فارس: حمید همان بیماری است که حدود 5 ماه پیش خبر رهاشدنش در بیابانهای اطراف تهران منتشر شد به سوژه داغی تبدیل شد که رسانه های مختلف به پوشش آن پرداختند و البته مسئولان مختلف از وزارت بهداشت، کمیسیون بهداشت مجلس و قوه قضاییه درباره آن صحبت کردند. تازهترین خبر این است که یکی از این بیماران یعنی حمید از سوم تیر( 75 روز پیش) دوباره در بیمارستان امام تهران بستری شده و از آن زمان تاکنون در این بیمارستان است، مسئولان بیمارستان می گویند باید مرخص شود اما نمیرود.
ساعت 2.5 بعدازظهر به نظرمان رسید که در ساعت ملاقات وارد بیمارستان شویم تا با او به گفتوگو بنشینیم میدانستیم هماهنگی برای مصاحبه با این بیمار نامی طول میکشد و باید هفت خوان رستم را طی کنیم.
*خوان اول
به همراه عکاس دل را به دریا زدیم و راهی بیمارستان شدیم از در غربی انتهای بلوار کشاورز وارد شدیم. اکثر ساختمانهای بیمارستان امام دو طرف بلوار اصلی بیمارستان کنار هم قرار گرفتهاند.
اکثر ساختمانها 2 طبقهاند و در این بین چند مجتمع بلند مرتبه که به نظر میرسد خیلی قدیمی نیستند به چشم میخورد. انتهای بلوار اصلی سمت چپ بخش عفونی مردان است. ساختمانی که بوی کهنگی از سر رویش میبارد. وارد طبقه دوم میشویم و اینجاست که کار گره میخورد.
خوان دوم
سراغ حمید را میگیریم بیمار رها شده که در کدام اتاق بستری است. سوپروایزر بخش با واژههای «اصلاً و ابداً و برای ما مسئولیت دارد شما نمیدانید سه ماه است چه کشیدهایم» به استقبالمان میآید.
سرپرست بخش هم مردی میانسال است با چهرهای جدی که تا آخر تهیه گزارش نفهمیدیم نامش چیست. او میگوید: تا نامه کتبی نیاورید اجازه مصاحبه ندارید. چون وقتی خبر شما مشکل ساز شد با نامه هم به ما گیر میدهند چه برسد بدون هماهنگی.
در این کش و قوس صحنههای راهرو بخش را از دست نمیدهم. 2 بیماری که ظاهراً معتاد هم هستند در انتهای راهرو مشغول سیگار کشیدن هستند. این طرف هم 2 خانواده مشغول چانه زدن برای اینکه بتوانند بیمارشان را برای سونوگرافی از بیمارستان بیرون ببرند چرا که به گفته خودشان دستگاه سونوگرافی خاصی که برای بیمارشان لازم است در بیمارستان موجود نیست.
خوان سوم
هماهنگیهای ما با تلفن هم به جایی نمیرسد و راهی دفتر مدیر بیمارستان میشویم. جایی بسیار متفاوت از ساختمانهای قدیمی بیمارستان و بسیار شیک که آن را گذاشتیم به حساب اینکه بالاخره مدیری گفتهاند و مسئولی.
در فاصلهای که مسئول دفتر مدیر مشغول هماهنگی با بخشهای دیگر بود، دلمان نیامد عکسی از این صحنه زیبا نداشته باشیم.
خوان چهارم
راهی خوان چهارم یعنی روابط عمومی بیمارستان میشویم. نیم ساعتی مهمان مسئول روابط عمومی هستیم تا با حراست بیمارستان هماهنگ کنند.
در حالی که با مدیر روابط عمومی وزارت بهداشت هماهنگ کرده بودیم، مریم رضازاده مدیر روابط عمومی بیمارستان گلایه میکند که چرا هماهنگ نکردهاید و در این میان سعی میکند تا اطلاعاتی از وضعیت حمید به ما بدهد.
وی میگوید: طی 3 ماه هیچ کس حتی همسرش سراغی از او نگرفته است. از توضیحات او متوجه میشویم که بیمار فرزندی ندارد و حتی کارت هویتی که موید نام و فامیل واقعی اوست همراهش نیست.
مسئول روابط عمومی بیمارستان میگوید: زمانی که حمید اینجا بستری شد به دلیل مصرف کراک کرم در عفونت پای او به وضوح دیده میشد و به گفته خودش هنگامی که شبها را در پارک سپری میکرده مدارک شناساییاش به سرقت رفته است.
رضازاده میافزاید: او اکنون 75 روز است که در بیمارستان بستری است اما باید مرخص شود با این حال حاضر به مرخص شدن نیست و هر روز سفارش آب انبه میدهد و از ما سیگار کنت میخواهد. دیروز هم هوس ساندویچ کالباس کرده بود. از ما پول میخواهد ولی به دلیل اعتیادش از این کار امتناع میکنیم.
خوان پنجم
نیم ساعتی میگذرد و خبری از هماهنگی برای ملاقات ما با بیمار رها شده نیست. ساعت 5 بعدازظهر است. چاره ای نیست دوباره با روابط عمومی وزارت بهداشت تماس میگیریم. طی تماس با مدیر روابط عمومی و توضیح موضوع قول مساعد داده شد تا با حراست بیمارستان هماهنگی لازم انجام شود.
خوان ششم
بالاخره پس از 2 ساعت موافقت برای مصاحبه با بیمار گرفتیم و به همراه گارد ویژه یعنی مسئول روابط عمومی و مسئول مددکاری بیمارستان راهی بخش عفونی میشویم.
در بین راه مسئول مددکاری بیمارستان امام نکاتی را عنوان میکند، اینکه حمید یکبار خودش رضایت داده که مرخص شود اما دوباره پشیمان شده و یکبار هم گفته خودم را میکشم و خونم را به گردن شما میاندازم. فیلمی را در موبایلش ضبط کرده و نشانم میدهد که لیوان شکسته در دست این بیمار است.
وی میافزاید: این بیمار هم HIV+ ( حامل ویروس ایدز) و هم HCV+(حامل ویروس هپاتیت سی) است و همهاش نگرانیم که با عفونت پایش دیگران را مبتلا نکند. اما خود بیمار امیدوار است که خوب شود و دوباره تشکیل زندگی دهد.
خوان هفتم
سه نفر مامور حراست و به قولی لباس آبیها تا داخل بخش مشایعتمان میکنند و یک لحظه با خود میگویم هر کس نداند فکر میکند وزیر برای بازدید آمده است. یک خبرنگار، یک عکاس با 5 همراه.
انتهای راهرو سمت چپ اتاقی است با 3 تخت که روی اولین تخت مردی با جثهای نحیف خوابیده است. تنها حائلش پتویی آبی رنگ است و لباسی بر تن ندارد.
جو سنگینی بر اتاق حاکم شده است. تزئین کنار تختش فقط ته سیگارهایی است که داخل یک قوطی آبمیوه خاموش شده و عصایی که به نظر گاهی دستاویز اوست.
فروغی در چشمانش نیست. بیش از سه، 4 دندان در دهانش باقی نمانده و چهره رنگ پریده و بدن نحیفش تو را به یاد بیماری که آخرین مراحل زندگی را سپری میکند میاندازد. 42 سال بیشتر ندارد و اهل تهران است. میگوید 20 سال است از پدر و مادرش خبری ندارد و اتاقی اجارهای در حوالی بازار دارد.
میپرسم 2 ماه و نیم است که اینجا بستری هستید آیا درمان شما مطلوب بوده؟میگوید: خوب بوده ولی عفونت پایم خوب نشده. 30بار(خیلی زیاد) تحت عمل جراحی قرار گرفتهام.
وقتی میپرسم شنیدهایم حاضر به ترک بیمارستان نیستی میگوید: اصلاً من چنین حرفی نزدهام. فقط میخواهم پایم معالجه شود. خودم سمت بازار تهران یک اتاق اجارهای دارم که اگر مرخص شوم بر میگردم آنجا.
میپرسم شما درآمدی ندارید چگونه در حالیکه نمیتوانید راه بروید میخواهید تنها زندگی کنید؟ می گوید: خدا بزرگ است.
دوباره راجع به ماندنش در بیمارستان میپرسم میگوید: یکبار به دلیل ناراحتی رضایت شخصی دادم که میخواهم بروم. چون پایم خیلی درد میکرد دکتر به من گفت عفونت پای شما با یک دوره داروی خاص 14 روزه درمان میشود.
در این بین مسئول مددکاری و روابط عمومی بیمارستان عنوان میکنند این حرفها مربوط به 3 ماه پیش هنگامی که حمید در اورژانس بوده است و این دکتر اکنون در این بخش نیست. دکترای ارتوپد گزارش کردهاند که دیگر بیش از این نمیتوان کار درمانی ارتوپدی برایش انجام داد و جراحی ترمیمی هم کار بیشتری نمیتواند انجام دهد زیرا به ویروس ایدز مبتلاست به همین علت است به آسایشگاهی به نام شفق انتقال یابد.
در این میان بیمار با نگرانی عنوان میکند: پوست پایم را کندهاند از بالای زانو تا نزدیک مچ پا اما مسئول مددکاری دوباره به میان آمده و میگوید از رفتن به اتاق عمل ممانعت میکرد.
از بیمار میپرسم: چرا حاضر به حضور در اتاق عمل نمیشی میگوید: اذیتم میکردند. از نظر عصبی اذیتم میکردند. ناراحتم میکردند و بابت همین چند نفری که گرفته بودند اذیتم میکردند.
مسئول مددکاری بیمارستان که همراه ماست توضیح میدهد: قبلاً هیچ یک از این حرفها را مطرح نکرده چون همیشه با مسئول ارتوپدی دکترها و ایشان در ارتباطم و اصلاً چنین موضوعی صحت ندارد.این حرفها جدید است.
وی ادامه میدهد: چون ایشان اچآیوی مثبت است، در آخرین نوبت اتاق عمل قرار میگرفت تا بعد از آن اتاق عمل ضدعفونی شود اما آقا حمید از رفتن به اتاق عمل ممانعت میکرد.
این کش و قوسها ادامه یافت اما در این میان یادم ماند که این بیمار با عفونت پا و HIV مثبت در کنار 2 بیمار دیگر بستری است که حداقل از میان حرفها متوجه شدیم که یکی به دلیل آبسه مغزی مورد جراحی قرار گرفته و بستری است و حداقل HIV ندارد.
برای آخرین بار پرسیدم راضی هستی به خانه سالمندان بروی میگوید: اصلاً، نه، بهتره بمیرم اما آنجا نروم و تا به حال نگفتهام که از بیمارستان نمیروم فقط میخواهم پایم درمان شود و در نهایت میروم. من هیچ کس را ندارم تنهای تنها هستم قبلاً هم فقط تریاک مصرف میکردم.
پس از این صحبتها درصدد آن برآمدیم تا با پزشک معالج این بیمار هم مصاحبهای داشته بایم و صحبتهای تیم پزشکی را هم بشنویم تا حق مطلب ادا شود اما هماهنگی برای مصاحبه با پزشکش نتیجه نداد و تا لحظه انتشار گزارش پزشک معالجش حاضر به مصاحبه نشد و گفت چون مرداد امسال در مرخصی بوده است حاضر به مصاحبه نیست.
برای پیدا کردن سوابق این بیمار و اینکه چند سال معتاد بوده تا به این روز افتاده است، نتوانستیم اطلاعاتی بگیریم زیرا مسئولان بیمارستان گفتند ترجیح می دهیم از پرونده بیمار صحبت نکنیم و فقط پزشک متخصص نظر بدهد.
مصاحبه با حمید بیمار رها شده معروف تمام شد اما یک سوال همچنان باقی است تکلیف بیمارانی با چنین وضعیتی که معتاد و مبتلا به ویروس ایدز هستند چیست آیا باید سیستم ارجاعی تشکیل شود تا بیمار پس از طی روند درمانی به مراکز خاصی مانند مراکز نگهداری مخصوص منتقل شود یا بیمارستانها همچنان باید تختهای خود را تا هر زمان ممکن به اینگونه بیماران اختصاص دهند.
آیا حق بیمار است که تا پایان دوره درمان در بیمارستان بماند یا برخی اوقات رسانهای شدن برخی موارد منجر به باج خواهی بیمار میشود. تمام اینها سوالهایی است که هر یک پاسخ مسئولان را میطلبد.