x
کد خبر: ۱۵۲۱۷۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۷ - ۰۱ مرداد ۱۳۹۰
«فراتر از فقر!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محمدعلي وكيلي است كه در آن مي‌خوانيد:

در ادبيات ما ايرانيان فقر به گرسنگي تعبير مي‌شود. فقير را کسي مي‌دانيم که توان تأمين معاش خود را ندارد. دولت‌ها هم با اين معيار خط فقر را تعيين مي‌کنند. اين البته تمام معناي آن نيست. با تغيير در مناسبات زندگي و روابط اجتماعي شاهد تحول در معناي فقر و فقير هستيم. با نگاهي به معاني جديد اين دو کلمه، طبقه‌بندي جوامع نيز تغيير خواهد کرد. بدون ترديد فقر فقط گرسنگي نيست، عرياني هم نيست. فقر بيش از آنکه در پوشش و معاش خود را جلوه‌گر سازد، بر ذهن افراد خيمه مي‌زند.

فقر تنها به‌معناي نداري نيست؛ چراکه بسيارند افراد و جوامعي که با تجمل فراوان، فقرِ خود را زير شمش‌هاي طلا، لباس‌هاي حرير، داشبورد ماشين‌هاي لوکس، ايوان ويلاهاي آن‌چناني و... پنهان مي‌کنند. فقر نداشتن پول نيست، نداشتن تاريخ است و هويت و خلاقيت. جامعه‌اي که به تبعيت‌ و تقليد عادت کرده و ميراث ديگران را با حاشيه‌نويسي به نام خود ثبت مي‌کند و بر آن فخر مي‌فروشد، فقير است. جامعه‌اي که امنيت در آن به کيميا تبديل شده، فقير است. جامعه‌اي که در آن اخلاق و انضباط به کالايي ناياب تبديل شده، فقير است. مؤلفي که آثارش خاک گرفته و خواننده ندارد، فقير است. سرمايه‌داري که سرمايه‌اش اسباب آزار و اذيت ديگران است، فقير است. روزنامه‌نگاري که جز کليشه‌نويسي و تکرار مکررات دغدغه ديگري ندارد، فقير است.

فقير آن فرد به‌ظاهر نخبه‌اي است که براي اثبات تافته‌ي جدابافته‌بودنش از مردم و جارزدن بزرگ منشي و فرزانگي‌اش، فرهنگ و تاريخ ملت خود را در انظار جهانيان حقير و بي‌خاصيت جلوه مي‌دهد. جامعه‌اي که در آن حرمت جان و زندگي شکسته شود و حيات مردمانش به اندک بهانه‌اي چوب حراج خورد و اميد به زندگي در آن رخت ببندد، فقير است. فقر آن است که سياست‌مداران در باتلاق سياست‌زدگي حريم‌ها بشکنند و حقوق‌ها نقض کنند و براي اثبات خود، به تخريب ديگران روي آورند و دغدغه‌اي جز رسيدن به قدرت و ماندن در آن نداشته باشند. جامعه‌اي فقير است که حقوق شهروندانش محترم شمرده نشود و از طرفي مردمش مسئوليت‌گريز باشند.

جامعه‌اي که قانون در آن همچون مشتي کاغذپاره ارزشي ندارد و سقف قانون‌مندي‌اش منافع فردي و گروهي باشد، حتماً فقير است. جامعه‌اي که تيراژ کتاب آن از دوهزار تجاوز نکند، فقيرتر از جامعه‌اي است که مردمش گرسنه‌اند. وقتي ميل به کارهاي خوب و مفيد در افراد کور شده باشد، از فقر حکايت مي‌کند. زماني‌که مردم تحمل سختي‌ها را از دست بدهند و به کارهاي سهل و آسان رو آورند، بر فراگيري فقر دلالت مي‌کند. فقر آن کتيبه‌ تاريخي‌اي است که روي آن يادگاري نوشته مي‌شود. فقر آب‌دهاني است که از پنجره‌ اتومبيل، سرنشين آن به بيرون پرتاب مي‌کند يا عابري به محل‌هاي عمومي. فقر چرخ‌دنده‌هاي آن کارخانه‌اي است که محصولش مفت هم نمي‌ارزد. بي‌ترديد جامعه‌اي که دروغ در آن رواج يافته و نفاق راه کسب نان و نام گشته، جزو فقيرترين جوامع قلمداد مي‌شود.

با اين اوصاف اگر به کشورهاي فقير و غني نظر افکنيم، درمي‌يابيم که تفاوت در چيست. مصر باوجود تاريخ سه‌هزارساله‌اش همچنان فقير است. عربستان باوجود سيطره بر بخش عظيمي از ذخاير، باز هم فقير است. از طرفي کشورهايي همچون استراليا و کانادا بيش از 150سال عمر ندارد؛ اما جزو ثروتمندترين‌ها هستند. پس تفاوت‌ها ناشي از رفتارهايي است که در طول زمان نام فرهنگ به خود گرفته است.

وقتي در کشوري اخلاق، انضباط، احترام به حقوق شهروندان، احترام به قانون، عشق به کار و نظم‌پذيري پاس داشته و به فرهنگ تبديل شود، حتماً آن ديار ثروتمند خواهد بود. نتيجه اينکه سايه شوم فقر همه‌جا هست و تا به‌طور اساسي براي درمان آن چاره‌اي نينديشيم، توان ريشه‌کني آن‌را نخواهيم داشت.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"