خلفوعدههای مسئولان دولتی برای خرید از اکسپوی مجسمه، بهانهای شد تا در محل برگزاری اکسپو واقع در باغ انجمن خوشنویسان با «بهداد لاهوتی»، دبیر اکسپوی 90 مجسمهسازی به گفتگو بنشسينیم و از جزییات برگزاری این اکسپو، از موفقیتها و موانع آن مطلع شويم.
لاهوتی از چگونگی برخورد مسئولان در خریدهایشان از اکسپو سخن گفت و از انتظارهایی که از متولیان امر میرود و از مشکلاتی که این حوزه را با خود درگیر کرده است. او که خود یکی از اعضای انجمن مجسمهسازان نیز هست، گفت: «هنرمندان مجسمهساز ایرانی هم توان تکنیکی را دارند و هم ایدههای لازم را، پس چرا باید مسئولان از چین مجسمه به ایران بیاورند و در پایتخت نصب کنند.»
به نظر میرسد اگر مسئولان به فکر چارهاندیشی نباشند و روش کارشان را تغییر ندهند، فاجعهای در راه است. اینکه چرا بودجههای درنظر گرفته شده یا صرف خرید آثار هنری نمیشود یا اگر میشود نگاه کارشناسی لازم در پس آن نیست صرفا پرسشی است که متولیان باید آن را پاسخ بگویند. دبیر دومین اکسپوی از نكاتي گفت که درد جامعه مجسمهساز کشورمان است.
* فروش در چه طیفی صورت گرفت؟
یک سری از مجموعهدارها و مردم عادی از ما خرید کردند که این خود باز جای امیدواری دارد. آقای تناولی یک ویدئو اینستالیشن که تنها ویدئوی ما هم بود، خریدند و از آنجا که این کار، کاری است که محیط بازی برای کار نياز دارد و مفهومی است لذا توجه به آن میتواند برای هنرمند بسیار دلگرم کننده باشد و زمینههای رشد این هنر را بیش از پیش فراهم کند.
* درحال حاضر نوع نگاه مجموعهدارها به خرید مجسمه چگونه است؟
مجموعهدارها خیلی اهل ریسک نیستند و بسته خرید میکنند. از مجموع خریدهایی که انجام میشود؛ به نظر میرسد خیلی کم به این فکر کردند که در 10 سال آینده؛ هنرمندی که کارش را میخرند در کجای کار قرار میگیرد و چه پروندهي کاری دارد و چه راهی را تا به امروز طی کرده است. انگار برایشان این مهم باشد که لااقل چند سال بعد قیمت برونز این مجسمه فلان مقدار بالا میرود. متأسفانه برخی از مجموعهدارها، خرید که میکنند میخواهند همان اثر را در همان سال دوباره بفروشند و سود کنند. حتی نگاه بیزنسی درستی در این حوزه ندارند. کسی که خرید میکند یا هنرمندی را میشناسد یا باید درباره آن هنرمند و کارش مطالعه و سپس به انتخاب کار اقدام کند. بهطور کل از نوع کارهایی که فروش رفته راضی نیستم. آثار خیلی خوبی ازجمله کارهای فیگوراتیو در اینجا داشتیم که فروش نرفت. 80 درصد کارهای فروخته شده برنزی بودند. شدهایم مانند کلاغ که هرچه برق میزند؛ میپسندیم.
* مواجههي مسئولان دولتی با اکسپو چگونه بود، گویا وعدههایی هم داده بودند؟
مسئولان دولتي وعدههاي حمايتي بسياري دادند اما بیشترین فروش ما ازسوي مجموعههاي خصوصي و مردم بود. شهرداری از اکسپو خرید نداشت. حدود 100 میلیون تومان فروش داشتیم که از طرف بخش خصوصی بود البته از طرف مركز هنرهاي تجسمي یک روز مانده به پایان اکسپو آمدند و 10 تا کار انتخاب کردند. که مجموع این کارها 50 میلیون تومان برآورد شد. اما از طرف موسسه گفتند که 40 میلیون تومان بودجه برای این کار کنار گذاشتهاند و قرار شد درمورد تخفیف کارها صحبت شود.
در اكسپوي مجسمهسازي سال 89 نيز مركز هنرهاي تجسمي تعدادي از آثار را خريداري كرد كه بعداز مدتي آن را پس فرستاد. امیدوارم امسال این اتفاق تکرار نشود. البته اگر حمایتهای دولتی باشد میزان فروش بالا میرود. این درحالی است که همین امسال یک گالری حدود 20 میلیون تومان کار برای اکسپو فروخت. حالا فکر میکنید موسسه خوب کار کرده یا بخش خصوصی؟
بیتوجهی مسئولان درحالی اتفاق میافتد که در همین اکسپو ازسوي حراجی کریستی کارها ديده شد اما از مسئولان خبری نیست، منظورم خبری كه لازم است و انتظار آن میرود.
نوع نگاه مسئولان دولتی در حوزه مدیریتیشان خیلی مهم است. اینکه اصلا حوزه کارشان به چه سمتی پیش میرود. اگر به دنبال خصوصیسازی هستیم، اول باید حمایتهای لازم ازسوی بخش دولتی انجام گیرد تا بعد خیلیها در بخش خصوصی بتوانند خودشان اکسپو برگزار کنند و حتی برای کشور ارز بیاورند. خیلی دوست دارم بدانم الان گنجینه چه وضعیتی دارد و خریدهایی که صورت گرفته در 10 سال آینده چه حرفی برای گفتن درباره تاریخ مجسمهسازی ایران خواهد داشت.
در تمام دنیا روی ایده کار میکنند اما در ایران این متریال است که مهم شده و مورد توجه قرار گرفته است. متأسفانه امروز هر چیزی را که روی برنز اجرا کنی فروش میرود. کاش آقایان خودشان نمایشگاهی از کارهایشان بگذارند تا ما ببینیم کارشان چیست که چنین کارشناسی میکنند.
* شاید ایدهشان این باشد کسی که مدیریت میکند یا کارشناسی؛ نباید الزاما مجری هم باشد.
ما هم حرفی نداریم، شاید هم این ایده صد در صد درست نباشد اما میبینیم کسانی را که هم نقد میکنند هم کار میکنند. نقدشان به کارشان ربطی ندارد و کارشان به نقدشان. بحث کمی سردرگم است. کسی هست که میگوید من مدیریت بلد هستم و صرفا مدیریت میکند اما کسی هست که هم مدیریت میکند، هم تدریس. من میخواهم راجع به مجسمهسازی سخن بگویم که با آن زندگی میکنم. در چند سال اخیر تمام کارها را دیدهام، تمام آدمهای این حوزه را میشناسم. حتی میدانم خیلی از جوانها در کارشان به کجا میروند؟ دیگرانی هم که کار میکنند همین طور هستند. تقریبا همه، همدیگر را میشناسند.
ببینید باتوجه به شناختی که در حوزه مجسمهسازی در آدمها نسبت به هم و کارها وجود دارد؛ بحثی مطرح است و آن اینکه بهرغم اتفاق نظر موجود نسبت به خوب یا بد بودن کاری، آن دسته از آثار که آراء مثبت را به خود جلب میکنند مورد حمایت قرار نمیگیرند.اینکه چرا و چطور این حمایت صورت نميگیرد، عجیب است! برای مثال شهرداری کاری را سفارش میدهد که خیلی از مجسمهسازها از آن خوششان نمیآید و میگویند کار خوبی نیست. از طرف دیگر خیلی از کارها به شهرداری میرود که همه آن را تأیید میکنند و میگویند عجب کار خوبی است _نمونههایش را در بینال شهری هم دیدیم- اما مورد تأیید شهرداری قرار نمیگیرد.
* این تناقض، به حوزه داوری بازمیگردد؟
در داوری، موضوع سلیقه هم مطرح است. داوری چیز دیگری است اما هیأتی که باید کارشناسی کند تا یکسری کار به شهر اضافه شود؛ جای تعجب است که در انتخابهایشان چه معیارهایی را لحاظ میکنند. کار به جایی میرسد كه دعواها، بینشان بالا میگيرد براي تصمیمگيري تا سرانجام اين ميشود كه ميگويند:اصلا از چین مجسمه بیاوریم.
این فاجعه است. چرا باید از چین مجسمه به ایران بیاید. اگر بحث توان تکنیکی است که مجسمهسازهای ایران این توان را دارند. اگر بحث توان ایدهپردازی است؛ مجسمهسازهای خودمان هم این توانایی را دارند. که اگر غیر از این بود پس چطور در دبی، ابوظبی و استانبول؛ هنرمندان ایرانی اينقدر فراوانند؟ اما در ایران چرا باید از چین مجسمه وارد شود؟
به نظر من؛ اگر از چین مدیر بیاوریم خیلی بهتر است. مدیری که توانسته کاری کند تا مجسمه صادر کند؛ بیاید بشود چه میدانم رییس فلان مركز و موسسه... شايد آنها توانستند کاری کنند که مجسمهي ايراني هم صادر شود!
در چند ماه اخیر حداقل 7-8 جا از این مجسمهها نصب شده است. مستقیم از چین مجسمه میخرند، میآورند اینجا نصب میکنند. یک شیلنگ آب هم به آن نصب میکنند که بگویند آبنماست. کسانی که این کار را میکنند؛ دارند لطمه میزنند. کاری ندارم که در چین خیلی از چیزها خیلی ارزان است اما آیا از خرید تا مرحلهي نصب؛ هزینهای که صرف میشود آنقدر ارزان تمام میشودتا وارد کردن مجسمه را توجیه کند؟!
* به نظر میرسد در اینجا دیگر بحث ارزانی و گرانی مطرح نیست. وقتی از هنر صحبت میکنیم ارزش کار هنری مطرح میشود و در مبلمان شهری؛ نصب مجسمه باید با معیارهای هنری نیز همسویی داشته باشد. در سالهای گذشته یکی از دغدغهها نصب مجسمههایی بود که به نظر کارشناسان ارزش هنری نداشتند. در چنین شرایطی چطور میشود ارزانی یا گرانی را توجیهی دانست برای وارد کردن مجمسهي چینی؟
دقیقاً، چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. این هم قضیهای است که واقعا ما با آن مشکل داریم. نمیدانم چه اتفاقی دارد میافتد که کارهایی از این دست رخ میدهد؟ شاید از مشکلاتی که میان هنرمندان و مدیریتها وجود دارد؛ عدهای دیگر سوءاستفاده میکنند. نميخواهم تقصیر را متوجه شهرداری یا مناطق شهرداری بدانم اما واقعا اتفاقات بدی رخ میدهد.
دارند یک سری از کارهای دهه شصت را میآورند و در شهر میگذارند؛ يک کره یا دلفین را به عنوان مجسمه در شهر نصب میکنند. نمیدانم دلفین چه ربطی به تهران دارد؟ مگر اینجا دریا دارد که مجسمه دلفین هم داشته باشد؟! کارها تمیز است، پرداخت خوبی دارد اما مگر توجیهی است برای اینکه از چین مجسمه بیاوریم. ما هم در همین ایران خودمان میتوانیم کارهایی از این دست انجام دهیم. اما به شرطی که واقعا هزینههایی که صرف این کار میشود را صادقانه بگویند. میگویم در چین خیلی از چیزها ارزان است اما برای مثال اگر خریدی انجام میشود به مبلغ 500 هزار تومان، تا به ایران بیاید، حمل و نقل و هزینه پایه و نصب و گمرکی چقدر تمام میشود؟
برای کاری که قرار است به ایران بیاید و در شهر نصب شود باید گمرکیهای بسیار سنگین هم گرفته شود چراکه معلوم نیست پشت این کار چه کسانی هستند که کلی منافع از این راه عایدشان میشود و اصلا چطور توانستهاند این روابط را در شهرداری به ویژه شهرداری مناطق پیدا کنند.
در شهرداری، شورایی داریم که آثار هنری را انتخاب میکند. یکی ـ دو نفر از اعضای آن شورا آمدند و از آثار اکسپو دیدن کردند. آنها هم مجسمهساز هستند. در یک جلسهای در زیباسازی، در بخش حجم حضور داشتم. یکی از این عزیزان در آن جلسه گفت در اکسپو کارهایی هست که اگر اینها بزرگ و شهری شوند خیلی جالب میشوند. وقتی نگاه خود شورا هم این باشد دیگر جایی برای مجسمهي چینی نمیماند. پس چرا به اکسپو نیامند که یک سری کار انتخاب کنند. حالا با خود هنرمند به توافق میرسیدند یا نه. حرف من این نیست که چرا از ما خرید نکردید؟ حرفم چگونگی عملکرد برخی از متولیان است.
شهرداری کمکهایی کرده است. اما عقیدهام این است که سرمایهي ما؛ هنرمندانمان و کارهایشان است. چرا نباید حمایتها ازسوی متولیان مانند شهرداری، موزه و موسسه در حدی باشد که این انجمنها پابگیرند و آنقدر قوی شوند که بتوانند خودشان کارهایشان را اداره کنند. واقعیت این است که اگر ما سراغ عدهای برویم و بگوییم آقای فلانی؛ انجمن مشکل دارد، بیایید و کمک کنید خیلی بیشتر از این خرد و ریزهایی که متولیان کمک میکنند میتوانیم کمک بگیریم. اما مگر تا کی میشود با این روش؛ انجمنی را اداره و برای هنر کار کرد؟!
خیلی هم نمیخواهم بگویم کمکهایشان چیزی نیست اما حالا ساختمانی که شهرداری دراختیار انجمنها می گذارد یا وقف شده یا پول زیادی بابتش پرداخت نشده است. در عوض این همه ایده مجانی ازسوی هنرمندان به شهرداری میشود که انتخاب میشود و بعضی هم انتخاب نمیشود. در این اتفاقات گاه کارها کپی میشود. این تعامل است دیگر. شهرداری میتواند خیلی بیشتر از اینها کمک کند. حمایت اگر باشد باعث میشود بجای یک آقای تناولی، 50 نفر تناولی داشته باشیم و سپس این 50 نفر میتوانند نه تنها برای انجمن که برای هنر مجسمهسازی همه کاری انجام دهند. اگر وضعیت هنرمندان سر و سامان بگیرد از میانشان کلی هنرمند جوان بیرون میآید که واقعا میشود رویشان حساب کرد. هنرمندان میتوانند برای مملکت درآمدزایی کنند.
* هدفتان از برگزاری اکسپو چه بود؟
از همان اول حرف ما در هیأت مدیره انجمن این بود که اکسپو باعث برقراری یک سری رابطه میان هنرمند و گالریدارها شود. این اتفاق هم رخ داد. به خیلی از هنرمندان ازسوی گالریها زنگ زده شد و جویای آن شدند که آیا هنرمند با گالری کار میکند یا خیر؟ چراکه تسهیلات خوبی در این اکسپو برای گالریها گذاشتیم. برای مثال اینکه اگر گالریداری، هنرمند به اکسپو معرفی کند تنها 12 درصد از فروش عاید ما میشود و بقیه از آن خود گالری خواهد بود. برایمان بسیار مهم بود که هنرمندان با گالریها ارتباط برقرار کنند.
* اما در اکسپو بحث فروش مطرح است.
درست است. اما در مملکت ما از این دست اتفاقات که در این حد هم رسانهای شود، زیاد رخ نمیدهد. انجمن وظیفهاش بود که صرفا به فکر درآمد نباشد. اکسپوی قبلی در این حد مورد توجه رسانهها قرار نگرفت. اصلا خبری نبود. صرفا اینکه در خانه هنرمندان اکسپویی برگزار و یک خرید هم انجام شد و تمام؛ در همین حد. اما اکنون در رسانهها درباره این دوره از اکسپو بحث میشود. حرف مجسمه زیاد شد.
* و این هدف انجمن بود؟
اسمش را هدف نمیگذارم. اساساً وظیفه انجمن این است که اطلاع رسانی کند. همین که این همه رسانه آمدند خیلی مخاطب هم نظرش به اکسپو جلب شد. حالا ممکن است این عده از مخاطبان پول برای خرید نداشته باشند، اما آمدند و مجسمههای متنوع دیدند. دیدن کار 160-150 هنرمند در یکجا چیز کمی نیست. مگر ما در کل چقدر مجسمهساز در ایران داریم؟ شاید در مجموع به هزار نفر هم نرسند که خیلیهایشان اصلا در زمره مجسمهسازها نمیگنجند. واقعیتاً ما خودمان معتقدیم از حدود 470 عضو انجمن تنها نیمی از حرفهای هستند و بقیه تازه دارند حرفهای میشوند. خیلی از این جمعیت حرفهای در اکسپو شرکت کردند.
20 تا گالری، حدود 100 هنرمند معرفی کردند که بطور میانگین هر گالری 5 هنرمند به اکسپو آورده بود. این ارتباط درحالی به وجود آمد که طی سال در بسیاری از گالریها مجموعا 5 نمایشگاه مجسمه برگزار نمیشود. خیلی از گالریدارها یادشان افتاد که اصلا با مجسمهسازی کار نمیکنند. همین که به فکرش هم باشند خودش اتفاق مهمی است.
* به نظرتان اینها نکات مثبتی هستند که فروش پایین اکسپو را توجیه پذیر میکند؟
بله، فروشمان پایین بود. یعنی میتوانست خیلی بیشتر باشد. اما به اندازه هزینههایی که کردیم فروش داشتیم. البته اگر خرید 40 میلیونی موسسه هم اتفاق بیافتد سود ناچیزی هم خواهیم داشت. به رغم فروش پایین از اکسپو راضی بودیم. بیشتر شبیه بینال بود تا اکسپو. حدود 160 هنرمند شرکت کردند که این تنوع زیادی در کارها ایجاد میکرد. اکسپو باعث شد هنرمندان کارهای همدیگر را ارزیابی کنند. این نکته در سطح «بیینال» هم موثر خواهد بود. اگر بتوانیم همه هنرمندان را درگیر کنیم تا در بینال شرکت کنند بطور قطع نتیجه خوبی بدست میآید. مجسمهسازهای جوان زیادی به اکسپو کارهای خوبی آوردند که این هم قابل توجه بود.
بطور کلی چیزهای دیگرش برای ما برد به حساب میآید که مطمئناً کسانی که دغدغه هنر دارند – نه آنهایی که فقط حرف میزنند- و دوست دارند این قضیه آیندهای داشته باشد حواسشان به این چیزها هست. بسیاری از هنرمندان هم معتقدند که اکسپو بحث مجسمهسازی را در جامعه بیشتر کرد. و البته باید اتفاقاتی از این دست بیشتر شود.
* پس لابد انجمن برای تداوم برنامههای این چنینی، کارهایش را هدف گذاری کرده است.
الان اکسپو برگزار شد. آبان بیینال برگزار میشود. آخر هر سال هم نمایشگاه خوبی از مجسمههای کوچک داریم که امیدواریم برگزار کنیم. پس از آن باید ببینیم برای سال آینده چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم تا این روند قطع نشود و بحث مجسمهسازی هر روز زندهتر باشد.
اصلا چیز کمی نیست که آقای سمیع آذر و آقای تناولی میآیند و اکسپو را میپسندند و از آن به عنوان یک اتفاق نام میبرند. اتفاق فقط پول درآوردن نیست. امیدوارم روزی نمایشگاه بینالمللی ما جایی برای آرتیستها باشد که بتوانند مجسمههای بزرگ و ایدههای بزرگ به نمایشگاه بیاورند و جای مجسمههای چینی را بگیرند. (میخندد).
* تعامل میان انجمن خوشنویسان با انجمن مجسمهسازان در برگزاری این انجمن چگونه بود؟
نزدیک بود هزینههای اکسپو با فروشش همسطح نشود که خوشبختانه شد. اینکه میگویند هنرمندان باید هوای هم دیگر را داشته باشند اینجاهاست که معنا مییابد. حالا اینکه شهرداری خرید نکرد مهم نیست یا آن یکی ارگان خرید نکرد. کاری نداریم با این حرفها. اما وقتی انجمن مجسمهسازان میآید و میخواهد در فضایی که در اختیار انجمن خوشنویسان است اکسپویی ترتیب بدهد انتظار میرود که دیگر فکر منافع مالی، چندان پررنگ در میان نباشد. برای فضایی که دراختیار انجمن ما قرار دادند 5 میلیون تومان پول گرفتند و این را دقیقا دو روز مانده به اکسپو اعلام کردند و گفتند اگر این مبلغ پرداخت نشود نمیگذاریم اکسپو برگزار شود. این درحالی است که این فضا را شهرداری در اختیارشان قرار داده است. ازسوی دیگر ما هم مانند شما هنرمندیم. درست است که از نظر مدیران ما، خوشنویسی نسبت به مجسمه بیشتر موردپسند است اما بالاخره ما باید هم دیگر را حمایت کنیم. واقعا متأسفم از اینکه انجمن خوشنویسان با ما اینگونه برخورد کرد. ما باید حدود 50 میلیون فروش میکردیم تا میتوانستیم این 5 میلیون را پوشش دهیم. چون 12 درصد از فروش را از گالریها میگیریم.
برای چاپ کتاب هم موسسه قولهایی داده بود که به قولهایش عمل نکرد و اتفاقاتی از این دست هزینههای اکسپو را بالا برد. حالا اگر همه اینها را کنار بگذاریم و صرف بحث هنری کنیم باید به انجمن خوشنویسان بگوییم شمایی که هنرمند هستید میتوانستید کمی هنری تر برخورد کنید. فکر نمیکنم حتی یک بار هم از اعضای انجمن خوشنویسان آمده باشند و از اکسپوی ما دیدن کنند. اما اگر این ماجرا عکس بود و انجمن خوشنویسان میخواست اکسپویی در خانه هنرمندان شماره 2 برگزار کند مطمئنم برخورد سه انجمن ساکن در آنجا به شکل دیگری بود. حداقل مدیریت سه طبقه میرفتند و از برنامه حمایت میکردند. بحثی که هست تعامل میان هنرمندان است. از ماست که بر ماست. وقتی ما با همدیگر تعامل و همکاری نداریم چه انتظاری از دیگران است؟
* چرا اکسپو را در خانه هنرمندان شماره 2 برگزار نکردید؟
انجمنهای نقاشی، گرافیک و مجسمهسازی در آنجا حضور دارند. فضای آنجا کوچک است. اما فضایی که در اختیار انجمن خوشنویسان است خیلی بزرگ و مناسب اکسپو است. روز اول 138 کار در اکسپو گذاشتیم.