مراسم بزرگداشت سيدعلي موسوي گرمارودي، شاعر، پژوهشگر و مترجم قرآن کريم و صحيفه سجاديه، شامگاه گذشته (سهشنبه، اول شهريورماه) در انجمن آثار و مفاخر فرهنگي برپا شد.
به گزارش ايسنا در اين مراسم، سيدمحمد حسيني - وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي - از سيدعلي موسوي گرمارودي به عنوان شاعري تأثيرگذار در جريان شعر انقلاب اسلامي ياد كرد و گفت: او علاوه بر اينكه در حوزههاي مختلف شعر فارسي طبعآزمايي كرده، مترجم كلام وحي نيز هست.
وي خاطرنشان كرد: علي موسوي گرمارودي شخصيتي چندبعدي است و برخلاف بسياري از شاعراني كه فقط شاعري ميكنند، در چند رشته فعاليتش را دنبال كرده است. ايشان از همان سال 51 تعهد خود را نسبت به مسائل اجتماعي نشان ميدهد و چهار سال را در رژيم پهلوي در زندان به سر ميبرد و از همان زمان نشان ميدهد كه نسبت به مسائل جامعه بياعتنا نيست. ايشان بعد از انقلاب اسلامي نيز در كارهاي اجرايي با صبغهي فرهنگي وارد شدهاند و خدماتي را به انجام رساندهاند كه از آن جمله ميتوان به سمت رايزن فرهنگي ايران در تاجيكستان اشاره كرد.
وزير ارشاد در ادامه اظهار كرد: ترجمه جناب گرمارودي از قرآن، دقيق و تحسينبرانگيز است و در عين حفظ امانتداري در ترجمه، بر زيبايي كلام نيز اصرار داشته است. ايشان همچنين ترجمه «صحيفه سجاديه» را در دست دارند كه اميدواريم به زودي شاهد رونمايي از اين ترجمه باشيم.
در اين مراسم همچنين بهاءالدين خرمشاهي در سخناني كوتاه از علي موسوي گرمارودي به عنوان دوست و رفيقي چهلساله ياد كرد و گفت: بنده 40 سال در محضر جناب گرمارودي بودهام و سرودهها و شعرهاي ايشان را برگزيني كردهام. ترجمه وي از قرآن كريم، ترجمهاي شيدا و شيرين و همچنين بسيار خوشخوان است. در همه اين سالها، گرمارودي ترجمه قرآن را جدي گرفت و در بين وقتهاي اداري كه در تاجيكستان، رايزن فرهنگي بود، با طهارت ظاهر و باطن بر سر ترجمه كلام وحي مينشست و همه اين كارها ماندگار و تأثيرگذار است.
اين مترجم قرآن و حافظپژوه در پايان با تأكيد بر اينكه گزيدهاي از سرودههاي علي موسوي گرمارودي را تدوين و منتشر كرده است، به مرور خاطرهاي از گزينش اين شعرها پرداخت و گفت: خاطرم ميآيد در آن شبهايي كه 10 مجموعه شعر علي موسوي گرمارودي را ميخواندم و سرودههايي را انتخاب ميكردم، چنان شوق و شعفي در من ايجاد شد كه همانجا قصيدهاي سيبيتي را به موسوي گرمارودي تقديم سرودم.
سپس حجتالاسلام محمدجواد ادبي - رييس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي - در سخناني كوتاه، عنوان كرد: وقتي كه خدمت جناب گرمارودي رسيديم تا برگزاري اين مراسم بزرگداشت را با ايشان هماهنگ كنيم، او نپذيرفت و سر باز زد و اصرار ما سرانجام جواب داد؛ در حالي كه تأكيد گرمارودي بر اين بود كه اين مراسم بزرگداشت براي ديگران برپا شود. مرادم اين است كه فروتني علي موسوي گرمارودي در بين اصحاب فرهنگ زبانزد است.
او در ادامه گفت: علي موسوي گرمارودي از سرآمدان شعر انقلاب و شعر آييني است. در كنار سرودههاي عاشورايي گرمارودي، شعرهاي عاشقانه او را مي بينيم كه ماندگار است و بر سر زبان مردم كوچه و بازار است.
مهدي محقق نيز به عنوان ديگر سخنران اين مراسم از علي موسوي گرمارودي به عنوان شخصيتي چندبعدي ياد كرد كه در يك حوزه متوقف نشده است و گفت: موسوي گرمارودي شاعر، نويسنده، مترجم و قرآنپژوه خوبي است. سرودههاي او در عرصههاي گوناگون شعر فارسي است كه از پند و اندرز و ذكر مناقب پيامبر (ص) تا سرودههاي عاشقانه و تغزلي را دربر ميگيرد.
استادِ علي موسوي گرمارودي از او به عنوان نويسندهاي خوب ياد كرد و متذكر شد: در وصف نويسندگي استاد گرمارودي همين بس كه مقالههاي فاخرش در سالهاي پيش در مجله « گلچرخ» منتشر ميشد؛ مجلهاي كه به همت و مدد خودشان درميآمد و خاطرم هست كه در يكي از آن مقالهها، گزارشي از يكي از جلسههاي درس من را نوشته و منتشر كرده بود كه اگر من خودم ميخواستم اين كار را بكنم، از عهدهاش برنميآمدم.
در ادامه، محمدرضا شريفينيا، هنرمند سينما، كه در سالهاي نوجواني بر سر درس سيدعلي موسوي گرمارودي حاضر بوده، در سخناني كوتاه گفت: ما به عشق استاد موسوي گرمارودي، دوران نوجواني را بر سر درس و مشق ايشان در مدرسه حاضر ميشديم.
اين بازيگر با اشاره به سفر اخيرش به مكه، عنوان كرد: در روزهاي حضور در سرزمين وحي، مدام شعر «خاستگاه نور» استاد علي موسوي گرمارودي را براي جمع دوستان و همراهان ميخواندم و دوست داشتم كه اين شعر را در غار حرا نيز بخوانيم كه اين فرصت ميسر نشد. اين شعر از جمله شعرهاي استاد است كه من آن را دوست دارم.
شريفينيا در پايان گفت: غرض از حضور در اين مراسم و گرفتن وقت حضار اين بود كه حضورا خدمت استاد عزيزم عرض سلام و ادب كنم.
همچنين كامران فاني، پيشكسوت كتابشناسي، از ديگر سخنرانان اين مراسم گفت: علي موسوي گرمارودي از آن چهرههاي تأثيرگذار است؛ اما آنطور كه بايد، قدر ايشان شناخته نشده است. منظورم اين نيست كه وي چهره شناختهشدهاي نيست؛ نه؛ بلكه بسياري از مردم علي موسوي گرمارودي را به عنوان شاعر ميشناسند و با اين چهره در بين مخاطبان اهل هنر و فرهنگ شناخته شده است؛ اما وجه ديگر كار و فعاليت ايشان، آنطور كه بايد، شناخته نشده است.
فاني به دوستي سي و چند سالهاش با علي موسوي گرمارودي و همكارياش با او در مجله «گلچرخ» اشاره و اظهار كرد: علي موسوي گرمارودي در قالبهاي غزل، قصيده، رباعي، شعر نو و ديگر زمينههاي شعر و ادب فارسي، آثار دلپذيري را خلق كرده است و ردپاي نگاه شاعرانه او را در ترجمه كلام وحي ميبينيم. ترجمه ايشان از قرآن در عين دقت و صحت، زبان شاعرانهاي نيز دارد.
او در پايان تأكيد كرد: از حوزههاي ديگر فعاليت گرمارودي كه كمتر شناخته شده، مديريت مجله «گلچرخ» و فعاليت مطبوعاتي است. او در طي سالهاي انتشار اين مجله تمام بار زحمات انتشار آن را به تنهايي بر دوش ميكشيد و چه بسا كه براي انتشار منظم و با كيفيت بالاي اين نشريه به لحاظ مالي هم متضرر شد. به هر حال، جاي خالي اين نشريه بر روي دكهها احساس ميشود؛ با اين اميد كه دور جديد اين مجله فعاليتش را از سر بگيرد.
در ادامهي مراسم از علي موسوي گرمارودي براي ايراد سخن و اهداي لوح و جوايز دعوت شد و او با استناد به شعري از سعدي كه «سر خجالتم از پيش برنميآيد / كه دُر چگونه به دريا برند و لعل به كان»، گفت: سر خجالتم از پيش برنميآيد و اين هم به دليل عزت بالاي مجلس است كه بزرگان علم و فرهنگ و ادب و دانش در اينجا حضور دارند و هم به اعتبار شاگردي بنده است و من خودم را همچنان يك دانشجو ميدانم و از بزرگترين افتخارات زندگيام اين بوده است كه در محضر استاد مهدي محقق شاگردي كردهام.
اين شاعر و مترجم قرآن در ادامه سخنانش با تشكر از مدعوان و سخنرانان و برگزاركنندگان مراسم، بخشي از شعر «در سايهسار نخل ولايت» را خواند.
موسوي گرمارودي در بخش پاياني سخنانش هم به مرور خاطرهاش با مهدي اخوان ثالث در انتشارات فرانكلين سابق پرداخت و به شرح ماجراي دلخوري اخوان ثالث از خودش اشاره كرد و گفت: سال 1358 بود كه من به عنوان سرپرست مؤسسه فرانكلين انتخاب شدم. در آن سالها نام اين مؤسسه را سازمان آموزشي، علمي، فرهنگي انقلاب اسلامي گذاشته بودم كه بعدها به دليل بلند بودن نامش، به انتشارات علمي - فرهنگي تغيير پيدا كرد. خاطرم هست ما براي بخش ويراستاري نياز به يك سرويراستار داشتيم كه بنده از استاد مهدي اخوان ثالث دعوت كردم با ما همكاري كند. در حالي كه خودم چهارهزار تومان حقوق ميگرفتم، براي ايشان ماهيانه هفتهزار تومان حقوق رد كردم تا ارج و قرب و منزلت ايشان حفظ شود. خب آن سالهاي اوايل انقلاب، فضاي پرالتهابي بود و به خاطر اتفاقهايي كه در انجمن اسلامي آن مؤسسه رخ داده بود، جناب مهدي اخوان ثالث رنجيده بود و دلتنگي برايش پيش آمده بود. برخي از افراد در انجمن اسلامي اعتراض ميكردند كه چرا اين آقا در صف نماز جماعت با ما شركت نميكند و يا چرا اينقدر موهايش بلند است و از اين دسته حرفها. اخوان ثالث گمان برده بود كه اينها حرفهاي من است كه انجمن ميزند و آمده بود قطعهاي را در نقد و نكوهش من نوشته بود كه زباني گزنده داشت تا اينكه بنده خدمت ايشان رسيدم و توضيح دادم كه اگر من ميخواستم اين حرفها را بزنم، خودم ميآمدم با شما مطرح ميكردم. بنده خودم آمدم شما را به همكاري دعوت كردم و دليلي نميبينم كه بخواهم اينطور رفتار كنم. با اين توضيحاتي كه دادم، اخوان ثالث چند بيتي به پايان آن قطعه اضافه كرد و زهر آن كلام را گرفت؛ اما من هم در جواب او، قطعهاي را نوشتم و براي او در حضورش خواندم.
در پايان اين مراسم با حضور سيدمحمد حسيني، مهدي محقق، محمدجواد ادبي، بهاءالدين خرمشاهي و كامران فاني، هداياي علي موسوي گرمارودي به او اهدا شد و مراسم با ضيافت افطار پايان يافت.