کد خبر: ۱۵۶۷۶۱
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۵ - ۱۶ شهريور ۱۳۹۰
فارس: نشریه آمریکایی"ویکلی استاندارد" که گرایش‌های نومحافظه‌کارانه دارد و تا كنون نويسندگان سرشناسي از انديشكده‌هاي وابسته به جناح راست آمريكا در آن قلم زده‌اند، در يكي از مقاله‌هاي خود به قلم "لازار برمان"، به بررسي پيامدهاي جنگ ۳۳ روزه لبنان براي رژیم صهیونیستی پرداخته و سپس درس‌هايي كه مقامات رژيم صهيونيستي و آمريكا بايد از اين جنگ بگيرند را شرح داده است. در بخش اول این مقاله به بررسی روند جنگ و دلایل شکست رژیم صهیونیستی در آن می‌ردازیم.

بسیاری از ناظران خارجی پس از پایان جنگ ۳۳ روزه، حزب‌الله را پیروز جنگ معرفی نمودند

جنگ اخیر میان "نیروهای دفاعی اسرائیل" (IDF) و "نیروهای مسلح لبنان" (LAF) یادآور این نکته است که مرزهای شمالی اسرائیل در طول پنج سال اخیر، پس از جنگ اسرائیل با حزب‌الله در سال ۲۰۰۶، نسبتاً آرام بوده است. پنج سال پیش در تاریخ ۱۲ ژوئیه، با حمله حزب‌الله جنگ ۳۴ روزه‌ای آغاز شد که هنوز هم در منطقه اثرات خود را دارد. بسیاری از ناظران خارجی، بلافاصله پس از جنگ "حزب‌الله" را طرف پیروز اعلام کردند.

در جنگ ۳۳ روزه، ۱۲۱ سرباز اسرائیلی کشته شدند

البته پس از گذشت پنج سال، ما اکنون از این جنگ درک متفاوتی داریم. اسرائیل اشتباهات بزرگی (در عرصه‌های سیاسی، دیپلماتیک و نظامی) مرتکب شد و همچنین ۱۲۱ سرباز و ۴۴ شهروند خود را قربانی نمود؛ اما اکنون وضعیت بسیار بهتری از آغاز جنگ دارد. اسرائیل سیاست‌های زمین‌گیر کردن دشمن را بازسازی کرده و هر چند عملیات‌های ضد حزب‌الله، مانند ترور "عماد مغنیه" در سال ۲۰۰۸ در دمشق، به اسرائیل نسبت داده میشوند؛ باز هم مرزهای این رژیم از هر زمان دیگری آرام‌تر هستند. پنجمین سالگرد جنگ ۳۳ روزه، فرصتی را فراهم میکند تا این جنگ را دوباره مورد بررسی قرار دهیم و درس‌هایی را مرور کنیم که دیگران، از جمله مقامات آمریکایی، میتوانند از این جنگ بیاموزند.

حمله حزب‌الله به نیروهای گشت اسرائیل، کشتن پنج سرباز و تصرف بدن جسد سرباز

با وجود آن که هشدارهایی در مورد عملیات‌های نفوذی در منطقه گزارش شده بود؛ نیروهای گشت صبحگاهی اسرائیل باز هم پایگاه خود را بدون یک جلسه توجیهی استاندارد ترک کردند. قرار بود این سربازان تنها چند ساعت دیگر یونیفرم‌های زیتونیرنگ خود را با شلوار و شلوارک عوض کنند. راحت‌طلبی سربازان اسرائیل نتایج مرگباری برایشان در پی داشت. سربازان "گروهان سی" "لشکر ۹۱" اسرائیل، صبح آن روز ماه ژوئن حس خوبی داشتند. آن روز، آخرین روز مأموریت آنان بود و این سربازان پیاده‌نظام (دانشجویان، متخصصین، پدران و شوهران در زندگی عادی) منتظر بودند تا راهی خانه‌هایشان شوند. با وجود آن که هشدارهایی در مورد عملیات‌های نفوذی در منطقه گزارش شده بود؛ نیروهای گشت صبحگاهی اسرائیل باز هم پایگاه خود را بدون یک جلسه توجیهی استاندارد ترک کردند. قرار بود این سربازان تنها چند ساعت دیگر یونیفرم‌های زیتونیرنگ خود را با شلوار و شلوارک عوض کنند. راحت‌طلبی سربازان اسرائیل نتایج مرگباری برایشان در پی داشت. در حالی که سربازان گشت همراه با دو "هاموی" (نفربر) خود از پیچی در جاده مرزی اسرائیل با لبنان در نزدیکی موشاو (مزرعه اشتراکی) "زرعیت" عبور میکردند، سربازان حزب‌الله که در مکانی از پیش آماده شده بودند، با "آر پی جی" به وسایل نقلیه اسرائیلی حمله کرده، پنج سرباز را کشتند و بدن دو سرباز تصرف کردند: "اهود گولدواسر" و "الداد رگب".

"نیروهای اسرائیلي" در جنگ ۳۳ روزه ضعیف عمل کردند

اسرائیل که در آن زمان در "غزه" دو هفته پس از ربوده شدن "گیلعاد شالیط" درگیر "عملیات باران‌های تابستانی" بود، تصمیم گرفت تا پاسخ این عملیات حزب‌الله را با زور بدهد. اگر چه اسرائیل در ابتدا به موفقیت‌هایی دست یافت (مثلاً هدف قرار دادن اغلب موشک‌های دوربرد و میان‌برد حزب‌الله)؛ با این وجود "نیروهای دفاعی اسرائیل" در مقابل باران موشک‌های کوتاه‌برد بر سر بخش‌های شمالی اسرائیل ناتوان بودند. "دان حالوتس"، رئیس ستاد نیروهای مسلح اسرائیل، اغلب در طول جنگ در مورد اعزام نیروهای زمینی جدید بیمیل بود و آنان را تنها برای جنگ در مناطق شهری با فاصله تنها چند کیلومتر از مرزها میفرستاد؛ این سربازان پشت سر هم مناطق اشغالی را رها کرده و بلافاصله عقب‌نشینی میکردند. با وجود این که اسرائیل صدها تن از سربازان حزب‌الله را کشت؛ اما تنها توانست تعداد بسیار کمی از آن‌ها را به اسارت بگیرد. به طور خلاصه، "نیروی دفاعی اسرائیل" عملکردی پایین‌تر از حد انتظار داشت.

عملکرد سیاست‌مداران اسرائیلی از عملکرد نیروهای نظامیشان نیز ضعیف‌تر بود

عملکرد رهبری سیاسی اسرائیل نیز به طرز چشم‌گیری از نیروهای نظامی این کشور بدتر بود. "ایهود اولمرت"، نخست وزیر اسرائیل، اهدافی را در جنگ اعلام کرد که واقع‌گرایانه نبودند: تحویل بدن سربازان اسرائیلی، اخراج حزب‌الله از منطقه و اجرای "قطعنامه ۱۵۵۹" "شورای امنیت سازمان ملل متحد" مبنی بر انحلال تمامی گروه‌های شبه نظامی در لبنان و اعزام ارتش لبنان به تمام بخش‌های جنوبی این کشور. "اولمرت" با درخواست از دشمن برای برآورده کردن خواسته‌هایش، عملاً به حزب‌الله اهرمی داد تا به وسیله آن اسرائیل را از اعلام پیروزی منع کند. به همین دلیل هم زمانی که آتش بس اعلام شد، همان طور که پیش‌بینی میشد "سید حسن نصرالله"، دبیر کل حزب‌الله، اعلام کرد که پیروز جنگ حزب‌الله بوده است.

قطع حمایت‌های بین‌المللی به علت ضعف اسرائیل در جنگ

علی رغم حمایت‌های اولیه آمریکا، اروپا و بسیاری از کشورهای عربی از اسرائیل، عدم پیشرفت این رژیم در جنگ و آمار رو به افزایش تلفات در میان شهروندان لبنانی موجب شد تا این حمایت‌های اندک بین‌المللی نیز متوقف شود. شکست اسرائیل در کاهش آتش "کاتیوشا" های حزب‌الله و ارائه نقشه‌ای منسجم برای پیروزی در جنگ، باعث شد تا آمریکا تلاش کند تا دو طرف با مذاکره، جنگ را خاتمه دهند.

اقرار افکار عمومی اسرائیل به شکست این رژیم در جنگ علیه حزب‌الله

احساس شکست اسرائیل در درون این رژیم نیز به اندازه کشورهای دیگر شکل گرفت. "نیروهای دفاعی اسرائیل" با شکست در جنگ زمینی مقابل حزب‌الله و عدم رسیدن به اهداف اعلام شده جنگ، موجب شدند تا افکار عمومی در اسرائیل نیز این رژیم را بازنده جنگ بدانند. حتی رسانه‌های اسرائیلی نیز زمانی که تلاش برای پیروزی در جنگ آغاز شد، به این داستان دامن زدند. به عنوان مثال، در مورد "گردان ۸۹۰ چتربازان" اسرائیلی گفته میشد که این گردان، در مسیر خروج از "بنت جبیل"، با دریافت اطلاعات در مورد گروهی از سربازان ویژه حزب‌الله، کمین کرده و ۲۶ نیروی حزب‌الله را کشتند، بدون آن که حتی یک سرباز از گردان کشته شود. روز بعد روزنامه "معاریو" تنها نوشت: "نیروهای زمینی از" بنت جبیل خارج شدند.

کاهش بودجه نظامی از دلایل شکست اسرائیل در جنگ

با نگاهی به گذشته در مییابیم که دلایل ناکامی اسرائیل در جنگ، واضح هستند. سال‌ها جنگ با فلسطینیان، محافظت از مناطق اشغالی و انتقال بودجه از بخش دفاعی به وزارت‌خانه‌های داخلی، باعث شده است تا "نیروهای دفاعی اسرائیل" برتری نظامی خود را از دست بدهند. این مطلب به ویژه در مورد سربازان ذخیره صحیح است؛ زیرا دولت، بودجه آموزش آنان را به شدت کاهش داده است. "نیروهای دفاعی اسرائیل" در سال ۲۰۰۳، برنامه "کلا" را در پیش گرفتند؛ برنامه بودجه‌ای چندین ساله که شامل کاهش بودجه در بخش‌های مهمی میشد. "نیروهای دفاعی اسرائیل"، فعالیت همه واحدهای نظامی خود را متوقف کرد و ۶۰۰۰ نیروی عادی ارتش را از کار برکنار کرد. تنها یک ماه و نیم پس از موافقت با این برنامه، دولت ۵۰۰ میلیون "شکل" (واحد پول اسرائیل) (بیش از ۱۳۸ میلیون دلار) دیگر را نیز از بودجه "نیروهای دفاعی اسرائیل" کم کرد که موجب کاهش در تجهیزات، آموزش و استخدام نیروهای ذخیره در ارتش اسرائیل شد.

رسیدن بودجه آموزش نظامی اسرائیل به صفر در سال ۲۰۰۳

این کاهش در بخش آموزش نظامی بسیار شدید بود. بودجه آموزشی "نیروهای دفاعی اسرائیل" تا سال ۲۰۰۶ به نصف میزان خود در سال ۲۰۰۱ رسید. کاهش بودجه آموزش سربازان ذخیره هم وضعیت وخیم‌تری داشت و ۷۰ درصد کاهش پیدا کرده بود. در حقیقت در سال ۲۰۰۳ بودجه آموزش نیروهای ذخیره موقتاً به صفر رسید و هیچ آموزشی انجام نشد.

به دلیل عدم آمادگی سربازان اسرائیلی، عملیات‌های ترکیبی و مشترک نیروهای این رژیم ناموفق بودند

مهارت نیروهای عادی ارتش نیز کاهش یافت. برنامه پیش از سال ۲۰۰۰ این بود که سربازان اسرائیلی به مدت چهار ماه به مناطق جنگی اعزام شوند و سپس چهار ماه در قالب تیپ تمرین کنند؛ با این وجود، یگان‌های اسرائیلی به مدت یک سال در مناطق کرانه باختری و غزه حضور داشتند و در بین اعزام‌ها به ندرت تمرین میکردند. این نبود آمادگی خود را در جنگ نشان داد و عملیات‌های ترکیبی و مشترک اغلب بینتیجه بودند.

ناهماهنگی سربازان اسرائیلی در عملیات گذر از رودخانه "سلوکی"

شاید بتوان گفت که یکی از واضح‌ترین مثال‌ها از وضعیت بد عملیات‌های ترکیبی در جنگ "وادی سلوکی" در تاریخ ۱۱ و ۱۳ آگوست بود. سرهنگ "موتی کیدور"، فرمانده "تیپ زرهی ۴۰۱" اسرائیل، به "گردان ۹" ارتش این رژیم دستور داد تا از "رودخانه سلوکی" عبور کرده و خود را از سمت غرب به ساحل برسانند. گردان برای رسیدن به رودخانه باید از مناطق بازی عبور میکرد که روستاهای اطراف به آن‌ها مسلط بودند. سرهنگ "افی دفرین"، فرمانده گردان، دستور استفاده از پرده دود را صادر کرد؛ اما دود به وجود آمده به دلیل استفاده نادرست، تنها پس از چند دقیقه ناپدید شد. "دفرین" همچنین انتظار داشت تا یک گردان مهندسی میر، پیشروی وی را آماده کرده باشد؛ اما پیش از آن که تانک‌ها پیشروی خود را آغاز کنند، مهندسین نظامی پیش از پایان کارشان عقب‌نشینی کردند. مسیری که "دفرین" انتخاب کرده بود، ارتباط وی را با تیپ پیاده نظام "ناحال" قطع کرد؛ این تیپ قرار بود از ارتفاعات مسلط بر منطقه، از نیروهای "دفرین" محافظت کند. به علاوه به نظر میرسید که سربازان پیاده نظام به طور کامل متوجه نشده بودند که وظیفه آنان حفاظت از پیشروی نیروهای زرهی بود که زیر آتش مخرب ضد تانک‌های نیروهای حزب‌الله بودند؛ نیروهایی که در تپه‌های بلند اطراف کمین کرده بودند.

سرتیپ اسرائیلی: "هیچ گاه تصور نمیکردم که عملکرد ارتش تا این حد ضعیف باشد"

با وجود آن که قرارگاه "کیدور" و "میکی ادلشتاین"، فرمانده "ناحال"، در یک خانه بود؛ اما همکاری آنان در کم‌ترین سطح بود و در نتیجه، "ادلشتاین" نمیدانست که تانک‌های اسرائیلی زیر حمله هستند و ارتباطشان قطع شده است. عملیات گذر از رودخانه "سلوکی" ۱۱ کشته و ۵۰ زخمی بر جای گذاشت. یکی از سرتیپ‌های اسرائیلی در جلسه توجیهی این عملیات پس از جنگ اظهار کرد: "من هیچ گاه تصور نمیکردم که عملکرد ارتش تا این حد ضعیف باشد.".
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"