كيهان
«شيب تند سقوط» عنوان يادداشت روز كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد:
موج بيداري اسلامي و خروش و خيزش ملتهاي منطقه عليه سياستهاي آمريكايي و صهيونيستي طي هشت ماه گذشته در مراحل مختلف قد كشيده و اينك با تسخير سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره توسط انقلابيون مصري وارد مرحله جديدي شده است.
مرحله حساسي كه نشان ميدهد آمريكا و چند كشور غربي دنباله رو آن در برآورد ارزيابيها و محاسبات خودشان دچار اشتباهات سنگين و بعضا جبران ناپذير شدهاند.
تمام تلاش و تقلاي آمريكا و غرب طي ماههاي اخير اين بود كه حركت عظيم انقلابهاي مردمي در بستر بيداري اسلامي را به انحراف كشانده و مصادره به مطلوب كند.
ذيل همين ترفند و توطئه بود كه از يكسو بحث سازش و مذاكره با انقلابيون را بارها به پيش كشيدند و از سوي ديگر؛ با حمايتهاي پيدا و پنهان از تل آويو و حكومتهاي دست نشانده و يا شوراهاي انتقالي قدرت در برخي از كشورها مانند مصر و ليبي كوشيدند تا به گونهاي اوضاع را وارونه نمايند.
اكنون تسخير معنادار سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره به وضوح نشان ميدهد آمريكا و متحدانش در هدف شوم خود براي به انحراف كشاندن قيامها و انقلابهاي منطقه و بازگرداندن مردم از صحنه تحولات به خانه هايشان كاملا ناكام ماندهاند.
شعار «تصحيح روند انقلاب»از سوي جوانان مصري در تسخير سفارت اسرائيل گوياي اين حقيقت غيرقابل خدشه است.
نكته در خور تامل و توجه اين است كه به دنبال تسخير سفارت رژيم صهيونيستي در مصر، در اردن نيز مردم و تشكلهاي اسلامي با تمجيد از اقدام انقلابيون مصري خواستار برچيده شدن لانه جاسوسي رژيم صهيونيستي از اين كشور شدهاند.
برهمين اساس طبق گزارشهاي منتشره از اردن قرار است مردم و احزاب اسلامي فردا به منظور تسخير سفارت رژيم صهيونيستي در امان- پايتخت اردن- تظاهرات ميليوني و گسترده برپا نمايند.
درباره تحولات اخير مورد اشاره كه در نوع خودش يك نقطه عطف در شرايط كنوني به حساب ميآيد و پيامها و پيامدهاي آن ذكر نكاتي قابل اعتناست:
1-تسخير سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره حكايت از آن دارد كه انباشت نفرت از اين رژيم جعلي و كودك كش به جايي رسيده است كه مردم منطقه خواهان قطع كامل روابط با تل آويو هستند. اگر 31 سال پيش و در فوريه 1980 سفارت رژيم صهيونيستي در مصر به عنوان اولين كشور عربي تاسيس شد تا بعد در ديگر حكومتهاي عربي مرتجع و دست نشانده همين مشي نامشروع ادامه يابد اينك اين چرخه، كاملا معكوس شده است و شواهد و قراين بيانگر آن است كه سفارتخانههاي رژيم صهيونيستي در كشورهاي عربي يكي پس از ديگري بايد در انتظار تسخير انقلابيون باشند و سفراي تل آويو راهي جز آنكه فرار را بر قرار ترجيح دهند ندارند. در همين راستا، مردم اردن خواهان تعطيلي سفارت اسرائيل در امان هستند تا از اين طريق روابط كشورشان بطور كامل با صهيونيستها قطع شود. چند روز پيش نيز در پي تيرگي روابط تل آويو و آنكارا، سفير رژيم صهيونيستي از تركيه اخراج شده بود.
2- در راستاي قطع روابط ديپلماتيك از سوي كشورهاي منطقه با رژيم صهيونيستي كه نشانههاي آن آشكار گرديده و حضور پررنگ و ايستادگي مثال زدني ملتها بدان سرعت بخشيده است بر لغو پيمانهاي ننگين سازش با تل آويو تمركز خواهد شد بنابراين گام بعدي در مصر آنچنان كه ناظران و خبرگان سياسي متفق القولند لغو معاهده كمپ ديويد خواهد بود. از همين رهگذر است كه بلافاصله پس از تسخير سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره، مقامات صهيونيستي به صحنه آمدند و شتابزده و عجزآلود موضع گرفتند كه معاهدات ميان مصر و اسرائيل از بين نرفته است. طرفه آنكه آمريكا نيز به فوريت وارد گود شد تا بلكه به گونهاي از دامنه تحقير بين المللي اسرائيل بكاهد.
ملت ما
«برگزاري همايش جبهه ايستادگي مانور قدرت نيست» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم حسين كنعانيمقدم است که در آن می خوانید:
با توجه به تحريمهاي خارجي از سوي اردوگاه استكبار و عمليات رواني، سياسي و تحركات ضد امنيتي با مزدوري شبكههاي ضد انقلاب و همزمان با ظهور جريان فتنه داخلي و بروز جريان انحرافي، با همفكريهاي اوليه و تحليل و تبيين اوضاع داخلي و خارجي با الهام از منويات مقام عظماي ولايت ايده تعامل و همگرايي عملياتي بين اكثر اشخاص حقوقي و حقيقي جبهه ايستادگي شكل گرفت كه در ادامه موجب شكلگيري جبهه ايستادگي شد.
پس از آن با انتشار پنج بيانيه مشترك در رويدادهاي مهم داخلي و خارجي از سوي 12 حزب، جمعي از نيروهاي ارزشي و جهادي اصولگرا از نسلهاي دوم و سوم انقلاب در صيانت از مباني، اصول و آرمانهاي انقلاب و پيشبرد برنامههاي نظام در دهه پيشرفت و عدالت وارد ميدان شدند. در اين زمينه يكي از برنامههاي جبهه ايستادگي مشاركت فعال و هماهنگ با شوراي اصولگرايان (كميته 8+7) است كه اين جبهه در راستاي انتخابات مجلس شوراي اسلامي همكاري با آن را در برنامه خود دارد.
براي تبيين بيشتر اين موضوع قبل از اعلام رسمي جبهه ايستادگي دبير مجمع تشخيص مصلحت با آيتالله مهدويكني ديداري داشتند كه ضمن آنكه حضور 8+7 مطرح شد هماهنگي با جريان اصولگرايي از مهمترين انگيزههاي اين جبهه ياد شد تا حضور اين جبهه در انتخابات با جريان اصولگرايي با محوريت جامعتين همسو باشد. با توجه به توطئهها و تحركات دشمنان خارجي و بهويژه مقابله با ترفندهاي پيچيده جنگ نرم بهويژه در آستانه انتخابات مجلس مشاركت فعال و هماهنگ با شوراي اصولگرايان يكي از برنامههاي مهم جبهه ايستادگي ا ست.
جبهه ايستادگي، تقوا، اخلاق سياسي، احترام به شخصيتها و كرامت انساني را از جمله سياستهاي كلي خود ميداند و به دنبال ولايت مداري توام با بصيرت است. چرا كه ولايت مداري بدون بصيرت مفيد نيست. در همين زمينه چنانچه جبهه ايستادگي در 8+7 نماينده نداشته باشد يا اينكه نمايندگان جبهه ايستادگي در ليست واحد اصولگرايان جاي نداشته باز هم همكاري با شوراي اصولگرايي جهت تبعيت از وحدت اصولگرايان و به عنوان يك ضرورت و اصل مورد توجه است.
جمهوري اسلامي
«مرده متحرك» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
بسمالله الرحمن الرحيم
اگر در عالم سياست به دنبال يافتن مصداقي كامل براي خباثت، سبعيت، شرارت، دنائت، نگون بختي و واژههايي از اين قبيل باشيم، قطعاً نام «توني بلر»نخستوزير سابق انگليس در صف اول قرار خواهد گرفت.
او نه تنها در جامعه انگليس و در ميان مردم اين كشور با چنين صفاتي متصف است بلكه در ميان افكار عمومي ملتهاي جهان نيز از منفورترين چهرهها به شمار ميآيد.
اخيراً در خبرها آمده است توني بلر همسو با نخستوزير رژيم صهيونيستي كه ايران را بزرگترين خطر براي جهان و توان هستهاي تهران را به عنوان بالاترين تهديد نظامي معرفي كرده، در مصاحبهاي با روزنامه تايمز به مناسبت دهمين سالگرد حادثه 11 سپتامبر، مواضع خصمانه خود را بار ديگر عليه جمهوري اسلامي ايران و به شديدترين عبارات بيان كرده است.
وي در اين مصاحبه در توجيه ناكاميهاي خود در عراق و افغانستان، ايران را عامل طولاني شدن اين دو جنگ معرفي كرده و مدعي شده احتمال اينكه خطرناكترين سلاح اتمي جهان به دست خطرناكترين رژيمها بيفتد بسيار زياد است. از اين رو كشورهاي جهان بايد مانع دستيابي ايران به سلاح هستهاي شوندا!
وي در اين اظهارات خصمانه با تكرار همان سخناني كه در تل آويو به زبان آورده بود، گفت:«تهديد ايران در منطقه همچنان موضوع مهمي است و غرب براي پايان دادن به تمايلات هستهاي ايران بايد به زور متوسل شود و تنها در صورت تغيير حكومت در اين كشور ميتوان نسبت به تحولات منطقه خوشبين بود».
وي همچنين در مصاحبه ديگري با «سي. ان. ان»، تغيير نظام ايران را از جمله اهداف مهم غرب توصيف كرده و درعين حال علت اصلي خشم خود را بروز داده است.
وي قدرت گرفتن گروههاي اسلامي در خاورميانه را يكي از مشكلات عمده بر سر راه ايجاد سازش ميان اسرائيل و رژيمهاي عرب خوانده و تاكيد كرد:«تحولات فراواني در خاورميانه به وقوع پيوسته و روند گفتگوهاي صلح اسرائيل و اعراب را دشوارتر كرده است. . . پس از وقوع تغييرات مهم در مصر و برخي ديگر از كشورهاي عرب، اسرائيليها نگران اين شدهاند كه دستكم نميتوانند در كوتاه مدت، اوضاع را پيشبيني كنند و بر حوادث مسلط باشند. . . بنابر اين چيزي كه ما بايد انجام دهيم، اينست كه تا حد امكان برنامه ريزي كنيم تا تغييرات برنامهريزي شده در خاورميانه رخ دهد، زيرا جريانهاي تندرويي كه در منطقه هستند خواستار دمكراسي مورد پسند غرب نيستند».
توني بلر درخصوص نفوذ ايران بر تحولات منطقه به صراحت گفته است:«شكي وجود ندارد كه ايران تلاش دارد از تحولات خاورميانه به نفع خود بهرهبرداري كند و ما كماكان بر اين باوريم كه تغيير نظام ايران يكي از مواردي است كه ما درخصوص آينده خوشبين ميسازد و به همين دليل عوض كردن نظام ايران براي كشورهاي غربي، هدفي بسيار مهم است».
توني بلر در تاريخ معاصر انگليس به عنوان يك پديده شوم و يك نخستوزير بدنام آنچنان بياعتبار است كه مجبور شد سرانجام با خفت كناره گيري كند و افكار عمومي مردم انگليس نيز او را براي محاكمه به كميته پارلماني بررسي جنايتكاران جنگي سپرد.
او كه از زمان روي كار آمدن به جاي آنكه نخستوزير مردم انگليس بوده و به دنبال حل و فصل مشكلات مردم اين جزيره كوچك - كه زماني در موقعيت بزرگترين قدرت استعمارگر جهان قرار داشت - باشد، به عنوان افراطيترين و اصليترين متحد كاخ سفيد وارد صحنه شد و كوركورانهترين حمايتها را از سياستهاي واشنگتن انجام داد.
وي كه قبل از وقوع انفجارهاي مشكوك برجهاي دوقلوي نيويورك توسط نومحافظه كاران آمريكا، جلسات پشت پرده متعددي را با مقامات و استراتژيستهاي آمريكا داشت و به آنها قول داده بود كه در زمينه سياستهاي جنگ طلبانه بوش، نقش همراه و مكمل را به طور كامل براي وي ايفا كند، با اين تبعيت بيچون و چرا و دنباله روي كوركورانه از سياستهاي كاخ سفيد در لشگركشي به افغانستان و عراق و اشغال اين دو كشور و درگير كردن اقتصاد ورشكسته انگليس با كابوس جنگهايي كه به انگليس ربطي نداشت، باعث شد او نه تنها موقعيت و مرتبه خود را در انگليس از دست بدهد بلكه انگليس نيز تا حد يك كارگزار مطيع آمريكا تنزل داده شود و مردم انگليس را سرافكندهتر از هميشه كند.
رسالت
مبارزه با فساد در چرخه افکار عمومي سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد:
پرونده اختلاس 3000 ميليارد توماني از بانک صادرات که براي اولين بار رکورد اختلاس در بانکهاي کشور را شکست براي همگان تلخ و تکان دهنده بود.
پيش از اين فاضل خداداد، در سال 1374بزرگترين اختلاس ايران را رقم زده بود. وي توانست 123ميليارد تومان از بانک صادرات اختلاس کند و نام خود را براي هميشه در ليست بزرگترين اختلاس کنندگان کشور جاي دهد. البته وي به جرم اخلال در نظام اقتصادي کشور به اعدام محکوم شد.
بعد از وي شهرام جزايري عرب نيز رکورد دار همين جرم بود. اما مردادماه امسال، رسانههاي گروهي پرده از پرونده اختلاسي برداشتند که هنوز هم براي خيليها قابل باور نيست. فردي با نام "الف خ" توانسته است با ثبت چند شرکت در ايران و اروپا و بستن قرارداد بين شرکتهاي خود نزديک به 3 ميليارد دلار اختلاس کند.
اين اتفاق دردناک و حيرت انگيز زماني تلخ تر ميشود که باور کنيم اختلاس سه هزار ميلياردي در دوره دولتي رخ ميدهد که مزين به گفتمان مبارزه با مفاسد اقتصادي است و با شعار مبارزه با رانت خواران، رشوه گيران و اختلاس کنندگان و. . . بر سر کار آمده است. بخصوص اين افشاي اين پرونده زماني رخ ميدهد که دولت در راستاي طرح تحول اقتصادي تلاش دارد تا نظام بانکي را ساماندهي کند.
هر چند اين پرونده اگر چه يک رويداد تلخ و سنگين براي آحاد مردم است و در چرخه افکار عمومي آثار زيانباري دارد اما وجوه مثبتي نيز دارد که نبايد در هياهوي رسانهها از آن غفلت کرد.
يکي از اين ابعاد مثبت فضاي آزاد سياسي و رسانهاي براي افشاگري عليه مفاسد اقتصادي است. تا پيش از اين خبر اختلاسها و تصرف در وجوه عمومي حداکثر در بولتنهاي محرمانه درج ميشد اما امروز ذيل استراتژي مبارزه با فساد که منطبق با فرمان هشت مادهاي مقام معظم رهبري سامان يافته فضا براي مفسدان و حاميان آنها در هر پست و مقامي نا امن است و همين دستاورد بزرگي است.
اين اقتدار و قاطعيت دستگاه قضائي و امنيتي کشور در افشاي اين پرونده، دستگيري دهها تن از متهمان و بلوکه کردن اموال غير قانوني متخلفان به خودي خود درس عبرتي براي ساير رانت خواران و متخلفين اقتصادي است.
بايستههاي انتظام اقتصادي و ريشه کن کردن منابع و منافذ فساد در هر کشوري ذيل استراتژي مقابله با فساد Anticorruption strategy صورت بندي ميشود و عملکرد تنظيمي سيستم سياسي را در مقابل انواع ويروسها بيمه ميکند. اين استراتژي ممکن است در چين بسيار سخت و يا شايد بي رحمانه، در انگلستان قانوني و در روسيه همراه با مدارا يا بي سياستي باشد.
اما نوعا اعتقاد بر اين است که حاکميت در مقام تنظيم الگوي رفتار اقتصادي نبايد تسامح به خرج دهد وبرخورد با مفاسد اقتصادي بايد قاطعانه و در عين حال عادلانه باشد.
در نظام جمهوري اسلامي اين استراتژي منطبق بر فرمان هشت مادهاي مقام معظم رهبري است.
در يک عکس فوري از فرمان هشت مادهاي رهبر معظم انقلاب مطالبات شفاف و واقعي زير به چشم ميآيد:
1-مخالفتها نبايد در عزم راسخ سران سه قوه در مقابله با فساد ترديد بيفكند وتسامح در مبارزه با فساد، بهنوعي همدستي با فاسدان و مفسدان است.
2-اين مبارزه موجب امنيت فضاي اقتصادي و اطمينان كساني است كه ميخواهند فعاليت سالم اقتصادي داشته باشند.
3-كار مبارزه با فساد را چه در دولت و چه در قوه قضائيه به افراد مطمئن و برخوردار از سلامت و امانت بسپاريد.
تهران امروز
«آغاز پايان آمريكا!» يادداشت روز تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد:
دورهاي كه در آن بهسر ميبريم، دورهاي است كه يكي از بزرگترين و مهمترين پيچهاي تاريخ در برابر دولتها و ملتهاي جهان قرار دارد. گرچه هدف اوليه موج بيداري اسلامي سقوط نظامهاي خودكامه بوده است اما اين بيداري اسلامي هدفي نهايي و غايي نيز دارد و آن رويارويي با امپرياليسم غرب به سركردگي آمريكاست.
مناسبات و روابط حاكم بر جهان تاكنون از ديدگاه ليبراليسم غربي و به ويژه از ديدگاه زورتوزانه ابرقدرت آمريكا تعريف و بازتعريف ميشد اما در منطقه خاورميانه تحولات بهرغم ميل آمريكا و غرب پيش ميرود نه سران ارتشها نه تكنوكراتهاي غربگرا و نه ديكتاتورهاي خودكامه، ديگر نقشي در سرنوشت ملتها ندارند. تسخير سفارت رژيم غاصب اسرائيل در قاهره توسط جوانان انقلابي نشان ميدهد كه سويه انقلاب مصر تنها حكومت خودكامه پيشين نبوده است، صهيونيزم و امپرياليسم ازجمله اهدافي هستند كه در نهايت ملتهايي همچون ملت مصر بايد تكليف خود را با آنان يكسره كنند.
حمله به سفارت آمريكا در طرابلس و حمله به سفارت آمريكا در كابل هر دو نشانگر نفرت انباشته شدهاي است كه در شكل خشونت مسلحانه در برابر خشونت و تروريسم دولتي آمريكا، خود را نشان ميدهد.
ملتهاي منطقه احساس ميكنند كه عزت و كرامت آنان از سوي آمريكا زير پا نهاده شده است. ملتهاي منطقه احساس ميكنند كه بدون آقابالاسري به نام آمريكا نيز ميتوانند با يكديگر در صلح و آرامش زندگي كنند و مهمتر از آن بخش عمده تنازعات و تنشهاي به وجود آمده در منطقه متوجه آمريكاست كه با ايجاد و تفرقه و دشمني در ميان كشورهاي منطقه، سود خود را ميجويد.
اگر پايان هزاره دوم پايان اسطوره شوروي بود، آغاز هزاره سوم آغاز پايان اسطوره ابرقدرتي آمريكاست. اين تنها منطقه خاورميانه نيست كه خواستار پايان بخشيدن به سلطهگري آمريكاست، بلكه اين موج اندك اندك سرتاسر جهان را درمينوردد.
زندگي بدون سلطهگري آمريكا امكانپذير است و بازتوليد نظام امپرياليستي از طريق روشهاي نرمافزاري، تنها چند روزي بر عمر اين نظام ميافزايد. نشانههاي غيرقابل انكار حاكي از آنند كه آمريكا نيز افول و غروبي خواهد داشت و بالاخره جامعه جهاني به اين واقعيت خواهد رسيد كه دوره تكمحوري در اداره جهان به سر رسيده و مسئوليتهاي جمعي جاي ابرقدرت آمريكا و ديگر قدرتهاي غربي را پر خواهند كرد.
آمريكا نه در آسيا محبوب است، نه در آفريقا، نه در آمريكاي جنوبي خواهان دارد و نه در اروپا، اين را به شاهدت تاريخ ميتوان گفت، كودتاي آمريكايي عليه آلنده در شيلي، حمايت از حكومت باتيستا، سوموزا و ديگر خودكامگان نظامي و غيرنظامي در آمريكاي جنوبي، جايي براي محبوبيت آمريكا در اذهان تاريخي افكار عمومي اين كشورها نگذاشته است. داغ ننگ بهرهگيري از سلاحهاي اتمي در ژاپن در حالي كه اين كشور تنها چند روز ديگر بيشتر نميتوانست مقاومت كند، هنوز بر پيشاني رهبران كاخ سفيد است.
در آسيا نيز وضع بهتر از اين نيست كودتاي آمريكايي انگيسي 28 مرداد نشان از سلطهگيري كاخ سفيد داشته و حتي تا پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز پايان نيافته و كاخ سفيد ميكوشد با فشار بر ايران اسلامي، منافع سلطهجويانهاش را تامين كند.
در افغانستان، در پاكستان، در عراق، در فلسطين نمونههاي بسياري از دهشت روزافزون و ضدانساني آمريكا را ميتوان ديد ملتهاي بسياري از سلطه آمريكا و نيز استعمارگران كهن، زخم خوردهاند. پايان آمريكا آغاز شده است. اين واقعيت را بايد باور كرد.
ابتكار
«آقاي پليس حرمت پاي جانباز از لباس شما کمتر نيست!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم غلامرضا كمالي پناه است كه در آن ميخوانيد:
مي گويند در ويتنام، هر گاه فردي روي ويلچر به نانوايي برود، ناگهان مردمي که در صف هستند، به احترام وي کنار ميروند تا نانش را بگيرد و برود. در آن سرزمين براي مجروحان بازمانده از جنگ ويتنام احترام زيادي قائلند.
هنگامي که صدام به ايران حمله کرد و خود را سردار قادسيه ناميد. به پشتوانه قدرتهاي خارجي و حمايتهاي همه جانبه کشورهاي عربي، در سرداشت که ايران کهن را به زير سلطه اعراب بکشاند. اگر موفق ميشد خدا ميدانست چه فلاکتهايي در اين کشور به بار ميآمد. باز مکاتبات به زبان عربي صورت ميگرفت؛ حاکم ايران نايب خليفه بغداد و دست نشانده او ميگشت.
آثار باستاني به يغما ميرفت؛ باز تعيين نوع پوشش و گويش در اختيار بيگانه بود. خلاصه در زير رگباري از خواريها بايد زندگي را ميگذرانديم. اما فرزندان اين ملت، متاثر از نفس مسيحايي رهبر خويش، راه را بر ياجوج و ماجوج بستند. ارتش، سپاه، بسيج و هر کسي که توانايي مقابله و دفاع را داشت، آن روزها بر دنيا و هستي خويش قلم نيستي کشيدند تا جغد قادسيه را در خرابه ي خويش مايوس و شکست خورده نگه دارند. بسياري شهد شهادت نوشيدند و به ديدار معبود شتافتند.
عده زيادي به اسارت رفتند و رنجها ديدند. گروه فراواني هم جانباز شدند آنان که به سلامت برگشتند هر کدام راه خويش را گرفتند که اميدواريم خداوند دنيا و آخرت را بر آنان خوش گرداند؛ اما، غرض از اين نوشته نگاهها و برخوردهاي نادرست و غرض ورزانهاي است که در جامعه با بازماندگان دفاع مقدس ميشود. از يک طرف در حاکميت بخشي از مسئولان از شهيد و جانباز و آزاده استفاده ابزاري ميکنند. تا جايي که حساسيت گروههاي ديگر را برمي انگيزد.
در همين انتخابات بحث انگيز رياست جمهوري 88 عملا فرماندهان شهيد و شهداي نامدار که موجب افتخار ملت بوده و هستند از طرف دوگروه رقيب به چپ و راست يا اصولگرا و اصلاح طلب تقسيم شدند. به همين سبب برخورد با خانوادهها و نام اين شهيدان از جانب طرفداران دو رقيب رنگ جناحي و سياسي گرفت؛ لذا حرمت و قداست نام اين شهدا قرباني جناحهاي سياسي گشت. از طرف ديگر برخي از مردم که دلشان از جاهاي ديگر پر است به خانوادهها و فرزندان شهدا طعنه ميزنند و چماق «سهميه»را بر سرشان ميکوبند.
چندي پيش فرزند شهيدي شعري را براي نگارنده خواند که بسيار سوزناک بود. مضمون کلي شعر اين بود کهاي پدر کاش تو بودي تا من سهميه همه عالم را به ديگران ميبخشيدم. راستي برادر و خواهر ايراني! کدام يک حاضر هستيد که عزيزترين کس و پناهگاه خود را از دست بدهيد و در عوض يک سهميه نامعلوم بدست آوريد؟ تمام سهميههاي خودرو، خانه، تحصيل و. . . در برابر قطرات اشک دختر بچه شهيد چه اهميتي دارد؟ يک لحظه چشمان خود را ببنديم و به اين شعر سعدي دقت کنيم:
الا تا نگريد که عرش عظيم/ بلرزد چو بيند که گريد يتيم
نهادهاي مسئول در امور آزادگان و جانبازان تا چهاندازهاي توانستهاند درصدي از آن همه جانفشاني و از خود گذشتگي را جبران کنند؟ خيلي کم. اخيراً آزادگان در بي توجهي مسئولان مربوط به ماده قانوني مرتبط با خودشان، اعتراضاتي داشتند. يکي از آنان فرياد ميزد: به خدا ما در خط روشن ولايت هستيم. به ما انگي نزنيد. ما خواستههاي صنفي داريم. چه شده که اين آزاده از ترس متهم شدن اين گونه فرياد ميزند ؟ فرياد اين جانباز و ترسش نشانگر اين است که برخي مسئولان براي فرار از بي عرضگي و کم کاريها به هر اقدام ناجوانمردانهاي ممکن است روي بياورند و هرتهمتي را براي خاموش کردن باور مندان هم به آنان وارد کنند.
باز روز گذشته در بلوار کشاورز، صحنه غم انگيزي رخ داد. خودرويي براي چند لحظه کنار خيابان توقف کرده بود. راننده پشت فرمان بود. پليس جواني با موتور به اونزديک شد و تذکر داد که حرکت کند. در حالي که ترافيکي هم وجود نداشت، راننده گفت: چندلحظه اجازه دهيد تا همسرم بيايد سپس حرکت ميکنم. مامور باز اصرار کرد. راننده گويي نشنيد و همچنان منتظر همسرش ماند.
مردمسالاري
«طرحهايي که اجرا نشد» سرمقاله امروز روزنامه مردمسالاري به قلم عباس دبستاني است كه در آن ميخوانيد:
تحليلگران و جامعه شناسان و صاحبنظران اجتماعي واقتصادي و سياسي، جملگي معتقدند که، جامعه را با افشاي ناکاميها و تلخيها و اعلام صادقانه بن بستها ميتوان اداره کرد; مشروط به اين که کانالهاي صداقت و همدلي که در مسير مردم و رهبرانشان وجود دارد، داراي فضائي باز و شفاف باشد اما هيچ قوم و قبيله و ملتي را نميتوان، با وعده و وعيد حفظ کرد.
به عنوان نمونه، به چند مصداق اشاره ميکنم:
1- وعده باغ منزلهاي 1000 متري براي هر يک از خانوارهاي 75 ميليون نفر ايراني: جا نمايه اين طرح، فرياد ميزند کهاي مردم! اين نيز يکي از طرح هائي است که براي اجرائي نشدن، از اين تريبون، به شما پيشکش ميشود، يعني اساسا نه تنها به مرحله زايش و تولد نميرسد، بلکه در نطفه خفه ميشود و آن را ساقط شده بينگاريد. همه ميدانيم که رئيس جمهور محترم، حدود دو ما پيش (تير ماه گذشته)، از طرح جديد مسکن که به هر خانوار ايراني، هزار متر زمين واگذار ميشود، خبر داد و باز هم عموم ملت شاهدند که، انتشار اين خبر به سرعت، باعث، عکس العملها و واکنشهاي طوفاني شد. شگفتا که در هر مجلس و محفلي، حتي در تاکسيها و فضاي اتوبوسها و متروها تا هواپيما و قطار و انجمنهاي شهر و نکوداشت ها. . . نتيجه قضاوت و چکيده پاسخ اقشار مختلف مردم، به اين طرح مقطعي و سرگرم کننده، اين بود. با توجه به اين که جمعيت شهر تهران و حومه براساس آخرين سرشماري، البته در سال 85(5سال پيش) حدود 13 ميليون و پانصدهزار نفر بوده است; اگر ميانگين سرريز اين آمار را در طول 5 سال گذشته که به اين جمعيت اضافه شده است، عدد ده درصد را منظور نمائيم، حداقل جمعيت کلا ن شهر تهران بزرگ به رقمي حدود چهارده ميليون و سيصد و پنجاه هزار نفر ميرسد، لذا اگر بخواهيم اين طرح را اجرا کنيم، بايد حدود 34 برابر زميني که در تهران و محدوده آن، براي طرحهاي گسترش شهري تا پنجاه سال آينده در نظر گرفته شده است، به آن اضافه کنيم. به عبارت ساده تر، بايد حدود 7 هزار و 600 کيلومتر مربع زمين را به نقشه جغرافيائي تهران بزرگ، اضافه کنيم تا بتوانيم اين طرح را اجرائي کنيم، حال: «تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل»يعني براي حدود 60 ميليون نفر باقيمانده در شهرها، چه بايد بکنيم؟ اکنون سوال اين است چگونه است که تا همين ديروز تاکيد دولت بر مسکن مهر مبناي سياست دولت، مبتني بر زندگي آپارتماني با تراکم بيش از حد بود؟ در آن طرح کوچکترين و کمترين عنايتي به الگوهاي سکونت فراغتي مردم، به ويژه در شهرهاي کم جمعيت نشده است و مردم را ناگزير کرده، با هر قيمت زميني و هر نوع معيشتي، از الگوي آپارتماني که با شرايط زندگي بسياري از ساکنان شهرها سازگاري نداشته و ندارند، پيروي و تبعيت کنند! اما به ناگاه مقرر ميشود، هزار متر زمين براي ساختن «باغ منزل»به هر خانوار واگذار شود! به باور من بايد طرح مسکن مهر که طرحي ناموفق است و منابع عظيم ملي و بيت المال را به خود اختصاص داده يک بار ديگر به بهانه اين طرح اجرا نشدني، در کنار هم مورد بررسي و کنکاش قرار گيرد، تاسره از ناسره تفکيک شود.
2- اعلا م مبارزه با فساد; با توجه به وعدههاي گذشته آقاي رئيس جمهور در مييابيم که ايشان، طرحهاي مشابه ناموفقي را ارايه دادهاند که يا به طور کلي به مرحله عملي و اجرائي نرسيده است، يا نيمه کار مانده و رها شدهاند. از آن جمله، آمار سرسام آوري از طرحهاي ناتمام يا اجرا نشده اعلا م شده در سفرهاي استاني است. در اينجا به ناچار بايد فهرست وار از کنار طرحهاي ناکام و ناموفق، اما اعلا م شده در سخنرانيها عبور کنيم اما عمده ترين آنها، طرح اعلا م نام و فهرست مفسدين اقتصادي و افشاي نام کساني است که ازبيت المال اين ملت مظلوم و صبور، بي شرمانه اختلا س و دزدي کردهاند. مصداق بارز آن، اختلا س 3000 ميليارد توماني اخير از بانک صادرات و مجموعه 7 بانک ديگر است اما در راستاي مبارزه با دزدي و فساد ميبينيم چند نفر، به علت دزديدن چندپاره نان يا چند جعبه خرما و چند عدد گردو و فندق و بادام و قدري ميوه و چند تکه پارچه و لباس و. . . به منظور سير کردن شکم فرزندان گرسنه شان يا پوشاندشان و غيره، مجازات شدهاند؟ تا کي و تا چند اين تبعيض را تحمل کنيم؟!
3- اعلام سهام عدالت که خوش درخشيد ولي دولت مستعجل بود; آيا درخلوت از خودتان پرسيده ايد، به راستي فرمان يا طرح سهام عدالت، از کجاي تاريخ سردرآورده و چرا اين طرح ناکام و ناموفق و معطل مانده است؟!
4- اعلا م طرح دادن کارت سفر به عموم ايرانيان: که نزديک به شش سال است که ملت بزرگ ايران، در انتظار اين طرح، لحظه شماري ميکنند، اما اين وعده و طرح انجام نشده، آنقدر کهنه شده است که باور دارم اعضاي کابينه هم آن را از ياد بردهاند.
آفرينش
«شبكههاي جديد» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد:
چندي پيش رييس سازمان صداوسيما اعلام كرد كه تا پايان امسال پنج شبكه جديد تخصصي در تلويزيون راهاندازي ميشود که به نظر ميرسد شامل شبكه «شما»و نيز شبكههاي تخصصي فيلم و سريال، ورزش و كودك و نوجوان و شبكه «معرفي كالا و خدمات»باشد.
در اين ميان اين توجه به افزايش تعداد شبکهاي صدا وسيما و افزايش تعداد كانالهايي كه به صورت ديجيتال از 14 به 20 كانال در اختيار مردم قرار ميگيرد در جايگاه خود قابل تامل بوده و ميتواند پيامدهايي نيز براي صدا وسيما داشته باشد. در اين بين از آنجا که اين امر براي فضاي رسانهاي کشور و همچنين مردم داراي اهميت بسياري است ميتواند از چند بعد نگريسته شود.
نخست آنکه در چند سال گذشته و همزمان با افزايش آمار استفاده کنندگان از ماهواره (بنابه برخي از آمارها 60 درصد مردم از اين ابزار رسانهاي استفاده ميکنند) از يک سو و از سويي نيز رشد قارچ گونه شبکهاي فارسي زبان ماهوارهاي (همچون من و تو ، زمزمه، فارسي وان ، جم و دهها کانال ديگر) امري که مشهود و آشکارا بوده است کاهش مخاطبان صدا وسيما در داخل کشور بوده است.
کاهشي که هر چند بطور دقيقي برآورد نشده است اما بي شک بنا به دلايل گوناگون اکنون به وضعيت نامطلوبي رسيده است و به نوبه خود ميتواند زنگ هشداري براي مسئولان صدا وسيما نيز باشد.
دوم اينکه در سالهاي گذشته و با افزايش دامنه رقابت در دنياي رسانههاي فارسي زبان در گستره گيتي امري که همواره مد نظر بسياري از کارشناسان و منتقدان صدا وسيما بوده است افزايش، بهبود و بالابردن شمار شبکهها و کيفيت انها براي مقابله با کاهش مخاطب و همچنين غلبه بر شبکههاي فارسي زبان خارج از کشور بوده است.
در اين بين قابل توجه است که حتي اکنون نيز انتقادات بسياري بر عملکرد صدا وسيما وارد شده و برخي کارشناسان و حتي نمايندگان مجلس در خصوص کيفيت و تاثيرگذاري سريالهاي ماه رمضان انتقاداتي را برآن وارد کردهاند.
سوم اينکه آنچه مشخص است رويکرد اخير صدا و سيما در افزايش شبکهها هر چند حرکتي قابل تقدير در جاي خود است اما بايد در نظر داشت که اصل مهمي به نام کيفيت نبايد از ياد رود چه اينکه گاه يک شبکه يک تنه ميتواند در مقابل خيل دهها شبکه تلويزيوني قد علم کرده و به تنهايي تمام مخاطبان را جذب خود کند.
در اين راستا بايد گفت که شبكههاي راديويي و تلويزيوني جديد وقتي موفق محسوب ميشوند كه بيننده براي شنيدن يا ديدن برنامههاي آنها لحظهشماري كند نه اينکه عملا جدا از برنامهاي تکراري ساير شبکهها تاثيري در جذب بيشتر مخاطب نداشته باشند لذا بايد توجه داشت که با سياستگذاري مناسب کيفيت مهمترين اصل در شبکهاي جديد باشد.
شبکههايي که اميد ميرود در پرتو عملکرد دقيق و مناسب از شمار بينندگان شبکهاي ماهوارهاي فارسي زبان خارج از کشور بکاهد.
خراسان
«زمينههاي بروز فساد شبکهاي در نظام بانکي» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدي حسن زاده است كه در آن ميخوانيد:
اختلاس يا سوء استفاده ۳ هزار ميليارد توماني از بانک صادرات و برخي بانکهاي ديگر هشداري جدي براي نظام اقتصادي کشور محسوب ميشود که بايد جدي گرفت و هر گونه سهل انگاري در برابر آن ميتواند لطمات جبران ناپذيري به اقتصاد ايران که در شرايط حساس جهاني، منطقهاي و داخلي به سر ميبرد وارد کند در ابتدا بهتر است شرايط حساس جهاني، منطقهاي و داخلي اقتصاد ايران را مرور کنيم:
۱ - در شرايط فعلي اقتصاد جهان و رکود و بحران جدي در اقتصادهاي بزرگ دنيا، برخي قدرتهاي نوظهور اقتصادي که مهمترين آنها چين و کشورهاي شرق و جنوب شرقي آسيا، هند و در مرتبههاي پايين تر ترکيه ميباشند تلاش دارند نقش مهمتري در اقتصاد جهاني بازي کنند اين برهه زماني را ميتوان دوران گذار اقتصاد جهاني و افول تدريجي برخي اقتصادها و ظهور برخي قدرتهاي جديد ناميد. لذا در اين برهه از تغيير تدريجي قدرتهاي اقتصادي جهان بهترين فرصت براي حرکت اقتصاد ايران از حاشيه به نزديکي متن اقتصاد جهان و رشد حداقل چند پلهاي آن در مقايسه با رقباي جهاني که تحت تأثير بحران در کشورهاي غربي دچار رکود شدهاند، ميباشد. در اين شرايط تحريمهاي اقتصادي چالشهايي به وجود آورده که بايد براي خنثي کردن و دور زدن آن براي عقب نماندن از قافله رقابت جهاني اقتصاد تدبير کرد.
۲ - «تا سال ۱۴۰۴ ايران بايد به رتبه نخست اقتصادي و علمي منطقه دست يابد.»۶ سال از ابلاغ سند چشم انداز با اين هدف اعلام شده گذشته و تنها ۱۴ سال باقي مانده است. رقباي منطقهاي به شدت مشغولند از بهره برداري منابع نفتي و گازي گرفته تا تلاش براي کمرنگ کردن سهم ايران در بازارهاي کشورهاي همسايه و جايگزيني ديگر کشورها به جاي ايران در چنين شرايطي فاصله اقتصاد ايران با برخي اقتصادهاي منطقه به ويژه در شاخصهايي کليدي نظير نرخ رشد اقتصادي، نرخ بهره وري و نرخ بيکاري نگران کننده است ولي قابليتهاي اقتصاد ايران و اميد به تأثيرات مثبت هدفمندي يارانهها در بلند مدت ضروري ميسازد تا مسئولان براي محقق شدن هدفي که از سوي رهبر انقلاب به عنوان يک ضرورت جدي مطرح شده است با جديت و تدبير بيشتري عمل کنند.
۳ - اقتصاد ايران در شرايط حساس داخلي با اجراي فاز نخست قانون هدفمندي يارانهها و اجراي اصل ۴۴ قرار دارد و در اين برهه که اقتصاد ايران به تدريج بايد خود را از قالب يک اقتصاد دولتي و متکي بر انرژي ارزان به يک اقتصاد بهره ور و متکي به حضور آحاد مردم و بخش خصوصي تبديل کند، ضرورت رونق اقتصادي و روان تر شدن چرخ فعاليتهاي مولد و دور شدن از فضاي سفته بازي در اقتصاد ايران ضروري است و اگر در اين برهه از تاريخ ايران عملکرد اقتصادي کارآمد نباشد علاوه بر از دست دادن فرصتهاي بين المللي و منطقه اي، فرصت کارآمد کردن اقتصاد نيز از دست ميرود. با توجه به وجود حساسيتهاي فوق در عرصه اقتصاد کشور اختلاس ۳ هزار ميليارد توماني در بانک صادرات از آسيبها و خلاءهاي نگران کنندهاي حکايت دارد که مرور اين آسيبها براي رفع آن ضروري است:
۱ - سودآوري بالاتر سوداگري در مقايسه با توليد: ريشه اقتصادي اختلاس و سوء استفاده از منابع بانکي کشور به سودآوري نظام سوداگري و دلالي در مقايسه با توليد برمي گردد. بنا بر اطلاعات منتشر شده سوء استفاده کنندگان تسهيلات ارزي را که سود اندکي دارد براي سپرده گذاري در بانکهاي داخلي و احتمالا فروش ارز در بازار آزاد داخلي اختصاص دادهاند که در هر ۲ صورت سود کلاني به دست ميآورند که از سود تسهيلات ارزي بيشتر است و اين همان نقطه کانوني فساد در اقتصاد ايران است يعني سودآوري نظام دلالي ولي همه زمينههاي مساعد فساد اين نيست.
۲ - مفسدان اقتصادي براي موفقيت علاوه بر وجود زمينههاي مساعد اقتصادي نظير نظام ۲ نرخي قيمت گذاري و سودآوري دلالي در صورتي اقدام به فعاليتهاي غيرقانوني ميکنند که نظارتهاي نهادهاي مسئول کمرنگ باشد و به عبارت ديگر هزينه فساد کمتر از سودآوري آن باشد. متأسفانه در موضوع تکان دهنده اختلاس ۳ هزار ميليارد توماني ضعف جدي نظارت مشهود است. رئيس کل بانک مرکزي از هشدارهاي قبلي به بانک صادرات خبر ميدهد و ميگويد قبل از عيد تذکر داده بود که تسهيلاتي به فرد متقاضي که از قضا سهامدار بانک در حال راهاندازي آريا نيز بود پرداخت نشود ولي آن چه در عمل رخ داد خلاف تذکرات وي بود. البته پيش از اين نيز بسياري از تذکرات بانک مرکزي درباره نرخهاي سود سپرده و تسهيلات و عمليات بانکداري به روشني از سوي بسياري از بانکها و موسسات مالي ناديده گرفته شده بود و زنگ خطر بي اعتبار شدن نهاد قانوني ناظر بر عملکرد بخش حياتي و تأثيرگذار بازار پولي کشور شنيده شده بود. تأسف برانگيزتر اين که دخالت چند بانک ديگر در اين پرونده و تداوم روند فساد طي ۴ سال نشان ميدهد حفرههاي نظارتي بانک مرکزي و ساير نهادهاي مسئول بهاندازهاي فراخ است که فساد سازمان يافته و شبکهاي بخشي از بدنه بانکي کشور طي مدت ۴ سال از نظرها مخفي مانده است. در مجموع به نظر ميرسد اصلاح نظام بانکي و تلاش براي تغيير هنجارهاي نظام اقتصادي از سودآوري دلالي به سودآوري فعاليت مولد ضرورتي است که با تقويت نهاد نظارت بر بازار پولي کشور، افزايش هزينههاي فساد و تلاش براي سودآوري بيشتر فعاليتهاي مولد اقتصادي و دور شدن نظام اقتصادي از دلالي در بازار پول، طلا و ارز ممکن است و در اين ميان روشن تر شدن هر چه بيشتر زواياي اصلاح نظام بانکي و پيگيري جدي تر آن از سوي مسئولان ارشد اجراي کشور ضروري است، چرا که غفلت در اين زمينه قدرت رقابت اقتصاد ايران در عرصه جهاني و منطقهاي و توان گذار از اقتصاد رانتي به اقتصاد مولد را کاهش ميدهد.
حمايت
«مهریه و رابطه آن با زندانی شدن زوج» عنوان يادداشت روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
شکی نیست که خانواده از بنیادی ترین و اساسی ترین موسسات حقوقی است که از دیرباز ، بویژه قرون اخیر مورد توجه جوامع مختلف واقع شده و از درجه اهمیت شایانی برخوردار شده است.
همانگونه که همگان می دانند به محض انعقاد نکاح بین زوجین ، زوجه مالک مهریه می شود و زوج مالی را که از آن به عنوان مهریه نام برده می شود ، به زوجه پرداخت می کند البته تعیین میزان مهریه به تراضی طرفین در هنگام عقد نکاح است.
لیکن آنچه که در بحث بازپرداخت مهریه از سوی زوج به زوجه مانع ایجاد می کند ، غالبا»تعیین مهریه های سنگین و بعبارتی نجومی! است که متاسفانه از گذشته نه چندان دور انجام و با گذشت زمان در بین خانواده های ایرانی به صورت عرف و یا رسم هر منطقه با توجه به شرایط و ویژگیهای جغرافیایی آن درآمده است.
آنچه که نگارنده را واداشت تا این سطور را به نگارش درآورد ، سوالات بی پاسخ متعددی است که در خصوص تعیین میزان مهریه وجود دارد که خود ، منشاء بروز این ناهنجاری اجتماعی در جامعه اسلامی شده است. همه به خوبی می دانند که در مشاجرات زوجین و به تبع آن دعاوی مطروحه در دادگاه های خانواده ، بحث گسترده و دامنه دار مهریه از جایگاه مهمی برخوردار است.
که پرداختن به آن در دعاوی یادشده حتمی است زیرا طبق قانون ، این حق زوجه است که نسبت به مطالبه مهریه (حتی در محیط آرام خانواده و خارج از هرگونه مشاجره ) اقدام نماید ولی در دعاوی خانوادگی ، مهریه به خودی خود از مهمترین مسایل قابل طرح و رسیدگی خواهد بود.
به نظر می رسد مبحث مهریه و تعیین مقدار آن از مباحث کلیدی است که در این رخداد و ناهنجاری اجتماعی که منجر به زندانی شدن بسیاری از مردان و به تبع آن پر شدن زندانها از افرادی که توانائی پرداخت مهریه را ندارند و به دنبال آن به لحاظ هزینه هایی که در نگهداری آنان در زندانها و سایر مراکز مرتبط بر دوش دولت از بیت المال کشور گزارده ، تاثیر گذار خواهد بود.
در یک محاسبه ساده و با نظرداشت به آمار زندانیان ناشی از عدم توانایی در پرداخت مهریه در کل زندانهای کشور ، به سهولت می توان فهمید که سالانه چه مقدار از بودجه و بیت المال که مشمول همه افراد جامعه بوده و باید صرف آنان شود ، متاسفانه مصروف در نگهداشت این قشر و اخیرا»صرف آزادی این افراد (که خود در هنگام عقد نکاح با بی تدبیری و پس از آن با مشاجره و درگیری طرفینی باعث آن شدهاند می شود؟
دنياي اقتصاد
«بررسي سياست بانكمركزي در بازار سكه طلا» سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم فرشاد وكيلزاده است كه در آن ميخوانيد:
در حالی که ارزش واقعی سکه بهارآزادی بر اساس پارامترهایی مانند قیمت جهانی طلا، قیمت دلار، وزن، عیار طلا (و هزینههایی مانند هزینه ضرب، تعرفه واردات و هزینه حمل که به دلیل کوچکی معمولا صفر در نظر گرفته ميشوند) تعیین ميشود، در ماههای اخیر و به خصوص پس از وضع مالیات بر ارزش افزوده روی سکه (اول خرداد 90)، شاهد رفتارهای ضد و نقیضی از طرف بانک مرکزی بودهایم.
این رفتارها در مواقعی منجر به قیمتگذاری پایینتری از ارزش واقعی (در محاسبه ارزش واقعی سکه از قیمتهای ثابت شده لندن در قبل از ظهر و قیمت دلار در بازار آزاد استفاده شده، زيرا در صورتی که ارزش واقعی سکه بر اساس نرخهای رسمی بانک مرکزی محاسبه شود، این شکاف به مراتب افزایش خواهد یافت) و در مواقعی بیش از ارزش واقعی شده است، آن چنان که در 18 مردادماه سال جاری شاهد قیمتگذاری سکه با بیش از 52 هزار تومان زیر ارزش واقعی و در سوم شهریور و روزهای اخیر شاهد قیمتی بیش از 40 هزار تومان بالاتر از ارزش واقعی بودهایم.
همان طور که از نمودار پیدا است، در اکثر روزهای خرداد تا مرداد سال جاری ما شاهد فروش سکه به قیمتی کمتر از ارزش واقعی آن بودهایم، اما از شهریور سال جاری این روند برعکس و در روزهای اخیر شاهد اوج گرفتن آن هستیم.
به طوری که در روز یکشنبه (20 شهریور) در حالی که به علت تعطیلی در بازارهای جهانی ثبات قیمت طلا و در بازار داخلی شاهد ثبات نرخ دلار توسط بانک مرکزی (10638 ريال) و حتی کاهش آن در بازار آزاد از نزدیک هر دلار 1250 تومان به 1225 تومان بودیم، بانک مرکزی (بانک ملی) اقدام به افزایش 2. 11 درصدی قیمت سکه كرد؛ به طوری که قیمت فروش سکه توسط بانک ملی از نزدیک 591 هزار تومان به بیش از 603 هزار تومان رسید که به دنبال آن موجب افزایش قیمت سکه به نزدیک 620 هزار تومان در بازار شد.
این عمل بانک مرکزی و صحبتهایی که در روزهای اخیر از طرف مسوولان و فعالان این بخش مطرح شده چنان بر بازار تاثیرگذار بوده که در روز دوشنبه بهرغم ثبات نرخ فروش سکه توسط بانک ملی و حتی کاهش قیمتهای جهانی و ثبات نسبی در بازار ارز داخلی، ما شاهد افزایش شدید قیمت سکه حتی تا 640 هزار تومان بودیم که ميتوان آن را یک حباب قیمتی دانست؛ حبابی که اگر مسوولان قصد افزایش آن را نداشته باشند، به زودی خواهد ترکید.
همان طور که در نمودار مشاهده ميشود از اوایل شهریور سال جاری و همزمان با افزایش قیمتهای سکه از طرف بانک ملی، ما شاهد افزایش شکاف بین قیمت سکه در بازار و ارزش واقعی آن بودهایم.