاهر گشته است. درحالي كه كشورهاي عرب تحت فشار فزاينده و تهديدآميز واشنگتن حاضر نيستند به دولت تازه كار حماس در سرزمين هاي اشغالي كمك كنند.

رابعا: بحران 60 ساله فلسطين، علي رغم كوشش هاي مستمر محافل صهيونيستي و حاميان آنان در آمريكا و اروپا براي تثبيت موجوديت رژيم صهيونيستي هنوز ادامه دارد و صهيونيست ها علي رغم مجهز شدن به انواع سلاح هاي مرگبار و زرادخانه مخوف و وحشتناك، نتوانستند شعله مقاومت و ايستادگي ملت فلسطين را خاموش كنند. چنانچه اين جنبش از حمايت صادقانه و هميشگي دولت هاي مسلمان و به ويژه كشورهاي عرب برخوردار مي بود، قطعا وضع بسيار بهتري نسبت به جايگاه امروز خود مي داشت.

*آفرينش

روزنامه آفرينش در سرمقاله امروز خود با عنوان «سونامي سكه» آورده است: قيمت سكه، براي اولين بار در تاريخ ايران، از مرز 200 هزار تومان گذشت و اين امر، حتي شگفتي دست اندركاران بازار طلا را نيز برانگيخت، زيرا در هيچ مقطعي قيمت سكه تا بدين اندازه، جهش ناگهاني و بلند نداشته است.

در تبيين علل اين افزايش بي سابقه مسايل مختلفي را مي توان ذكر كرد كه بخشي از آنها جهاني است و برخي ديگر به سياست هاي داخلي مربوط مي شود. در سطح بين المللي، افزايش بهاي نفت و ادامه التهابات مربوط به پرونده سته ايران باعث شده است بازار آينده انرژي در هاله اي از ابهام و نگراني فرو رود و در نتيجه بيم از افزايش سطح تورم جهاني، سرمايه ها را به سمت طلا سوق دهد.

از سوي ديگر، اقدام برخي كشورها به تقويت ذخاير طلاي خود نيز مزيد بر علت شده است.

كاهش ارزش دلار، نيز از جمله علت هاي وضعيت حاضر است.

بررسي بازار نشان مي دهد كه قيمت طلا، تقريبا متنسب با قيمت هاي جهاني بالا رفته ولي سكه، از پارامتر هايي فرابازاري پيروي كرده است.

به نظر مي رسد، در چنين شرايطي، تزريق سكه به بازار مي تواند تا حدي به تعديل وضعيت حاضر كمك كند. البته اين كار از سوي بانك كارگشايي صورت مي گيرد ولي مكانيزم هاي توزيعي اين بانك به دلالان ثروتمند اجازه مي دهد بخش عمده اي از سكه هاي عرضه شده را تصاحب و به افزايش قيمت سكه مبادرت كنند. در پايان، ماجراي سكه هشداري است به مسئولان كشور كه موضوع مهمي به نام سرمايه سرگردان را جدي بگيرند و با تدابير خود، از بروز سونامي هاي ديگري در ساير حوزه ها، مثل مسكن، زمين و ... جلوگيري كنند.

*جوان

تحليلي بر نشست 1 +5 در مسكو عنوان سرمقاله روزنامه جوان است كه در آن آمده است: شب گذشته نشست 1 + 5 (پنج كشور داراي حق وتو به همراه آلمان) براي بررسي موضوع هسته اي ايران در مسكو آغاز شد. گرچه هنوز جزئياتي از اين نشست به طور رسمي منتشر نشده اما در تحليلي اوليه مي توان به نكات زير اشاره كرد: 1_ تجربه نشست اواخر سال گذشته اين گروه در لندن تا 8 آوريل و صدور بيانيه شوراي امنيت قابل توجه است. بعد از 3 هفته و 20 جلسه، حاصل هماهنگي قدرت هاي ياد شده بيانيه اي بود كه نه تنها خواست آمريكا براي ورود به فاز تحريم يا درگيري را زمينه سازي نمي كرد، بلكه برعكس بر جايگاه محوري آژانس و دبير كل آن در پيگيري موضوع تاكيد داشت. بيانيه اي كه بي ترديد يك افتضاح در تاريخچه حقوقي شوراي امنيت و سازمان ملل است.

2_ سطح نشست مسكو دليلي بر نگاه احتياط آميز اين كشورها به نتيجه گيري بود. اولا اعضا متعهد شده بودند كه نتيجه را به رسانه ها اعلام نكنند و ثانيا به جاي وزراي خارجه، معاونين آنها به گفت و گو نشستند.

3_ بايد به گرفتاري هاي بزرگ بوش در خود آمريكا و چهره نحيف اين كشور در جامعه جهاني اشاره كرد.

4_ علت ديگر رويكرد آمريكا به جنگ رواني، در شكست اين كشور جهت نگران نشان دادن كشورهاي جهان و به ويژه منطقه خليج فارس از فعاليت هاي صلح آميز هسته اي ايران، حتي بعد از اعلام تكميل چرخه غني سازي سوخت توسط ايران نهفته است.

5 _ چنانكه شاهديم، اكنون نه تنها روسيه و چين، بلكه 4 كشور ديگر از جمله آمريكا هم اعتراف مي كنند كه زور براي حل مسئله كارساز نيست، موضوعي كه خود نشانه قدرت جمهوري اسلامي است.

6_ اما نكته مهم اينجاست كه جمهوري اسلامي ايران بر موضع درستي ايستاده و بسيار بهتر از آمريكا بازيگري در چارچوب مقررات بين المللي را بلد است. ايران حق خود را مي خواهد اما براي به دست آوردن آن از رهبري مقتدر و مدبر برخوردار است.

... به نظر مي رسد هدف دولت آمريكا از نشست هاي متعدد در نقاط مختلف جهان اين است كه به همه بقبولاند در بن بست نيست. واقعيتي كه هست!

*سياست روز

رامسفلد ، قرباني جاه طلبي نومحافظه كاران عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم علي تتماج است كه آورده است:

پس از انتخابات 2004 رياست جمهوري امريكا جرج بوش كه نتوانسته بود وعده هاي دور اول رياست جمهوري خود را محقق سازد با ارايه طرح هاي جديد كه در قالب ايجاد دولتي يك دست وهماهنگ از محافظه كاران (تركيبي از سنتي و نسل جديد) ارايه شد سعي نمود تا بار ديگر جايگاه خود را در ميان افكار عمومي حفظ و ارتقاء بخشد به رغم تمام تلاش هاي صورت گرفته امروز جرج بوش با دو چالش عمده مواجه مي باشد اولا در عرصه جهاني نتوانسته است به اهداف خود در عراق افغانستان حل پرونده كره شمالي ، جلوگيري از دست يابي ايران به حقوق هسته اي خود ايجاد تغييرات در ساختار سازمان ملل بويژه كميته حقوق بشر ، اجراي طرح اصلاحات خاورميانه وايجاد امنيت و ثبات براي رژيم صهيونيستي، حفظ پايگا ه هاي خود در آسياي ميانه و قفقاز، پيشگيري از ظهور و قدرت يابي گروه هاي نهضت هاي آزاديخواه در سراسر جهان بويژه آمريكاي لاتين حفظ هژموني و مقابله با قدرت يابي بازيگران جديد از جمله روسيه؛ چين، غيرمتعهدها و ... دست يابد .

ثانيا درعرصه داخلي نيز وضعيت مطلوبي بر جامعه امريكا حكمفرما نمي باشد و رشد فقر ،تورم ، بيكاري ، نقض گسترده حقوق شهروندان ، عدم رسيدگي به امور رفاهي واجتماعي كه نمود آن را در طوفان كاترينا مشاهده نموديم تنها بخشي از مشكلات داخلي بوش قلمداد مي شود.

اين بحران ها سبب گرديده تاجرج بوش و متحدانش دركاخ سفيد در معرض انتقاد شديد سنا، كنگره وافكار عمومي قرارگيرند. بر اساس آمار ارايه شده كمتر از 32 درصد مردم از عملكرد دولتمردان كاخ سفيد رضايت دارند ونزديك به 70 درصد طرح هاي دولت را پاياني بر هژموني امريكا ارزيابي مي كنند.

در دور دوم انتخابات رياست جمهوري امريكا مهم ترين قرباني بوش كالين پاول وزير امور خارجه بود كه براي پايان دادن به انتقادها در زمينه وضعيت سياست خارجي و ناتواني امريكا دربرقراري ارتباط در عرصه جهاني و شكست درحل بحران ها، پس ازمدت كوتاهي جاي خود را به خانم كاندوليزا رايس داد كه نتيجه آن پايان مخالفت ها و بحران در وزارت خارجه بود.

آنچه در مقطع كنوني در عرصه امريكا قابل تامل است ، ايجاد موجي از انتقادات عليه دونالد رامسفلد وزير دفاع مي باشد كه هر روز بر ابعاد آن افزوده مي شود.

اين امر تا بدان جا گسترش يافته كه كاندوليزا رايس، درچندين مصاحبه و گفتگوي اختصاصي ، شكست هاي امريكا درعراق و حتي جهان را به دليل تاكتيك هاي غلط پنتاگون دانسته.

وزير دفاع امريكا درحالي در جمع منتقدان قرار گرفته است كه جمهوري خواهان براي انتخابات ميان دوره اي خود را آماده مي سازند اما آمار و گزارشات حكايت از مخالفت شديد مردم با آنها و احتمالا پيروزي دموكرات ها دارند.

رامسفلد نيز پس از كناره گيري احتمالي از قدرت درجمع مشاوران بوش براي استمرار سياست هاي گذشته فعاليت خواهد نمود. هر چند كه نومحافظه كاران مي دانند كه با بركناري رامسفلد تركيب آنها صرفا در سه بعد ديك چيني، رايس و جان بولتون، قرار خواهد گرفت كه كار را براي زمان باقي مانده از دوران رياست جمهوري بوش سخت تر خواهد كرد هر چند كه آنها در شرايط نابسامان كنوني چاره اي جز قرباني كردن نزديكان براي حفظ قدرت ندارند كه امروز به دليل حساسيت هاي ايجادشده در مورد عراق و ساختار نظامي امريكا ، دونالد رامسفلد در راس قربانيان قرار گرفته كه شايد در آينده اي نه چندان دور ديك چيني و جان بولتون و برخي نمايندگان جمهوري خواه نيز به اين جرگه بپيوندند تا روند زوال نومحافظه كاران بيش از پيش تشديد گردد.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"